دست از مجازی بودن بردارید!
«در صحنه تاریک تئاتر اگر نورافکن را متمرکز کنیم روی بازیگرِ بالای سن، چیز دیگری جز آن شخص دیده نمیشود. به همین ترتیب، وقتی رسانهها خود را وقفِ اخبارِ سلبریتیها میکنند، مشکلات واقعی جامعه به فضای تاریکِ فراموشی سپرده میشود. از آن پس تا حرفی از دهان یک هنرپیشه خارج نشود، رسمیت پیدا نمیکند: «جامعه ما دچار خشکسالی یا کودکآزاری است، تنها اگر پُست اینستاگرام یک بازیگر چنین بگوید. در این اوضاع، سیاست به دست افرادی میافتد که زندگیشان هیچ ربطی به مردم عادی ندارد.»
این مقدمه مقالهای است از جورج مونبیو، نویسنده کتابهای پرفروش که در نشریه گاردین به چاپ رسیده است. حضور بیحساب و کتاب سلبریتیها در فضای مجازی و اظهارنظرهایشان درباره تمام موضوعات جهان به بیشترین حد ممکن رسیده است. حالا هر کس که فالوورهای بیشتری در اینستاگرام دارد، بدون اینکه درباره موضوعات اطلاعات درستی داشته باشد، اظهار نظر میکند و سلبریتیها پیشتاز این اتفاق هستند.
ماجرای ورود سلبریتیها به موضوعات مختلف یک اتفاق جهانی است و البته طبیعی هم هست چرا که آنها بیشتر دیده میشوند و صدایشان شنیده میشود. اما کشورهای توسعهیافته، زودتر از ما دریافتند که بهتر است در این مقوله هم کارشناسیتر برخورد کنند. سلبریتیهای خارجی برای خودشان حوزههای تخصصیتری در نظر گرفتهاند که بتوانند عمیقتر درباره آنها اطلاعات جمعآوری کنند و تأثیرگذارتر باشند این باعث میشود اظهارنظرهایشان درباره موضوعات مختلف به دلیل عدم آگاهیشان موجب تمسخرشان نشود. اما سلبریتیهای ما همچنان بدون هیچ تأملی از در و دیوار میگویند. درواقع سلبریتیها پیشرو نیستند، آنها دنبال دیگران راه میافتند و هرچه در فضای مجازی به چشمشان میخورد را منتشر میکنند بدون اینکه از صحت و سقم آن مطلع باشند یا اندکی درباره آن آگاهی داشته باشند.
همین شیوه باعث شده در بسیاری موارد که موجی راه افتاده، معلوم شود که فلان خبر از اساس کذب بوده یا فلان عکس مربوط به فلان شخص نبوده و در تمام این موارد سلبریتیها همچون مردم عامی که کورکورانه برخورد میکنند، رفتار کردهاند. این واکنشهای غیرکارشناسانه از سوی اشخاص معروف که برای جوانان و نوجوانان الگو هستند، میتواند تبعات خطرناکی را به دنبال داشته باشد. بخشی از این تقصیر هم به گردن رسانههاست. وقتی رسانهها برای بیشتر دیدهشدن درباره هر موضوعی به جای اینکه با کارشناسان آن حوزه وارد گفتوگو شوند، سراغ نظرات غیرموثق سلبریتیها میروند، ناخواسته به اتفاقی دامن میزنند که درنهایت ممکن است خوشایند نباشد.
