«البته که عصبانی هستم» به بررسی تأثیر رخدادهای سرنوشتساز سیاسی بر زندگی روزمره و حیات فکری اهل قلم و اندیشه میپردازد. این جستارها ترکیبی است از مسائل شخصی و سیاسی.
شهروندآنلاین: دوبراوكا اوگرشیچ، نویسندهای یوگسلاو است. بعد از تجزیه يوگسلاوی، هویت ملیاش به یغما رفت و برای کروات شدن زیر فشار قرار گرفت. چرا؟ چون زاگرب خانهاش بود؛ شهری که تا پیش از فروپاشی، جزئی از خاک یوگسلاوی بود اما حالا پایتخت کشور مستقل کرواسی خوانده میشد. وقت تصمیمگیری بود؛ آیا هویت تازهاش را میپذیرفت؟ آیا به جنبش نبرد برای تفوق کرواسی میپیوست؟ آیا از فرصت استفاده میکرد، بیصدا از کشور میزد بیرون و از نو در کشوری دیگر ریشه میدواند؟ یا نه، میگفت «هر چه بادا باد! من يوگسلاوم!» اوگرشیچ از همین دسته هر چه بادابادها بود. او قلمش را چون اسلحه بالا گرفت و علیه کسانی که برای ربودن هویت یوگسلاوش دست به یکی کرده بودند، اعلام جنگ کرد. او در کتاب «البته که عصبانی هستم» به بررسی تأثیر رخدادهای سرنوشتساز سیاسی بر زندگی روزمره و حیات فکری اهل قلم و اندیشه میپردازد. این جستارها ترکیبی است از مسائل شخصی و سیاسی که بر جهانی بودن مفاهیمی چون وطن، بیجاشدگی و تجربه انزوای خودخواسته تاکیدی ویژه دارند.
این کتاب بهتازگی از سوی نشر «اطراف» با ترجمه خاطره کرد کریمی چاپ شده است. بعضی چهرههای فرهنگی در ایران هم نسبت به انتشار آن واکنشهای مثبتی داشتهاند؛ از جمله مسعود فراستی که در برنامه «کتاب باز» این اثر را ستایش کرد و روبرت صافاریان که درباره آن نوشته: «تجربه زن نویسندهای در کرواسیِ بعد از تجزیه جمهوری فدرال یوگسلاوی؛ تجربه در افتادن با اوجگیری احساسات ناسیونالیستی تند در جمهوریهای تازهتأسیس بعد از فروپاشی که در نهایت دوبراوکا اوگرشیچ را وادار به ترک وطن کرد. مقالاتی که در این کتاب گرد آمدهاند درک ملموستری از جمهوریهای پسایوگسلاوی به دست میدهند.»