زندگی میانِ دو خط موازی

گزارش شهروندآنلاین از زندگی حرفه‌ای و شخصی یک لوکوموتیوران

حس می‌کنم به یک بی‌نهایت وصل هستم؛ راهی که انتهایی برایش وجود ندارد. ریل هیچ جا تمام نمی‌شود؛ ایستگاه؛ تلاقی مسیرها و عوض‌شدن راه هست، اما نقطه پایان نه. ریل به من می‌گوید زندگی تا بی‌نهایت ادامه دارد و باید امیدوارانه راه را ادامه‌داد.

[راضیه زرگری] تماشای مسیر برای خیلی‌ها یکی از لذت‌های سفر است و سفرکردن با قطار با آن صدای ریتمیک حرکت روی ریل و گذر از دشت، کویر، جنگل و کوهستان، فرصت این تجربه شیرین را بیشتر می‌کند. تصور کنید فرصت استثنایی تماشای این صحنه‌ها را از اولین اتاق یا همان کابین لوکوموتیوران پیدا کرده باشید؛ تجربه‌ای لذت‌بخش که ما در یک صبح از روزهای پایانی تابستان در کنار یک راهبر قطار داشتیم تا از سبک زندگی، دغدغه‌ها، لذت‌ها، مشکلات و تجربیاتش در سکان هدایت قطار بشنویم.

عظیم پورهادی که سال 61 به دنیا آمده، از ‌سال 83 وارد حرفه لوکوموتیورانی شده؛ به صورت اتفاقی و تصادفی. زمانی که دوره‌های مکانیک ماشین‌آلات کشاورزی را در فنی‌وحرفه‌ای می‌گذراند، آگهی استخدام راه‌آهن را می بیندو به پیشنهاد برادرش در آزمون استخدامی شرکت کرده و قبول می شود. این لوکوموتیوران را در مسیر تهران-رشت همراهی‌کردیم: «راندن قطار برای من یعنی حرکت زندگی بر مدار بی‌نهایت؛ مسیری که هیچ پایانی ندارد.»

بدون هیچ‌گونه آشنایی وارد این کار می‌شود، دروس مقدماتی تئوری و مبانی مقررات را گذرانده و بعد از دوره‌های تخصصی با فوت و فن راندن لوکوموتیو آشنا می‌شود: «مهم‌تر از همه علاقه‌ای است که کم‌کم به این حرفه خاص پیدا کردم. همزمان به صورت عملی کاروزی کردم و بعد از یک‌سال  شروع کار رسمی. البته نه به این شکل که از روز اول سکان هدایت قطار را به من بدهند.»

عظیم پورهادی- لوکوموتیوران پایه یک / عکس: سعید غلامحسینی/شهروندآنلاین

از کار‌ورز تا لوکوموتیوران پایه یک

پورهادی درحالی‌که همزمان با مأموران ایستگاه‌های بعدی و سوزن‌بان‌ها وضع مسیر را چک می‌کند، به «شهروند» توضیح‌می‌دهد که برای رسیدن به لوکوموتیورانی پایه یک 6 مرحله وجود دارد؛ از کاروزی که کمک لوکوموتیوران پایه 2 یا 3 است تا لوکوموتیوران پایه 2 و 3 که قطار باری را هدایت می‌کند و نهایتا لوکوموتیوران پایه یک که به همراه یک کمک، هدایتگر قطار مسافری می‌شود. «ما هر ‌سال یک آزمون ادواری داریم که دانش و مهارت لوکوموتیوران‌ها مرتب سنجیده شود. مدت توقف در هر مرحله به مهارت و مدرک تحصیلی فرد بستگی دارد.»

لوکوموتیوران‌ها ساعت کاری مشخصی ندارند؛ قطار را از یک مبدأ تحویل می‌گیرند و موظف هستند آن را به مقصد برسانند. اینکه مسیر را دوساعته طی کنند یا مسائلی پیش بیاید و 12 ساعت طول بکشد، وظیفه آنها سر‌جایش است. بعد از هر سرویس لوکوموتیوران 24 ساعت استراحت دارد. این روند برای قطارهای مسافری است و فرم کار برای قطار باری فرق می‌کند.

