اینجا اتفاقات پرانرژی جریان دارد

گزارشی از اعتماد و توانمندسازی معلولین در موسسه نیکوکاری رعد الغدیر

سلمان از دو پا معلولیت شدید داشت؛ بعد از 16 -17 سال دیدمش. هنرجوی دوره‌های کامپیوتر موسسه رعد الغدیر بود. آمد دیدم با زن و بچه است. گفت که مغازه خدمات رایانه راه انداخته و  استقلال مالی و شغلی دارد و زندگی‌اش خوب است. دیدن همین اتفاقات شیرین برای مدیرعامل جوان این موسسه نیکوکاری بهترین خاطره است: «بهشت همینجاست. من کجا می‌توانستم این قدر حال خوب داشته باشم. اتفاقات پرانرژی اینجا خیلی جریان دارد.»

راضیه زرگری: در روانشناسی مفهومی وجود دارد به نام جمع‌درمانی؛ یعنی انرژی گروه به فرد منتقل شود. همین انتقال انرژی به فرد کمک می‌کند تا حال و هوایش خوب شود و دردها و نقصان خود را کمتر احساس و در مقابل بر روی مهارت‌ها و توانایی‌هایی که دارد کار کند. تصور کنید بر اثر حادثه‌ای پایتان را از دست داده‌اید. طبیعی است که چنین اتفاقی چقدر بر روحیه آدم تأثیر می گذارد؛ حال‌تان خراب می‌شود، تصور می‌کنید این اتفاق فقط برای شما رخ داده و زندگی‌تان را خراب کرده است.

جمع‌درمانی کنید

شاید خودتان را مدام تنها و رها‌شده ببینید و دچار افسردگی‌ها و اختلالات روانی و رفتاری شوید. حالا تصور کنید وارد جمعی شده‌اید که همه کم و بیش شبیه خودتان هستند. می‌آیید در جمع و می‌بینید شما یک پا ندارید ولی یکی کنارتان هست که دو تا پا ندارد. همین آدم اما هم ازدواج کرده و هم سر کار می‌رود و هم بچه دارد؛ یعنی مثل یک آدم سالم زندگی اجتماعی‌اش را دارد. ناخودآگاه این همراهی با آدم‌های شبیه خودتان می‌تواند الگوی ذهنی‌تان را درباره ناتوانی و معلولیتی که دچارش شده‌اید، تغییر دهد؛ تا به خودتان کمک کنید و ادامه مسیر زندگی را با یک پا بروید.

حکایت همان مثال معروف است که  یک آدمی غر می‌زد کتانی ندارد و کسی را دید که پا ندارد. اینجا هم همین طور است؛ اینجا یعنی موسسه نیکوکاری رعد الغدیر. بچه‌های توان‌یاب می‌آیند همدیگر را می‌بینند، کنار هم می‌نشینند و با هم دوست می‌شوند. در میدان الغدیر یافت‌آباد تهران انرژی‌درمانی و جمع‌درمانی در جریان است.

پول دستگاه تراشکاری شد سرمایه اولیه رعد

سال 63 زمانی که اوج جنگ بود و خیلی از جوان‌ها به جبهه می‌رفتند جرقه‌های راه‌اندازی چنین جایی شکل گرفت. چطور؟ با ایده و انگیزه عده‌ای در پشت صحنه جنگ. چند مهندس به فکر رزمندگان مجروح‌شده در جنگ افتادند. کسانی که قطع عضو شده بودند بعد از دوره درمان باید به زندگی ادامه می‌دادند. طرح اولیه با هدف آموزش فنی و حرفه‌ای به مجروحان جنگی در سال 63، در یک زیرزمین در یافت‌آباد با چهار نفر از جانبازان جنگی شروع شد. موسسه رعد از همان جا شکل گرفت و کم‌کم توسعه پیدا کرد.

بعد از جنگ و تشکیل نهادی برای حمایت از جانبازان جنگی، هیأت موسس این مجموعه تصمیم گرفت آموزش‌ها و خدمات را برای معلولین ادامه بدهد.

مرکز اصلی رعد در شهرک غرب تهران است. مهندس سلطانزاده و مهندس میرزاخانی پدر مریم میرزاخانی به همراه یک نفر دیگر از بانیان اصلی رعد بودند. مهندس میرزاخانی یک دستگاه تراشکاری داشته که آن را فروخته و پولش شده سرمایه اولیه راه‌اندازی موسسه رعد.

