افغان دلستان
آیا با روی کار آمدن طالبان، زنان فعال اجتماعی و سیاسی میتوانند در سایه طالبان به فعالیتشان ادامه دهند؟
لیلا مهداد: افغانستان این روزها یعنی درد، یعنی اشک و دلشوره. یعنی زنان و کودکان و مردان آواره و سرگردان. قصه این روزهای افغانستان با درد گره خورده. شهروندانی که رئیسجمهورشان دورتر از آنها در امنیت از برگشت به افغانستان میگوید. افغانستانی که حالا چند روزی است دل بسته به فرودگاه کابل برای فرار از طالب. فرودگاهی که برای همیشه نامش در تاریخ باقی خواهد ماند. باندهایی که بیاعتنا نظارهگر سقوط آدمهای هراسانی بودند که فقط میخواستند از آسمان افغانستان عبور کنند و مرگ نصیبشان شد. فرودگاهی که چند روزی است میزبان آدمهایی است که هم هراس ماندن دارند هم دلشوره رفتن. آدمهایی که با اوجگیری هر هواپیمای بارگیری، گویی جانشان به پرواز درمیآید.
افغانستان این روزها یعنی زنان و دختران هراسانی که از وحشت بردگی آوارهاند. زنانی که کمی دورتر از خانه هنوز ترس رویارویی با طالب را دارند. زنانی که از پشت باریکه روشن بُرقعه هم میتوان وحشت را از چشمانشان خواند. چشمانی که زوم میشوند به روی لنزها تا از ستمی که بر آنها رفته بگویند. «ما را به زور تفنگ کشیدند از خانه بیرون. دختران را به زور بردند و نکاح کردند. مجبور شدیم فرار کنیم.»هنوز ترس در چشمانش خانه دارد. چشمان وحشتزدهای که از باریکه بُرقعه اطراف را میپاید. کمی آنطرفتر زن مستأصل دیگری رویه بُرقعه را بالا زده، اما با روسری تمام صورتش را پوشانده به جز چشمها. «دختران جاهل را با خود میبرند. بچهای خالکوبی داشته باشد، میکشند.» اشکها امانش نمیدهند تا جملهاش ناتمام بماند. آن یکی کمی جوانتر است و هنوز از اخباری که از هرات شنیده، تنش میلرزد. «پسر نوجوان را با خود میبرند. در هرات دختر 12ساله را آزار و اذیت کردند.» آن یکی کودک خردسالش را تنگ به آغوش کشیده و از بیماری و آوارگیشان میگوید. از اینکه طالبان پسر و دختر جوان داشته باشی به اسارت میبرند. «زن بیوه هم به خانه باشد میبرند.»
تصاویری چنددقیقهای از آدمهایی که گویی آوارگی با سرنوشتشان گره خورده است. تصاویری که به وضوح هر کجای دنیا باشی، میتوانی ترس و ناامیدی را از پشت لنزها احساس کنی. وحشت، ترس، ناامنی، آوارگی و … وجه مشترک همه آنهاست. ترس از تکرار دوباره داستان خوفناک طالبان. وحشت از بردگی جنسی و سرنوشتی نامعلوم. ترس از آوارگی در ناکجاآبادها. دلنگرانی از سرنوشت اطرافیان و کشوری که معلوم نیست دوباره چه زمانی پا در آن بگذارند.
آزموده را آزمودن خطاست
یکی پس از دیگری سقوط را انتخاب کردند. اول هرات تن به سقوط داد و بعد نوبت به قندهار رسید. قندهار که زیر پای طالبان افتاد، عاقبت خوشی منتظر کابل نبود. کابل هم به اجبار سر تعظیم فرود آورد. حالا طالبان، نبض افغانستان را در دست گرفته. گروهی که مدعی است تفاوتها با 20سال پیش کرده. میگویند قرار است سبک و سیاقشان جور دیگری باشد، اما تجربه نشان داده آزموده را آزمودن خطاست.
خبر آمدنشان که همهجا پیچید، ولوله افتاد در شهر. خیابانها قفل شدند از ماشین. عدهای سواره و گروهی پیاده، خانه و کاشانه را پیچیدند میان ملحفهای به دوش برای فرار. خاطره 20 سال پیش رژه رفت میان چشم بزرگترها؛ خاطره مردان ژندهپوش تفنگ بر دوش. حال افغانستان خوب نیست بعد از این هم، راه درازی دارد برای خوش بودن. آنجا در افغانستان ناامیدی همهجا پرسه میزند. هیچ کورسوی امیدی میان سینه زنان و کودکان روشن نیست. نمیدانند قرار است شاهد چه اتفاقاتی باشند. «به نظر میرسد قدرت گرفتن طالبان حداقل برای زنان چندین گام رو به عقب رفتن باشد.» این را سیدجمالالدین سجادی میگوید؛ تبعه افغانستان ساکن ایران.