جورج مونبیو در بخش دیگر از مقالهاش نوشته: «من نه میگویم روزنامهها با هنرپیشهها مصاحبه نکنند، نه اینکه هنرپیشهها حرفی درخور شنیدن ندارند؛ اما دلمشغولی بیش از حد به موضوعات این صنف سبب میشود صداهای دیگر گنگ شوند. یکی از نتایجش این است که هیچ موضوعی موضوعیت نمییابد، مگر زمانی که از دهان یک هنرپیشه خارج شود. فروپاشی اقلیم، آوارگان، حقوق بشر و آزارگری جنسی؛ به نظر میرسد هیچیک از این مسائل نمیتوانند بدون اینکه به هالیوود بروند، مطرح شوند. این به معنای کمارزش جلوهدادن کار هنرپیشگانی نیست که کمک کردهاند تا توجهات بیشماری به مشکلات جلب شود؛ بهویژه منظورم زنان برجسته و شجاعی است که دست به افشاگری درباره هاروی واینستین زدند و جنبش #من_هم را به راه انداختند. با این حال از یاد نبریم زنان برجسته و شجاع بسیاری نیز بودند که برای گفتن همان حرف به پا خاستند اما چون هنرپیشه نبودند، صدایشان شنیده نشد. همه گمان میکنند جنبش #من_هم یک سال قبل و به دست آنهایی راه افتاد که واینستین را متهم کردند، در صورتی که جنبش در سال ۲۰۰۶ آغاز شد؛ همان سال بود که یک فعال اجتماعی به نام تارانا برک نام #من_هم را بر آن نهاد. او و میلیونها نفر دیگر تلاش کردند در جایی سخن بگویند که، خواه بهمعنای واقعی یا استعاری، زیر نور صحنه نبود. دستِکم هنرپیشهها در خدمت منافع عمومی هستند. نتایج پیمایش غیر علمیِ من نشان میدهد دسته بعدیای را که زیاد با آنها مصاحبه میشود، میتوان تحت عنوان «خدمتگزار ثروتمندان» طبقهبندی کرد؛ یعنی رستوراندارها، طراحان مد، طراحان داخلی و مانند آنها. چنان ارج و قربی بر ما مینهند و آنچنان عزتتپانمان میکنند که انگار مشتری آیندهشان هستیم. ما در جهانی متظاهرانه زندگی میکنیم، جایی که به ما القا میکنند صرفا ناظرانی مات و مبهوت نیستیم، بلکه در آن مشارکت داریم. اثر نورافکن در صفحات فرهنگی روزنامهها بهخودیخود بد است، اما زمانی بدتر میشود که به صفحات سیاسی هم نفوذ کند. بدین ترتیب موضوعات عمومی، در تمامی طول سال، بهویژه در فصل کنفرانسهای حزبی، همچون نمایشهای زندگی خصوصی نمایانده میشود. این شیوه گزارشنویسی همین حالا هم به ظهور آدمهایی منجر شده است که اگر چه فاشیست نیستند، اما گرایشهای عوامفریبانه دارند. اثر نورافکن اجازه میدهد تعداد معدودی که مورد التفاتاند اولویتها را تعیین کنند و اینگونه است که تقریبا تمامی موضوعات اساسی در تاریکیِ اطراف حلقه نور گم میشوند. رسانهها روزانه هزاران صفحه کاغذ و هزاران ساعت برنامه منتشر میکنند، اما بهندرت چیزی از این حجم کاغذ و زمان به موضوعاتی میپردازد که واقعا اهمیت دارند. وظیفه تمامی روزنامهنگاران این است که نورافکنها را خاموش کنند، پردهها را کنار بزنند و ببینند چه چیزی در گوشههای اتاق پنهان شده است. وظیفه تمامی شهروندان این است که چیزی که دارند میبینند را خوب درک کنند. جهانی که تصویر میشود با جهانی که درواقع وجود دارد، متفاوت است.»
چندی پیش ویدیویی از پگاه آهنگرانی در فضای مجازی دست به دست میشود، او به عنوان یک سلبریتی منتقد اظهار نظرهای غیرکارشناسی سلبریتیهاست. صحبتهایش واکنشهای مختلفی را به دنبال داشته است. همکارانش با طعنه پاسخش را دادهاند؛ اما کاش درباره صحبتهای پگاه تأمل کنیم. شاید الان زمان آن باشد که سلبریتیهای ما هم مانند نمونههای خارجیشان به این نتیجه برسند که به جای کپیکردن هر مطلب و عکسی در صفحات مجازیشان، عمیقتر درباره موضوعی تحقیق کنند تا بتوانند موانع و مشکلات حوزه مورد نظرشان را برطرف کنند و تأثیر واقعیتری بر جامعه و اطرافیانشان داشته باشند.