لوکوموتیورانی یک‌جورهایی برای من ساخته شده

پورهادی از علاقه‌ای که او را به این حرفه چسبانده می‌گوید: «در طول این سال‌ها هر لحظه خدا را شکر می‌کنم برای ورود به این شغل. چرایش را می‌توانم این‌طور بگویم که لوکوموتیورانی یک‌جورهایی برای من ساخته شده؛ کاملا منطبق بر روحیات من است، چون کار روتین اداری و تکراری را اصلا دوست ندارم. لوکوموتیورانی کاری است که در آن هر لحظه در سفر هستی؛ سکون ندارد. هر روزش یک خاطره و اتفاق خاص برایت پیش می‌آید. درست است سختی‌ها و مشکلات خاص خودش را دارد، اما همین تنوع به من احساس رضایت شغلی حداکثری می‌دهد و انگیزه کار را برایم بیشتر می‌کند.»

حس مسئولیتی که نسبت به همه مخلوقات پیدا کرده‌ام

لوکوموتیورانی نگاهش را به مخلوقات خدا تغییر داده، به‌طوری که نسبت به همه چیز حساس‌تر شده: «برخی حوادث در مسیر اجتناب‌ناپذیر است، ولی حتی برخورد با یک گنجشک هم عمیقا ناراحتم می‌کند، به همین دلیل هم در مسیرهایی که می‌دانیم احشام معمولا رد می‌شوند، احتیاط می‌کنیم. شاید سرمایه دامدار همان گاو باشد، هرچند در صورت برخورد هم هیچ خسارتی به او تعلق نمی‌گیرد و حتی راه‌آهن حق شکایت دارد.»

راهبر قطار تهران-رشت به همراه خانواده اش
         عکس:سعید غلامحسینی/شهروندآنلاین

خانواده از دوری دلتنگ می‌شوند؛ به‌خصوص سال‌های اول که بچه نداشتیم همسرم در قزوین تنهای تنها بود؛ با وجود سختی‌ها اما آنها هم همان حس افتخاری را که من به کار دارم، بیان می‌کنند. بچه‌ها و همسرم عاشق مسافرت با قطار هستند. بیشتر مسئولیت بچه‌ها بر گردن همسرم است، همین‌طور مدیریت خانواده. اما تلاش می‌کنم زمانی که در کنارشان هستم نبودن‌هایم را جبران کنم

وقتی در کنار خانواده هستم نبودن‌هایم را جبران می‌کنم

«مسئولیت‌پذیر هستم و لازمه این شغل دقیقا همین خصلت است و تجربه شانزده ساله در این حرفه، این ویژگی را در زندگی شخصی‌ام هم تقویت کرده است.» پورهادی دو فرزند هشت و شش ساله دارد؛  پندار و پدیده. در مورد نظر خانواده نسبت به حرفه‌اش که می‌پرسیم اول می‌رود سراغ نبودن‌های طولانی و دلتنگی‌های دوطرفه: «خانواده از دوری دلتنگ می‌شوند؛ به‌خصوص سال‌های اول که بچه نداشتیم همسرم در قزوین تنهای تنها بود؛ با وجود سختی‌ها اما آنها هم همان حس افتخاری را که من به کار دارم، بیان می‌کنند. بچه‌ها و همسرم عاشق مسافرت با قطار هستند. بیشتر مسئولیت بچه‌ها بر گردن همسرم است، همین‌طور مدیریت خانواده. اما تلاش می‌کنم زمانی که در کنارشان هستم نبودن‌هایم را جبران کنم.»