جنبش زنان افغانستان به دوره امانالله شاه برمیگردد یعنی تشکل زنان. تشکلی که پا گرفت تا حقوق و آزادی زنان در تعلم و تربیت، حق تحصیل و کار، مصونیت فردی و… را محقق کند
زنانی که آنچه در 20 سال گذشته در سایه دموکراسی به دست آوردهاند را در آستانه سقوط میبینند. زنانی که بعد از طالبان خود را بخشی از جامعه دیدند. در تجارت، سیاست، فعالیتهای مدنی و فرهنگی حاضر شدند تا تواناییشان را به رخ بکشند. زنانی که حالا باید منتظر اجازه طالبان بمانند برای ادامه فعالیتشان. هرچند ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان اعلام کرده زنان مانند گذشته به فعالیتشان ادامه خواهند داد، البته در چارچوب شریعت. اما این سوال مطرح است شریعت به چه معنا؟ شریعت به قرابت طالبانیستی که طالبان مدنظرش است؟
نسل جدید گویی این توان را دارد، تاوان بدهد و استقامت کند
بشر هزار جنگ را پشتسر گذاشته. جنگهایی که گویی تمامی ندارند و مایلند مادام تکرار شوند. جنگهایی که اغلب اوقات در کنار آمار کشتهشدگان روایتگر داستانهای تلخ زنان و کودکاناند. حالا گویی قرار است این داستانهای تلخ برای زنان افغانستان تکرار شود. زنانی که دسترنج 20 سالهشان را یک شبه نشسته بر خاکستر میبینند. به باور سیدجمالالدین سجادی زنان افغانستان در شرایطی هستند که ممکن است 20 سال به عقب برگردند. افغانستان درد سه نسل از زنانش را به دوش میکشد. زنانی که تجربه زیست در حکومت طالبان را دارند. زنانی که کودکیشان در حکومت طالبان تباه شد و آنهایی که شنونده خاطرات تلخ آن روزها بودند. به باور سجادی، روزنامهنگار همه این زنان در یک چیز مشترکاند.«فضای دموکراتیک به این زنان تنفس و اجازه حرکت رو به جلو را داد.» زنانی که به باور او نمیتوان گفت در همه این سالها منفعل بودند و در حد توان نقشآفرینی کردند.«در عرصه سیاست شاید ضعیف بودند، اما در حوزه فرهنگ و اجتماع حضوری پررنگ داشتند.» زنانی که با قدرتگیری دوباره طالبان دلنگران آیندهاند. نسلی که به نظر نمیرسد سَر مقابل طالبان خم کند و از اهدافش کوتاه بیاید. نسلی که در چند روزه حکومت دوباره طالبان در خیابانهای کابل آمدند و نپذیرفتند به خاطر حضور طالبان بُرقعه بپوشند. به باور این تبعه افغانستان نسل جدید گویی این توان را دارد، تاوان بدهد و استقامت کند و نخواهد مولفههای حکومت طالبانستانی را بپذیرد.
مردم افغانستان در بلندمدت پذیرای چنین چیزی نخواهند بود
جنبش زنان افغانستان به دوره امانالله شاه برمیگردد یعنی تشکل زنان. تشکلی که پا گرفت تا حقوق و آزادی زنان در تعلم و تربیت، حق تحصیل و کار، مصونیت فردی و… را محقق کند. در همان دوران بود که انجمن حمایت نسوان در کابل تأسیس شد. در دوره محمدظاهر شاه هم اتحادیه زنان با عضویت 20 زن شکل گرفت. موسسه عالی نسوان هم تشکیل شد تا تحقق اهداف سریعتر شود. زنان افغانستان خستگیناپذیر بودند تا اینکه در سال 1965 میلادی سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بنیان گذاشته شد. هرچند در ماه میزان 1992 میلادی طالبان روی کار آمد و زنان را از بسیاری از حقوق اجتماعی محروم کرد.
