بیستودومین گزارش سهماهه وزارت امورخارجه در مورد اجرای برجام تقدیم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شد. این گزارش همراه با نامه ظریف به رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با عنوان «وآخر دعوانا» ارسال شده است
پس از دو سال مذاکره فشرده و طاقتفرسا برای دستیابی به یک توافق قابل قبول، نیز شش سال کوشش نفسگیر برای حراست از حقوق ملت شریف ایران و جلوگیری از متلاشیشدن توافق همراه با هشت سال ناسزاشنیدن، خونخوردن و دمنیاوردن بر سر اتهاماتی ناروا، اینک در آستانه واگذاری مسئولیت به برادران و خواهرانی تازهنفس و پرنشاط لازم است چند تجربه و نکته به عنوان جمعبندی صادقانه و مشورت مشفقانه تقدیم شود.
برجام حاصل کوششی عاشقانه برای رهانیدن ایران از دام امنیتیسازی آمریکا و تحریمهای ظالمانه، در عین حفظ توان هستهای با رعایت حداکثری خطوط قرمز در شرایطی دشوار بود، ولی همچون هر توافق دیگری حاصل مذاکره و دادوستد بینالمللی است که در شرایطی خاص در سال ۱۳۹۲ شمسی و به دنبال رأی قاطع مردم به حل و فصل موضوع هستهای براساس تعامل سازنده و عزتمند شکل گرفت.
هیچ توافقی برای هیچ یک از طرفهای آن توافق بینقص نیست. هر یک از طرفها از بخشهایی از توافق ناراضی و ناخشنود است. این طبیعت هر توافقی است. لذا لازمه رسیدن به توافق درک این واقعیت است که بدون توجه به حداقل قابل قبولی از نگرانیها و مطالبات همه طرفها، امکان مصالحه وجود ندارد. گرایش حداکثری تنها به مذاکرات فرسایشی و بیپایان میانجامد که تقریبا در تمامی شرایط ضرر و یا لااقل عدم نفع آن برای کشور و مردم از منافع فردی رسیدن -ناممکن- به توافق ایدهآل کمتر نیست. تلاش هر یک از کنشگران برای پیروزی به هزینه شکست طرف مقابل -بازی با حاصل جمع صفر به ناکامی هر دو طرف، بازی با حاصل جمع منفی- میانجامد. البته ممکن است ضرر همه طرفها یکسان نباشد. در دنیای به هم پیوسته کنونی تنها در نظر داشتن منافع همه طرفها -بازی با حاصل جمع مثبت- است که میتواند نتایج مطلوب را به همراه داشته باشد. به همین دلیل رسیدن به توافق نیازمند شهامت، ایثار و آمادگی برای هزینه از آبرو و رجحان بخشیدن منافع ملی به مصالح شخصی است. تفاهم -که لامحاله نیازمند نوعی مصالحه است- در هیچ فرهنگ و جامعهای بدوا مطلوب و محبوب نیست و قهرمانان تاریخ بیشتر جوامع انسانی، جنگاوران و مبارزان میدان نبرد بودهاند و نه کنشگران عرصه دیپلماسی، تفاهم و مصالحه. اما واقعیت این است که دستاورد هر جنگی در پشت میز مذاکره نقل میشود و ناکامیهای هر نبردی در مصاف دیپلماتیک تعدیل -و نه واژگون- میشود.