آموزش، توانبخشی و کمک به اشتغال

«هر چه داشتند گذاشتند پای کار تا موسسه از یک زیرزمین در یافت‌آباد امروز به 27 شعبه در کشور برسد.» علیرضا آتشک، مدیرعامل موسسه نیکوکاری رعد الغدیر یکی از شعب رعد در تهران در گفت‌وگو با «شهروند» این توضیحات را می‌دهد: «کار اصلی این شعب  آموزش، توانبخشی و کمک به اشتغال معلولان است. همه مراکز را هم مردم اداره می‌کنند و خدماتش صددرصد رایگان است.»

آتشک با اشاره به اینکه یک کار خیر ارزشش در طول سالیان چندین برابر می‌شود، ادامه می‌دهد: «مثلا یکی از ساختمان‌های رعد در کرمان مساحت 9 هزار متری دارد؛ این یعنی خیّر گسترش پیدا کرده است. همچنین در شهرهای دیگر هم به همین نحو.»

موسسه رعد الغدیر
موسسه رعد الغدیر به این اهداف رسیده است؛ جذب مشارکت، ایجاد کار برای معلول و درآمدزایی برای مجموعه‌اش.

رعد الغدیر سال 80 تشکیل شده است برای پوشش توان‌یاب‌های جنوب و جنوب غرب تهران: «نزدیک به 3 هزار نفر تا امروز خدمات آموزشی و توابخشی دیده‌اند و موفق شدیم به نزدیک به هزار نفر هم کمک کنیم تا سر کار بروند. در این میان تعدادی از بچه‌ها را هم به صورت غیرمستقیم به شرکت‌ها و موسسات دیگر معرفی می‌کنیم برای کار.»

موسسه نیکوکاری رعد الغدیر 3 فعالیت اصلی انجام می‌دهد: «یکی اینکه از نوزاد شش ماهه که نیاز به خدمات توانبخشی داشته باشد، رایگان پذیرفته و خدمات کاردرمانی و گفتار درمانی به صورت رایگان ارایه می‌شود.»

خدمات بزرگسالان در گسترده سنی 14 تا 35 سال ارایه می‌شود؛ خدمات توانبخشی. آتشک توضیح می‌دهد: «توان‌یاب‌هایی که در سن آموزش و کار هستند علاوه بر خدمات توانبخشی، خدمات آموزشی هم دریافت می‌کنند. معلولیت جسمی-حرکتی مادرزاد باشد یا در طول زندگی فرد دچار معلولیت شده باشد، فرقی نمی‌کند.»

همسو با سازمان بهزیستی کار می‌کنیم

تلاش مجموعه کار در راستای فعالیت‌های سازمان بهزیستی و همسو با آن نهاد است: «به همین دلیل سعی می‌کنیم افراد را در بدو ورود به موسسه به مددکاران سازمان بهزیستی ارجاع دهیم تا با مجوز در موسسه مشغول به آموزش شوند.

توان‌یاب‌هایی که به رعد الغدیر می‌آیند در سه رشته آموزش‌های رایگان می‌بینند؛ کامپیوتر و زیرمجموعه‌هایش، دوزندگی و خیاطی و صنایع دستی و هنر. این سه رشته نزدیک به 29 زیررشته را شامل می‌شوند. موسسه از سازمان فنی و حرفه‌ای مجوزهای لازم را گرفته و معلولان دوره‌دیده با امتحان رسمی مدرک بین‌المللی دریافت می‌کنند.»

چرا موسسات خیریه کارآفرینی نمی‌کنند

مدیرعامل این موسسه نیکوکاری درباره اهمیت کارآفرینی برای اقشار آسیب‌پذیر می‌گوید: «ما حدود 15 هزار خیریه داریم و کمتر از انگشتان یک دست کارآفرین.»

