زوربا، ضد، حکومت نظامی و دیگر هیچ
تئودراکیس برای ایرانی ها، برای نسل ۵۷، برای دانشجویان،برای چپ های ایرانی و برای عاشقان موسیقی و سینما یک اسطوره و افسانه است
۱.زوربا با ارباب در ساحل میخندد و میرقصد تا با خدایش به گفت و گو نشسته باشد. زنی سنگسار میشود. آنچه بر عمق ماجرا میافزاید چیزی نیست جز موسیقی تئودراکیس برای فیلم “زوربای یونانی”.
۲.حزب حاکم میخواهد نامزد ریاست جمهوری را از صحنه خارج کند. آنچه ریتم حذف و ترور و خفقان را تسریع میکند چیزی نیست جز موسیقی تئودراکیس برای فیلم “ضد”.
۳.دانشجوها که مایکل سانتوره مستشار آمریکایی در اروگوئه را میدزدند و بازجویی میکنند و سرانجام اعدام، چیزی جز انقلابیگری سراغ ندارند. آن رعب و وحشت و تردید را کسی جز تئودراکیس، نمیتواند در فیلم “حکومت نظامی” به تصویر بکشد.
۴.تئودراکیس برای ایرانیها، برای نسل ۵۷، برای دانشجویان، برای چپهای ایرانی و برای عاشقان موسیقی و سینما یک اسطوره و افسانه است. موسیقی او بر سرفصل بسیاری از مستندها و تصاویر انقلاب نشسته است. با نوای او خندیده و گریستهایم. او برای انقلابهای جهان و انقلابیهای جهان و ضدانقلابها و دیکتاتورها یک نشانه و شمایل است. اسطوره تکرارنشدنی دورانها.
۵.او نشان داد که موسیقی بر سیاست و سینما غلبه دارد. صدا میماند. حماسه میآفریند و پویاست. نیم قرن از خلق سه اثر فوق میگذرد و با اینهمه، آوای آنها در گوشها و جانهای جهان رخنه کرده و نسل به نسل زمزمه شدهاند. اثر گذاشتهاند. مصادره شدهاند. توقیف شدهاند. اعدام شدهاند و همچون دانه نهفته در برفی، از پس سالها رشد کردهاند. جهان قدردان تئودراکیس است، آنچنان که قدردان کازانتزاکیس و کوستا گاوراس.