از خودرویی که میلی متری از کنارش گذشتم تا عابران سرخوش که ترمز قطار را به خاطرشان کشیدم

«کسی که وارد حرفه لوکوموتیورانی شود، ولی به کارش علاقه‌ای نداشته باشد، از نظر روحی خسته و فرسوده می‌شود.» پورهادی از ویژگی‌های خاص شغلش می‌گوید: «راهبری قطار در عین تنوع شغلی بسیار پرخطر است؛ بیشترین موارد خطر احتمال برخورد با عابر، خودروها و حیوانات و حوادث طبیعی مثل ریزش کوه و سیل است، ولی تجربه و مهارتی که لوکوموتیوران طی سال‌ها فعالیت در جاده‌های ریلی به دست می‌آورد، برای مقابله با مخاطرات کمکش می‌کند.»

از تجربه‌های خاطره‌انگیز سخت و نفسگیر مواجهه با خطر می‌پرسیم: «خاطره زیاد دارم؛ از ماشینی که به صورت میلی متری از کنارش رد شدیم یا در ثانیه آخر قبل از برخورد قطار را متوقف‌کردم تا عابرهایی که با خیال آسوده در حال قدم زدن روی ریل بودند و با بوق قطار در چند ثانیه از ریل فاصله گرفته‌اند و حیوانات اهلی و وحشی که در حال هواخوری حوالی روی ریل بودند و قطار را به خاطرشان متوقف کردم، به‌خصوص در مسیر تهران- قزوین که عبور و مرور مردم از گذرگاه‌ها بسیار زیاد است. من خوشبختانه حادثه جدی و برخورد با خودرو و عابر در این سال‌ها نداشته‌ام و هرچه بوده ختم به خیر شده.» اینها را در حالی تعریف می‌کند که با صدای بوق ممتد قطار متوجه یک خودرو در مسیر ریل می‌شویم. راننده‌ای که کاملا سرخوش و خونسرد در چند ثانیه مانده تا حادثه از ریل می‌گذرد.

رنامه‌ریزی برای شیفت‌بندی‌های راهبر قطار به شکلی است که هدایتگر قطار کاملا سرحال و قبراق سرکار بیاید و مسیر طولانی خسته‌اش نکند. در مسیرهای طولانی، دو گروه لوکوموتیوران با قطار اعزام و در ایستگاه‌های اصلی جابه‌جا می‌شوند

خستگی لوکوموتیوران امنیت قطار را به خطر می‌اندازد

راهبرهای قطار مأموریت‌های اعزام‌شان طوری است که مبدأ یا مقصد محل سکونت‌شان باشد؛ پورهادی 6 ‌سال نخست استخدام تهران بوده، ولی برای نزدیک‌شدن به خانواده 10 سالی می‌شود که به همراه همسر و دو فرزندش در قزوین ساکن است. بهترین سفر کاری و تفریحی‌اش را سفر به مشهد مقدس عنوان می‌کند و البته مسیر ریلی منتهی به رشت که زادگاهش است و بسیار دوستش دارد.

«خستگی در کار ما معنی ندارد؛ خستگی لوکوموتیوران امنیت قطار را به خطر می‌اندازد.» وقتی سوال می‌کنیم اگر برای یکی از همکاران مشکلی ایجاد شود، چه می‌کنند، توضیح می‌دهد:  «برنامه‌ریزی برای شیفت‌بندی‌های راهبر قطار به شکلی است که هدایتگر قطار کاملا سرحال و قبراق سرکار بیاید و مسیر طولانی خسته‌اش نکند. در مسیرهای طولانی، دو گروه لوکوموتیوران با قطار اعزام و در ایستگاه‌های اصلی جابه‌جا می‌شوند. اما حتی در مسیرهای کوتاه هم اگر مشکلی برای راهبر در طول مسیر پیش بیاید؛ می‌تواند تلفنی درخواست دهد و در اولین ایستگاه جایگزین شود.»