آتشک در توضیح تفاوت‌های خیریه و سمن و کارآفرینی‌های اجتماعی می‌گوید: «خیریه‌ها موسساتی هستند که بر روی نیازهای گذرا کار می‌کنند و ساختار چندانی ندارند. سمن‌ها موسساتی هستند که چارت دارند و سازمان‌بندی‌شده در قالب فعالیت‌های سازمان‌یافته کار می‌کنند. از این دو گروه مهم‌تر موسساتی است که هم خیریه و سمن است و هم کارآفرینی اجتماعی می‌کند؛ یعنی هم برای مددجویان تحت حمایت خود کار ایجاد کرده و هم برای خودکفایی خود مجموعه کسب درآمد می‌کند.»

موسسه رعد الغدیر به این اهداف رسیده است؛ جذب مشارکت، ایجاد کار برای معلول و درآمدزایی برای مجموعه‌اش.

او معتقد است: «اگر بتوانیم 15 هزار خیریه فعال در کشور را سازماندهی کنیم که به جای ارزاق‌دادن و کمک‌های معیشتی در راستای توانمندسازی مددجویان کار کنند، بسیاری از مشکلات به دست خود مردم حل و فصل می‌شود.»

رعد الغدیر در کنار این خدمات برای انتقال تجربه به ایجاد مجموعه‌های مشابه خود کمک می‌کند و مراکزی را در کشور ایجاد کرده: «در استان تهران رعد شهرک غرب، رعد الغدیر، رعد الغدیر پاکدشت و یک مرکز هم در شرق تهران در دماوند مشغول به کار هستند. ما در اصل کاری که می‌کنیم هموارکردن راه برای معلولین است؛ نه چیز دیگر. همین که به بهانه موسسه از خانه بیرون می‌آیند و راهی را در شهر طی می‌کنند و در این فضای پویا قرار می‌گیرند؛ همین برنامه روتین، برایشان کلی تغییر ایجاد می‌کند.»

اگر بتوانیم 15 هزار خیریه فعال در کشور را سازماندهی کنیم که به جای ارزاق‌دادن و کمک‌های معیشتی در راستای توانمندسازی مددجویان کار کنند، بسیاری از مشکلات به دست خود مردم حل و فصل می‌شود

خاطره‌هایش کم نیست؛ هم ناراحت‌کننده و هم خوشحال‌کننده: «سلمان از دو پا معلولیت شدید داشت؛ بعد از 16 -17 سال دیدمش. هنرجوی دوره‌‌های کامپیوتر بود. آمد دیدم با زن و بچه است. گفت که مغازه خدمات رایانه راه انداخته و  استقلال مالی و شغلی دارد و زندگی‌اش خوب است. البته بودند بچه‌هایی که با حال خیلی بد آمدند؛ کسانی که اقدام به خودکشی داشتند؛ اما خودشان خواستند که زندگی را تغییر دهند.»

دیدن همین اتفاقات شیرین بهترین خاطره‌هایش است: «بهشت همینجاست. من کجا می‌توانستم این قدر حال خوب داشته باشم. اتفاقات پرانرژی اینجا خیلی جریان دارد.»

از فضای نامناسب شهری برای معلولان تا نگاه بد کارفرما

دلخوشی‌ها کم نیست؛ باید زندگی کرد. آتشک از مشکلات بچه‌های رعد الغدیر یا بهتر است بگوییم مشکلات همه معلولان کشور می‌گوید: «یکی از مشکلات جدی بچه‌های رعد حمل‌ونقل عمومی و نبود فضای مناسب شهری است. به علاوه معلولان بحث نگاه نامناسب کارفرماها را  دارند. ما توانسته‌ایم به لطف خدا و کمک مردم در این مجموعه الگوی مینیاتوری از توان معلول را به تصویر بکشیم. اینکه اگر جامعه به معلول اعتماد کند او می‌تواند توانمند شود و مستقل زندگی کند.»

آتشک ادامه می‌دهد: «ما در کشور دو میلیون و 745 هزار معلول داریم که در همین منطقه یافت‌آباد فقط برای تعداد بسیار کمی از این عزیزان توانسته‌ایم فرصت کنار هم بودن و آموزش و توانمندسازی ایجاد کنیم.»

