اداره ای که خانه امید مادران چشم انتظار بود

ماموریت 10 ساله اداره اسرا و مفقودین، از جنگ تا بازگشت آزادگان

سایه جنگ ایران و عراق و مفقودانش آنقدر سنگین بود که اداره جست و جو هلال احمر بعد از آغاز جنگ به «اداره اسرا و مفقودین» تغییر نام داد و آن را به خانه امید مادران چشم‌انتظار تبدیل کرد. بیش از 30 سال از پایان جنگ گذشته و خانواده های شهدا و مفقودان، هنوز آن را به نام اداره اسرا و مفقودین می شناسند.

کم نبود تعداد مردانی که به جبهه می رفتند و بعد از مدتی خبری از آن ها به دست خانواده شان نمی رسید. هنوز یک سال از آغاز جنگ نگذشته تعداد پرونده های مفقودین در اداره جست و جوی هلال احمر سر به فلک گذاشته بود و ماموریت ویژه هلال احمر برای یافتن این مفقودین آغاز شد و نام این اداره هم به نام اداره اسرا و مفقودین تغییر کرد. «بهجت افراز» آن زمان رییس این اداره بود؛ زنی که به «ام الاسرا» معروف شد و تا پایان عمر سنگ صبور مادران داغدار از جنگ بود.

6 میلیون نامه تا بازگشت آخرین آزاده به خاک کشور، به کمک این اداره بین اسرا و خانواده هایشان رد و بدل شد. نامه ­ها به کمیته صلیب‌سرخ و از آن طریق به نمایندگی صلیب‌سرخ در تهران می­ رسید و بعد به نشانی گیرنده. خانواده های اسرا هم نامه های خود را از طریق همین اداره به دست کمیته صلیب سرخ می رساندند. بهجت افراز در خاطراتش می گوید :«وقتی عکس ها و نامه ها و خبر اسارت فرزندان کشورمان می آمد حس بسیار خوبی داشتیم. به خانواده ها خبر می دادیم آنها بسیار خوشحال می شدند و خدا را شکر می کردند و گاهی در همان اداره به سجده می افتادند و خدا را شکر می کردند. ما در این مدت اشک ها، شیون ها، لبخندها، صبرها  و آرامش های بسیاری دیدیم و تجربه کردیم.»

روزهای شیرین این اداره بعد از پایان جنگ و قطعنامه آغاز شده بود که آزادگان به کشور باز می گشتند؛ زمانی که اداره اسرا و مفقودین روز و شب نداشت و خانواده هایی که گم شده ای در جنگ داشتند عکس های قاب شده فرزندانشان را به تهران می آوردند و سراغ اداره اسرا و مفقودین را می گرفتند تا شاید خبری از آزادی عزیزشان بشنوند. تبادل اسرا دو سال بعد از پایان جنگ به پایان رسید و هنوز خانواده هایی چشم انتظار فرزندانشان بودند. تلخ ترین خاطرات افراز در سال های بعد از جنگ زمانی بود که باید خبر پایان تبادل اسرا را به خانواده های چشم انتظار می دادند. گرچه بسیاری از این خانواده ها شهادت فرزنداشان را باور نمی کردند و هنوز برای پیدا شدن خبری از سربازشان امیدوار بودند.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.