احساس افتخار از اعتماد مردم

راهبر قطار مسئولیت سنگینی بر دوش دارد؛ پورهادی از مهم‌ترین حسی که در طول کار نسبت به مردمی که قرار است آنها را به مقصد برساند، می‌گوید: «من در این جایگاه احساس غرور و افتخار می‌کنم؛ یک نوع از احساس مفیدبودن، مخصوصا در طول شب و ساعت‌هایی که مسافرها خواب هستند. این‌طور تفسیرمی‌کنم که عده زیادی به من اعتماد کرده‌اند، همین حس بسیار غرورآفرین است. در آن لحظه‌ها بیشتر از همیشه خدا را یادمی‌کنم که این افتخار را نصیبم کرده تا مسافری را سلامت به مقصد برسانم.»

عکس:سعیدغلامحسینی/شهروندآنلاین

ما در ایران لوکوموتیوران زن نداریم، ولی امیدوارم شرایط برای حضور زنان در این شغل فراهم شود. در فضای مجازی خانم‌ها خیلی ابراز علاقه می‌کنند برای این شغل. ما فقط از نظر سلامتی شنوایی، بینایی و … معاینه سلامت می‌شویم. لوکوموتیورانی مهارت فیزیکی خاصی ندارد که بگوییم زنان نمی‌توانند از پس آن بربیایند

زنان هم می‌توانند لوکوموتیوران شوند، اگر امکان قانونی فراهم شود

او در فضای مجازی یکی از صفحه‌های پربازدید را دارد. با خوش‌سلیقگی از مسیرهای سرسبز و کوهستانی منتهی به رشت در هوای مه‌آلود و بارانی ویدیو می‌گیرد و با تلفیق شعرهای زیبا و موسیقی‌های آرام، پست‌هایش طرفداران زیادی در اینستاگرام پیدا کرده است. جالب است یکی از بازخوردهایی که در کامنت‌ها از طرف مردم داشته، نبود امکان لوکوموتیوران شدن زنان است؛ «ما در ایران لوکوموتیوران زن نداریم، ولی امیدوارم شرایط برای حضور زنان در این شغل فراهم شود. در فضای مجازی خانم‌ها خیلی ابراز علاقه می‌کنند برای این شغل. ما فقط از نظر سلامتی شنوایی، بینایی و … معاینه سلامت می‌شویم. لوکوموتیورانی مهارت فیزیکی خاصی ندارد که بگوییم زنان نمی‌توانند از پس آن بربیایند. هر کاری مردها انجام می‌دهند خانم‌ها هم می‌توانند.»

راهی که انتهایی برایش وجود ندارد

چشم‌انداز زیبای جنگل‌های سراوان می‌گوید به مقصد نزدیک می‌شویم. بالاترین احساس کسی که ساعت‌های زیادی از عمرش را هدایتگر قطار در مسیرهای مختلف  بوده، در چند واژه ساده اما عمیق توصیف می‌کند: «از هر چیزی که محدودم کند، خوشم نمی‌آید؛ از تابلوی حداکثر سرعت تا ورود ممنوع. من در جایگاه لوکوموتیوران حس می‌کنم به یک بی‌نهایت وصل هستم؛ راهی که انتهایی برایش وجود ندارد. ریل هیچ جا تمام نمی‌شود؛ ایستگاه، تلاقی مسیرها و عوض‌شدن راه هست، اما نقطه پایان نه. سوار و رهاشدن در بی‌نهایت برای من دلچسب‌ترین حس دنیاست. ریل به من می‌گوید زندگی تا بی‌نهایت ادامه دارد و باید امیدوارانه راه را ادامه بدهم.»

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
۱ دیدگاه
  1. جواد خان می‌گوید

    واقعا زحمت می کشند و چه خوبه که این قدر خوش مشرب و با روحیه اند. خدا پشت وپناهشون.‌
    تشکر از کسانی که علاوه بر بعد کاری و حرفه ایشون ، خلقیات و طبع هنریشون رو هم منعکس کردند.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.