ققنوس ایذه‌ای جاودانه شد

گفت‌وگوی «شهروند آنلاین» با پدر علی لندی پسر فداکاری که پس از 14 روز  جدال با مرگ جان باخت

مرگ،  علی را پس از 14 روز  با خود برد.  او جانش را داد تا زندگی ببخشد. علی لندی، همان نوجوان 15 ساله ایذه‌ای  است که حالا نامش در لیست قهرمان ملی جا خوش کرده است.  میهمان فداکاری  که مادر و دختر همسایه را از شعله‌های آتش بیرون کشید. شجاعت با  تصمیم سرنوشت‌ساز این نوجوان فداکار گره خورد و  از دروازه ترس گذشت. منجی شد تا مادر و دختر نسوزند اما با 91 درصد سوختگی به بیمارستان اهواز منتقل شد.او ساعت ۱۲ شامگاه پنجشنبه  پس از  14 روز بستری در  بخش آی‌سی‌یو بیمارستان امام موسی کاظم(ع)  اصفهان آسمانی شد.

مادر در آن آخرین دقایق، تنها بود. به‌صورت پسرش زل زده بود. گیج، جسارت و شهامت تنها پسرش بود که نفس‌های علی به شماره افتاد. پدر نبود. از بیمارستان فاصله داشت. علی حالش بد شد رنگش هم کبود شد.  بی‌تاب بود که تیم پزشکی باخبر شدند. شوک دادند ضربان قلبش ضعیف بود باید احیا می‌شد اما نشد. صدای ضربان قلبش قطع شد و نوار قرمز روی دستگاه پزشکی، مرگ علی را نشان داد. او جانش را داد تا زندگی ببخشد. تمام شد. همه آن 14 روز جدال با مرگ در آن سیاهی 12 شب به پایان رسید. تیم پزشکی مغلوب درمان قهرمان کوچک کشورمان شد.

ماجرا چه بود؟

قهرمان ایذه ای

18 شهریورماه بود که این حادثه جهنمی رقم خورد. همان روزی که علی شد میهمان خانه خاله. علی ۱۵ ساله‌ای که آن غروب کذایی فقط به نجات فکر کرد.

پسر فداکار با صدای فریاد زنان خانه همسایه به میانه آتش رفت. زن همسایه از ترس بی‌حرکت مانده بود هرچند که آتش بر صورت و دستانش حمله‌ور شده بود، اما موج سوزان آتش در صدد بود تا مادر ۸۰ ساله را هم بگیرد.در آن مهلکه آتش بی‌امان، تن به شعله‌ها زد. شد فرشته نجات آپارتمان شماره ۶۷ منطقه چهارراه هلال‌احمر ایذه.

او پتویی پیدا کرد روی مادر 80 ساله انداخت و سپس به سراغ کپسول مشتعل رفت و آن را برداشت تا از محل دور کند، اما آتش او را هم سوزاند. قصد داشت پیک نیکی را از بالکن به بیرون بیندازد اما حفاظ مانع شد و او در موج آتش گرفتار شد.

دخترخاله‌ و پسرخاله  علی روی بدن  میهمان فداکارشان آب ریختند تا اورژانس آمد. بعد از انتقال علی به بیمارستان با انجام اقدامات اولیه از ایذه به اهواز منتقل شد، اما به درخواست  خانواده‌اش او به بیمارستان سوانح سوختگی اصفهان انتقال یافت و در بخش «آی‌سی‌یو» تحت مراقبت‌های ویژه قرار گرفت.

رسیدگی فوری

پس از وقوع این حادثه، وزیر کشور در تماس با استانداران اصفهان و خوزستان، خواستار پیگیری فوری درمان «علی لندی» نوجوان فداکار ایذه‌ای و رسیدگی به خانواده او برای تامین هزینه‌های درمان این نوجوان ایثارگر شد. در پی آن استاندار اصفهان، شهردار اصفهان و مسئولان مختلف با حضور در بیمارستان از نزدیک در جریان روند رسیدگی‌ها قرار گرفتند.

خاکسپاری در روستا

قهرمان ایذه ای

حالا چند ساعتی از مرگ این پسر شجاع ایذه‌ای می‌گذرد پسری که نامش دهان به دهان چرخیده و حالا همه او را یک قهرمان ملی می‌دانند. هماهنگی‌ها برای انتقال پیکر این نوجوان فداکار از اصفهان به ایذه در حال انجام است و زمان مراسم تشییع و خاکسپاری علی لندی روز شنبه در همان روستای محل زندگی‌شان است.

اقدامات پزشکی

پدر علی که غمی بی‌امان گلویش را چنگ می‌زند به سختی از آخرین دقایق زندگی علی به «شهروند آنلاین» می‌گوید: «برای کاری بیمارستان را ترک کرده بودم.  همسرم در کنار علی بود. هنوز ساعت 12 شب نشده بود که ناگهان علی حال جسمی‌اش بهم می‌ریزد. رنگ رویش کبود می‌شود.  بیمارستان خبردار می‌شود. پزشکان خود را به بالین علی می‌رسانند. شوک می‌دهند و اقدامات پزشکی انجام می‌دهند اما  فایده‌ای نداشت. ساعت 12 شب علی جانش را از دست می‌دهد. ما خیلی خوشبین بودیم.

منتظر بودیم علی به شرایط پایداری برسد تا او را جراحی کنند، اما نشد. داغ بزرگی بر دلمان ماند.  در بیمارستان اهواز، پزشکان معتقد بودند که علی 91 درصد سوختگی دارد اما پزشکان در بیمارستان امام موسی‌کاظم 85 درصد سوختگی اعلام کردند. در این مدت هم علی جراحی نشد چراکه شرایطش پایدار نبود. تنها معاینات اولیه انجام می‌شد و پانسمانش را عوض می‌کردند.»

تسلیت معاون اول ریاست جمهوری

قهرمان ایذه ای

این پدر داغدیده در ادامه از تماس دولتمردان به «شهروند آنلاین» گفت: «ساعت حدودا 12 ظهر بود که معاون اول رئیس جمهوری از  دفتر ریاست جمهوری مستقیما با من تماس گرفتند و مرگ علی را تسلیت گفتند.  تا این ساعت اقدامات پزشکی قانونی انجام شده و قرار است بعد از مراسم بدرقه علی که از سوی استانداری انجام می‌شود پسرم را از اصفهان به شهرمان ایذه منتقل کنیم و او را در همان روستایمان خاکسپاری کنیم. من به پسرم افتخار می‌کنم با وجود سوختگی بالا اما با این حال می‌گفت که هر شخص دیگری نیز به جای من بود همین کار را می‌کرد و اگر دوباره چنین اتفاقی رخ دهد باز هم همین کار را انجام خواهم داد.»

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
۱ دیدگاه
  1. لیثی حبیبی - م. تلنگر می‌گوید

    گریه امانم نمی دهد. این “زندگی”، جز غصه، نانم نمی دهد!

    نوشته ی انسان دوستانه ی شما را باز در وبگاهِ «وَشتَنِ واژه ها»(رقص واژه ها) منتشر می کنم.

    نشانی وبگاه: kashkara.blogfa.com

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.