به گفته سخنگوی طالبان حجاب مدنظر آنان رعایت پروتکلهای اسلامی است. او چشم به لنز دوربینها دوخته و گفته زنان میتوانند با این حجاب در بیمارستانها و مدارس حاضر شوند
جنبش زنان با رفتن طالبان دوباره جان تازه گرفت و زنان بسیاری را دور هم جمع کرد. زنانی که به نظر نمیرسد با روی کار آمدن دوباره طالبان حاضر باشند به عقب برگردند. به گفته سجادی در همین چند روز کمپین ما به عقب برنمیگردیم را راه انداختهاند. این جنبش زنان است که باید قدر دانست. افغانستان بارها جنگ و صلح به خود دیده. جنگها و صلحهای تحمیل شده از بیرون نه خود افغانستان. «شاید مردم افغانستان در حال حاضر سکوت کرده باشند، اما در بلندمدت پذیرای چنین چیزی نخواهند بود.»
راه برونرفتی به غیر از دیپلماسی و چانهزنی با طالبان وجود ندارد
یکشنبه 15 اوت (24مرداد) خبرگزاریها از آغاز حمله طالبان به کابل خبر دادند. نیروهایی که پس از تصرف ولایت «لوگر» و «چهارآسیاب» حلقه محاصره کابل را تنگتر کردند. دو روز بعد کابل بدون کمترین مقاوت سقوط کرد تا طالبان حاکم بلامنازع افغانستان شوند. محسن اسلامزاده، مستندساز یکدهه از عمرش را در رفتوآمد به افغانستان صرف کرده. او میگوید نمیدانم واژه اشغال در برابر سقوط افغانستان درست است یا خیر؟ به باور اسلامزاده اشغالگر به نیروی خارجی اطلاق میشود، مانند روزگاری که آمریکا در افغانستان بود و حالا آن را ترک کرده است. این مستندساز با تکیه بر تجربیات مستقیمش از افغانستان از کتاب نامههای کابل میگوید؛ کتابی به قلم سِر شرارد کوپر کولز. «کولز با نگاه موشکافانه کلید تمام مسائل را در راهحلهای سیاسی و پرهیز از هرگونه اقدام نظامی بیشتر میداند.» این کتاب در سال 91 منتشر شده است. نویسنده به انحای مختلف سعی کرده سیاستمداران آمریکایی و مقامات ارشد ناتو را از حضور بیشتر در افغانستان برحذر کند. «او در این کتاب میگوید این جنگی اشتباه در سرزمینی اشتباه است.» اسلامزاده هم معتقد است تحقیقات میدانی و کتابخانهای نشان از این داشتند که نمیشود با طالبان مقابله کرد. این مستندساز اعتقاد دارد برای مقابله با هر پدیدهای باید آن پدیده را شناخت تا بتوان برای آن برنامهریزی کرد. به اعتقاد اسلامزاده طالبان، تکفیری نیستند. درواقع جنایتهای آنها براساس تکفیری بودن، نیست. اینکه به صرف شیعه بودن باید کشت. هرچند در جنایات طالبان، شیعیانی هم جانشان را از دست دادند. به گفته او تجربیات دوره قبلی طالبان نشان از این دارد که در حال حاضر راه برونرفتی به غیر از دیپلماسی و چانهزنی با طالبان وجود ندارد.
افغانستان؛ گورستان امپراتوریها
افغانستان در جنگ معنا میشود. روزگاری ارتش سرخ، افغانستان را پلی برای رسیدن به آبهای گرم دید. روسی که رویای خلیجفارس و دریای عمان وسوسهاش کرد. ارتش سرخ بامداد روز جمعه 27دسامبر 1979 میلادی به افغانستان حمله کرد. روزهایی که مردم کابل صبحشان را با کوچهها و خیابانهای مملو از سربازان روس تفنگ به دست شروع کردند. داستان غمبار جنگهای افغانستان اما به اینجا ختم نشد. جنگهای داخلی به انحای مختلف سرنوشت افغانستان بود گویی. جنگ داخلی که از 1992 تا 1996 ادامه پیدا کرد. دوباره جنگهای داخلی که تا سال 2001 ادامهدار شدند.