خیرین؛لطفا روی توانمندسازی معلولین تمرکز کنید

او توصیه می‌کند آدم‌هایی که می‌خواهند کار خیر کنند بر روی توانمندسازی معلولین تمرکز کنند: «صاحبان مشاغل به معلولین اعتماد کنند؛ در غالب مسئولیت‌های اجتماعی‌شان. در فرانسه 7درصد فرصت‌های شغلی باید در اختیار معلولین قرار بگیرد. اگر یک شرکتی این فاکتور را لحاظ نکند، باید جریمه‌اش را بپردازد. ما قانون را داریم ولی در اجرا اهمیتی به آن داده نمی‌شود.»

کاری که معلول به نحو احسن دارد انجام می‌دهد باید دیده شود و جامعه بداند که این محصول یا این خدمات توسط یک فرد معلول تولید و ارایه شده است «مثلا یک شرکتی که لباس کار خرید می‌کند، بداند معلولان در موسسه رعد الغدیر الان دارند این لباس‌ها را تمیز و با کیفیت تولید می‌کنند یا شرکت‌هایی که خدمات پس از فروش می‌خواهند بدانند ما در مرکز تماس 40-50 معلول داریم که کارهای اپراتوری و خدمات تلفنی ارایه می‌دهند. همین طور در حوزه صنایع دستی، کارهای بی‌نظیر بچه‌های رعد را ببینند. مهم‌ترین درخواست این است که به اشتغال و چرخیدن چرخ اشتغال این عزیزان کمک شود.»

اینجا صدا به صدا نمی‌رسد

مرکز تماس یا کال سنتر یکی از معدود واحدهای فعال این روزهای موسسه رعد الغدیر است. پیک پنجم کرونا و دلتای بیرحم کلاس ‌های آموزشی موسسه را فعلا تعطیل کرده است تا هنرجوها کمتر در معرض خطر قرار بگیرند.

کال سنتر اما یک شرکت ارایه خدمات پس از فروش است؛ از دریافت اطلاعات خانوار برای ثبت در سامانه یارانه تا بررسی تأثیر ارایه وام‌های زودبازده به روستاهای دورافتاده.

کارمندان این بخش مثل همه مردم سالم و شاغل هر روز 8 ساعت کار می‌کنند، شاید حتی بهتر از هر کسی دیگر.

فضا کاملا زنده و پویاست، وقتی همه در حال کار هستند، تقریبا صدا به صدا نمی‌رسد. مرد و زن در کابین‌های یک نفره سالن‌های مرکز تماس نشسته‌اند و با مشتری‌ها صحبت و اطلاعات را ثبت می‌کنند.

دلیلی ندارد حقوق شهروندی نداشته باشیم

خانم فرهی روی صندلی چرخدار نشسته: «چند سال است در رعد الغدیر مشغول به کارم؛ تحصیلات دانشگاهی مرتبط نداشتم، آموزش‌ها را در حین کار دیدم و الان کارم را خیلی دوست دارم.»

قبل از شاغل‌شدن کارهای هنری انجام می‌داده اما کار اداری نه. کارشان اپراتوری و پشتیبانی شرکتی و… است: «کارمان روتین است، به خاطر همین آن را بیشتر دوست دارم. تایم کاری مشخص دارم قبل از اینجا برای فروش و کسب درآمد از کار هنری باید به بازارچه‌ها می‌رفتیم و همیشگی نبود و دردسرهای خودش را داشت.»

معلولان چقدر به این فضاها نیاز دارند برای اشتغال و استقلال: «ما مثل مردم عادی می‌توانیم در اداره‌ها کار کنیم البته اگر شرایط رفت و آمدی خوبی داشته باشد. کیفیت کار فرقی ندارد. در تهران اینجا اولین جایی است که به معلولان شغل داده است. زیرساخت‌های شهری هم که همه می‌دانیم مناسب نیست. همه ایستگاه‌های بی‌آر‌تی امکانات سوار و پیاده‌شدن ما را ندارد؛ راننده‌ها بعضا باید کمک کنند و سخت می‌شود.»

گلایه‌اش از معماران شهری است که به معلولین فکر نمی‌کنند: «ما هم داریم در این اجتماع زندگی می‌کنیم؛ دلیلی ندارد چون روی ویلچر هستیم حقوق شهروندی نداشته باشیم؛ چرا وقتی می‌خواهند یک ساختمان را طراحی کنند به این فکر نمی‌کنند که طوری برنامه‌ریزی کنند که یک معلول ویلچری یا سالمندی که قادر به راه رفتن نیست، بتواند از آن استفاده کند؟ ساختمان ساخته می‌شود بعد به فکر رمپ ویلچر می‌افتند.»