منافع ملی و مصالح عالی مردم و کشور اقتضا میکند که سیاست خارجی صحنه دعوای سیاسی و جناحی داخلی نباشد و کارگزاران این حوزه مستحضر به پشتوانه اجماع ملی و همدلی و همراهی عمومی -البته همراه با نظارت و نقد مشفقانه- باشند. نقد سازنده نیازمند ارایه پیشنهاد عملی و واقعبینانه است و نه صرفا خردهگیری، حتی از نوع منصفانه. ارایه راهکارهای پیشنهادی از سوی منتقدان از یک طرف میتواند با تضارب آرا به انتخاب گزینههای برتر و کارآمد بینجامد و از سوی دیگر امکان تبادل نظر واقعی همراه با پاسخگوسازی کارگزاران را فراهم کند. همزمان باید پذیرفت که کارگزاران دیپلماسی و سیاست خارجی -از کارشناس، سفیر یا وزیر- تصمیمگیر نهایی نیستند و در همه جای دنیا مجری تصمیمات نهادهای بالادستی میباشند. مصالح عالی هر کشور در یک حوزه خلاصه نمیشود و تصمیمگیر نهایی باید همه جنبهها را در یک وضعیت بسنجد یک دیپلمات یا یک مجری در میدان نمیتواند توقع داشته باشد که تصمیم نهایی را او بگیرد یا حتی تصمیم نهایی مطابق سلیقه، نگرش و یا گزینه پیشنهادیاش باشد. البته باید در ارایه نظر کارشناسی صادقانه و شجاعانه نظراتش را بیان دارد؛ اما به هنگام عمل بهترین و بیشترین کوشش برای اجرای بهینه و تمامعیار تصمیمات ملی -هر چند مغایر پیشنهاد خود یا سازمانش باشد- را به کار بسته و از همان سیاست جانانه دفاع کند.
هر سیاست نقاط قوت و ضعف دارد. مخالفان یک سیاست ضمن اظهار نظر و نقد سازنده نباید اجرای سیاست اتخاذشده را مختل کنند. مانعتراشی مخالفان در اجرای سیاستهای متخذه نه تنها باعث اصلاح آن سیاست نمیشود بلکه موافقان سیاست را به سرسختی میکشاند، مانع دستیابی به حداقل منافع ناشی از آن سیاست میشود و همواره بهانهای به دست طرفداران سیاست برای مخالفان با ارزیابی دقیق و بازنگری ضروری میدهد که اگر سنگاندازیها نبود موفقیت حاصل میشد. به هر حال هر سیاستی اگر درست اجرا شود منافعی دارد و اگر در زمان اجرا دچار دعوا در اصل سیاست گردد، یقینا تمامی ضررهای مورد اشاره مخالفان واقع شده و هیچ یک از منافع متصور حاصل نمیگردد.
اگر به عوض مناقشه و مجادله بر سر اینکه برجام پیروزی قطعی بود و یا شکست کامل -که حتما هیچ یک نبود- همگی کوشیده بودیم بیشترین منفعت را از برجام ببریم، چه بسا شرایط به گونهای دیگر رقم خورده بود. اگر از ابتدا در پی استفاده حداکثری از هر میزان دستاورد برجام، حتی در بدترین نگرش ها بودیم و مقدار بیشتری سرمایه خارجی جذب کرده و تعداد بیشتری از شرکتها از همه نقاط جهان را به کشور کشانده بودیم، تحریم ایران و اعمال فشار حداکثری بسیار دشوارتر میشد.
اگر در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و از یک سو با خوشخیالی دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیرشدن شرکتهای غربی از خود نرنجانده بودیم و از سوی دیگر از همه امکانات برجام برای ایجاد منافع اساسی اقتصادی برای همه کنشگران -به شمول شعبات خارجی شرکتهای آمریکایی- بهره برده بودیم هم دوستانمان سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند و هم ترامپ برای فشار حداکثری با مانع جدی سردمداران جهانی -ازجمله در داخل آمریکا- مواجه میشد. فقط نیاز بود همدل و همصدا از همه امکانات برای اجرای بهینه سیاست کشور و پذیرش برجام استفاده میکردیم.
اکنون بهترین زمان برای ایجاد این همدلی و همصدایی است. موفقیت در مذاکرات اخیر وین و شکست نهایی سیاست فشار حداکثری با بازگشت آمریکا به تعهدات برجامی میتواند در فضای جدید سرای سیاست کشور زمینه را برای بهترین بهرهبرداری از تمام ظرفیتهای برجام فراهم نموده، با اصالتدادن به روابط با همه شرکا و ایجاد توازن در روابط اقتصادی خارجی -و صدالبته با تکیه بر اقتصاد مقاومتی مبتنی بر درونزایی و برونگرایی- رشد و شکوفایی بینظیر را برای کشور و نسلهای بعدی به ارمغان آورد. برنامه بیستوپنج ساله با چین، روابط راهبردی با روسیه، سیاست همسایگی و اولویت همسایگان و استفاده حداکثری از تعهدات کشورهای غربی در برجام بستر مناسب برای چنین آیندهای است.