جوانان جویای کار هدف سناریوهای خشن یک دزد حرفهای قرار گرفتند. دزدی که به تنهایی نقشههایش را اجرا میکرد؛ در پارکها به دنبال جوانان میگشت، سر درد دل را باز میکرد و وقتی قربانیان فریب حرفهای این مرد را میخوردند و سفره دلشان را پیش او باز میکردند، اجرای نقشه آغاز میشد. شاهین آبمیوه مسموم را تعارف میکرد، قربانیان را بیهوش و بعد هم نقشه سرقت را اجرا می کرد. شاهین با چند پسر جوان همین کار را کرد و در نهایت پلیس پایتخت با زیرکی دو نفر از قربانیان او را دستگیر کرد.
نخستین شاکی چندوقت پیش شکایت خود را مطرح کرد. او درباره جزئیات سرقت به کارآگاهان پلیس گفت: «چند وقتی است که بیکارم و به دنبال کار میگردم. به خاطر این مسأله اصلا حال و روز خوبی ندارم. یک روز قبل در حالی که همچنان حالم گرفته بود، به پارکی در مرکز شهر رفتم. روی نیمکت نشسته بودم که مردی حدودا چهل ساله کنارم نشست. او سر صحبت را باز کرد. از مشکلات مالی و زندگی گفت. من هم سر درد دلم باز شد و به او گفتم که کار پیدا نمیکنم. او هم گفت که یک فروشگاه لوازم ورزشی دارد و میتواند برایم کار جور کند. خیلی خوشحال شدم. نمیدانم چرا به او اعتماد کردم. به من گفت بیا راه برویم و بیشتر در این مورد صحبت کنیم. در راه گفت تشنه است. دو عدد آبمیوه خرید. من هم خوردم و ناگهان دیگر چیزی متوجه نشدم. وقتی به هوش آمدم دیدم تمام لوازم ازجمله پول، عینک، ساعت و همه اموالم سرقت شده است.»
افزایش شکایتها
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار قرار گرفت و به دستور باقری، قاضی شعبه دوم دادیاری، تلاش برای شناسایی متهم آغاز شد. در ادامه شکایتهای مشابهی در این زمینه مطرح شد؛ شکایتهایی که نشان میداد مردی حدودا چهل ساله در پارکها و خیابانها قربانیان خود را شناسایی میکند. بعد از آن با فریب و چربزبانی آنها را به محلی خلوت میکشاند، با آبمیوه مسموم آنها را بیهوش میکرد و دست به دزدی میزد. با افزایش شکایتها تحقیقات ویژه در این خصوص آغاز شد.
با انجام چهرهنگاری مشخص شد که این فرد یک مجرم سابقهدار است؛ مجرمی که سابقه درگیری، سرقت و حتی لواط در پرونده قضائی خود دارد و بارها به زندان رفته است. بنابراین تلاش برای بازداشت شاهین آغاز شد. در حالی که تجسسها در این خصوص ادامه داشت، دو مالباخته که با هم پسرعمه و پسردایی بودند، به پلیس مراجعه کردند. آنها نیز شکایت مشابهی را مطرح کردند.
زیرکی پسرعمه و پسردایی
یکی از آنان به پلیس گفت: «ما داخل مترو نشسته بودیم و با هم در مورد بیکاری صحبت میکردیم. اینکه به هر دری میزنیم فایدهای ندارد. همان لحظه مردی که کنارمان نشسته بود، سر صحبت را باز کرد. او گفت میتواند برایمان در فروشگاه لوازم خانگیاش کار پیدا کند. به همین بهانه همراه ما از مترو پیاده شد، ما را به یک محیط خلوت برد و بعد هم به بهانه تشنگی سه آبمیوه تهیه کرد. وقتی ما آبمیوهها را خوردیم بیهوش شدیم و تمام اموالمان به سرقت رفت.»
این دو نفر همزمان با تحقیقات مأموران پلیس خودشان نیز پیگیر ماجرا شدند. آنها هر روز به مترو میرفتند و به ایستگاههای مختلف سر می زدند تا شاید بتوانند دوباره شاهین را ببینند. اتفاقا نقشه آنها گرفت. یک روز که این پسرعمه و پسردایی در متروی امامخمینی(ره) بودند، شاهین را میبینند. اتفاقا در آن لحظه شاهین با یک جوان در حال صحبتکردن بود. او با همان جوان از مترو خارج شد و دو مالباخته او را تعقیب کردند. مشخص بود که شاهین طعمه دیگری پیدا کرده و میخواهد او را نیز قربانی نقشه سیاهش کند. بنابراین، این دو مالباخته در همان محیط خلوتی که شاهین طعمهاش را به آنجا کشانده بود، به سراغشان رفتند، شاهین را دستگیر کردند و همزمان نیز پلیس در جریان ماجرا قرار گرفت.
اعترافات شاهین
بنابراین شاهین دستگیر شد. او بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت و به ناچار لب به اعتراف گشود. شاهین به مأموران پلیس گفت: «مدتی در یک شرکت پخش دارو کار میکردم. شغلم را دوست داشتم. خیلی وقت بود که خلاف را کنار گذاشته بودم. تمام سابقههایم برای سالهای 86 و 87 است. بعد از آن دیگر دست به هیچ خلافی نزدم تا اینکه به خاطر تعدیل نیرو، از آن شرکت اخراج شدم. برای اینکه خرج زن و بچهام را بدهم، باید کاری میکردم. این نقشه را در فضای مجازی خوانده بودم. برای همین فکر کردم میتوانم از این طریق پول خوبی به جیب بزنم. این شد که به سراغ جوانان رفتم و با فریبشان دست به سرقتهای سریالی زدم.»
او با این اعترافات روانه زندان شد و تحقیقات در خصوص شناسایی مالباختگان دیگر و زوایای پنهان این پرونده ادامه یافت.