خودم را در جامعه‌ای شبیه خودم دیدم و شکوفا شدم

هادی انگار خجالتی است؛ ماسک را از روی صورتش برنمی‌دارد؛ حتی وقتی کسی اطرافش نیست. او هم قادر به راه رفتن نیست. قبل از روشن‌شدن دوربین شهروندآنلاین، سوال‌ها را چک می‌کند: «از سال 96 با رعد آشنا شدم . 15 سال رزروشن آژانس بودم. اینجا دوستانی مثل خودم دیدم ؛ روحیه گرفتم و امید به زندگی به من داد.

در سال‌هایی که در موسسه کار می‌کند، توانسته اعتماد به نفس رفت و آمد در جامعه را در خود تقویت کند؛ خودم را کشف کردم. من خودم را در جامعه‌ای شبیه خودم دیدم و شکوفا شدم. حالا کمک‌خرج خانه هستم.»

می‌گوید معلولین هم مثل آدم‌های سالم حق زندگی دارند و توانایی کار: «ما دوست داریم در جامعه دیده بشویم؛ نه اینکه به ما ترحم شود؛ به عنوان یک آدم سالم که می‌تواند کار کند و روی ما حساب شود.»

فاصله من معلول با یک انسان سالم یک نفس است

حسین 4 سال است که در رعد مشغول به کار است. از گردن به پایین فلج است و فقط می‌تواند دست‌هایش را خیلی محدود حرکت دهد. دوره‌های مقدماتی کار با کامپیوتر را گذرانده و بعد از آن مشغول به کار در کال سنتر شده است: «شکر خدا دست‌مان به دهان‌مان می‌رسد. من الان یک خانواده را اداره می‌کنم. جامعه مشکلات خاص خودش را دارد ما ناتوان نیستیم؛ هر کدام‌مان توانایی بالقوه‌ای داریم که باید فرصت نشان‌دادن آن را داشته باشیم.»

اشتغال معلولین
مرکز تماس موسسه نیکوکاری رعد الغدیر_ فاطمه عابدینی

خیلی دنبال کار گشته ولی به دلیل مشکلات جسمی موفق نبوده: «در جامعه مشکلات زیاد است؛ از نبود وسایل نقلیه مناسب معلولان گرفته تا یک خرید ساده که بدون کمک دیگران نمی‌توانیم انجام بدهیم. مشکل حسین دیستروفی عضلانی است. دیستروفی عضلانی جزو بیماری‌های خاص نیست: «لوازم توانبخشی کمترین تسهیلات است که از بهزیستی می‌خواهیم؛ من معلولیت خیلی شدید دارم، ما باید حق پرستاری بگیریم اما می‌گویند در نوبت هستی. از مستمری سازمان هم که بهتر است نگویم خانواده چهار نفره و ماهی 900 هزار تومان. معیشت معلول سخت می‌گذرد: کمترین حق این است که در جامعه دستکم بستری برای تردد و رفت و آمد داشته باشیم. فاصله من معلول با یک انسان سالم یک نفس است که به آن فکر نمی‌شود و حتی دیده هم نمی‌شویم.»

 اعتماد اصلی‌ترین نیاز ماست

یکی از اپراتورهای مرکز تماس نابیناست؛ سه سالی می‌شود که در موسسه رعد الغدیر مشغول به فعالیت شده است. الهیات خوانده و مخابرات: «قبل از اینکه اینجا بیایم کارم مرتبط بود. کاری که در رعد انجام شده ارزشمند است. بچه‌های معلول را بر اساس نیازهایشان دور هم جمع کرده است و امکانات داده برای کار. این می‌تواند به نوعی فرهنگسازی هم باشد. مردم متوجه می‌شوند که یک شرکت خدمات پشتیبانی و تماسش را به مرکز ما سپرده؛ بارها گفته‌ایم و همیشه می‌گوییم امیدوارم جامعه و مسئولان به افراد معلول اعتماد کنند؛ زیرا عدم اعتماد باعث می‌شود ما از حق و حقوق طبیعی خود محروم باشیم.»

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.