واقعیت این روزها این است که طالبان میخواهد حکومت کند و نیاز به جایگاه جهانی دارد این گروه خواهان به رسمیت شناختهشدن است برای همین از مواضع قبلیشان کوتاه خواهد آمد
هفتم اکتبر همان سال بود که آمریکا به بهانه طالبان به گورستان امپراتوری حمله کرد و حالا دوباره شورش طالبان. طالبانی که به باور اسلامزاده امروز راه گریزی به غیر از مردم ندارد و باید همه تلاشش را برای جلب رضایت آنها کند. اسلامزاده معتقد است افغانستان امت جنگزدهای است که از جنگیدن خسته شده و به دنبال امنیت است. هرچند باور او این است که امروز با روی کار آمدن طالبان چند مسأله اساسی مطرح است. مسائلی همچون نخبگان. باید منتظر ماند و دید این حکومت علاقهای به بهره بردن از نخبگان دارد یا خیر؟ به گفته این مستندساز مسأله بعدی بحث زنان و مشارکت اقوام دیگر در مدیریت طالبان است. مسأله بعدی مدل حکومت طالبان است. آیا از مناطق مختلف نمایندههایی در این حکومت حضور خواهند داشت یا خیر؟
طالبان؛ گروهی که خواستار به رسمیت شناختهشدن است
طالبان را دنیا با دستوراتی همچون ریش بلند برای مردان، برقعه برای زنان، سر بریدن و … به یاد میآوردند. هرچند طالبان امروز مقابل خبرنگار زن مینشینند تا از امارات اسلامی بگوید. طالبانی که امروز در واکنش به تظاهرات جوانان افغانستانی با پرچمشان میگوید؛ بحث ما بر سر پرچم نیست. آنها میتوانند پرچمشان را داشته باشند. اتفاقاتی که برخی آن را نشانه اصلاح طالبان فرض کردهاند. طالبان امروز شاید برای ایجاد وجهه بهتری از خود است که میگوید منظور از حجاب برقعه آبی برای زنان نیست.
به گفته سخنگوی طالبان حجاب مدنظر آنان رعایت پروتکلهای اسلامی است. او چشم به لنز دوربینها دوخته و گفته زنان میتوانند با این حجاب در بیمارستانها و مدارس حاضر شوند. هرچند هنوز حرف یا توضیحی در چند و چون همین حجاب از طرف طالبان ارایه نشده است. به گفته اسلامزاده واقعیت این روزها این است که طالبان میخواهد حکومت کند و نیاز به جایگاه جهانی دارد. او میگوید:«این گروه خواهان به رسمیت شناختهشدن است برای همین از مواضع قبلیشان کوتاه خواهد آمد.»
طالبان، گروه تندرویی که جنایاتش بر کسی پوشیده نیست. گروهی که با شکلگیریاش هراس بر دل جهانیان انداخت و جنایات بسیاری را رقم زد. گروهی که حکومت پنجساله بر افغانستان را بر کارنامه دارد. دورهای که درگیر یک جنگ پنهانی هم بود. جنگ میان تندورها که در سازمان امر به معروف و نهی از منکر فعالیت میکردند و گروه متعادل. به اعتقاد اسلامزاده یکی از چالشهای طالبان تندروها هستند که در جنگها کنارشان بودند. گروهی که حالا داعیه حکومت اسلامی افراطی را دارند و طالبان باید آنها را راضی نگه دارد.
مرگ دموکراسی در افغانستان
هرات سقوط کرد تا نوبت به قندهار و بعد به کابل برسد و این برای طالبان یک معنی داشت؛ همهچیز مُسری است. حالا طالبان میداند اعتراضات هم میتواند همانند سقوط شهرها مُسری باشد. هرچند طالبان امروز میداند افغانستان 2021، افغانستان 90 میلادی هم نیست. به باور این مستندساز باید پذیرفت جنگ افغانستان با جنگ عراق، سوریه و یمن متفاوت است. او میگوید:«در افغانستان گروهها با هم اختلاف و سر جنگ دارند.»
با شورش طالبان جوامع دلنگران فعالان مدنی و آزادی زنان بودند. این در حالی است که به باور اسلامزاد افغانستان جامعهای روستایی است. جامعهای که فعالیتهای مدنی و آزادی زنان برایش اولویت نیست. به گفته این مستندساز افغانستانیها پنج دهه جنگ را پشتسر گذاشتهاند. هنوز جاده آسفالت و برق و … به خیلی از مکانها نرسیده. سال گذشته در بحث خشکسالی برخی نقاط دچار قحطی شدند. البته این اسلامزاده معتقد است باید روی بحث زنان حساس بود. هرچند بیشک این مسأله برای جامعه جهانی اهمیت دارد. به گفته او یکی از دلایل خروج آمریکا از افغانستان مرگ دموکراسی بود. افغانستان کشوری که در آخرین انتخابات 20درصد مردم مشارکت داشتند. رئیسجمهوری که گفته میشد 900هزار رأی دارد. هرچند روایتهایی هم از رأی 300 و 600 هزارتایی بود. او ادامه میدهد: «بعد از انتخابات، عبدالله عبدالله و اشرف غنی تصمیم داشتند مراسم تحلیف برگزار کنند. پمپئو در اوج کرونا به افغانستان سفر کرد تا جلوی این افتضاح تاریخی را بگیرد.»