شفیعی کدکنی؛ غزال مرغزار غزل

گشت‌وگذاری در کلاس‌های درس محمدرضا شفیعی کدکنی به مناسب زادروز استاد

10روز بعد از دفاع پایان نامه، پرویز ناتل خانلری نامه‌ای نوشت در توصیه تدریسش در دانشگاه و بدیع‌الزمان فروزانفر زیر برگه استخدامش نوشت؛ «احترامی است به فضیلت او.» استادی که بیش از نیم‌قرن بر کرسی استادی تکیه زد تا شوق آموختن به حیاتش ادامه دهد. استادی که غیبت و سفرش در سال 88 سروصدای زیادی به پا کرد؛ غیبتی 9ماهه که تکیه‌زدن دوباره بر کرسی تدریس دانشگاه تهران آن را به انتها رساند. مردی که کارنامه نیم‌قرنی‌اش در اعتلای فرهنگ و ادب پارسی نشان عالی هنر برای صلح را از هفتمین دوره جشنواره بین‌المللی هنر برای صلح برایش به ارمغان آورد و آوازه کلاس‌هایش و علاقه بی‌حد دانشجویانش بسیار نقل شده است.

زادروز:

19مهر 1318 خورشیدی، نیشابور (خراسان‌رضوی)

علت انتخاب:

شاعر، ادیب و پژوهشگر معاصر ادبیات فارسی

کلام ماندگار:

پیش از شما/ بسان شما بی‌شمارها/ با تار عنکبوت نوشتند روی باد/ کاین دولت خجسته جاوید، زنده باد!

در قول دیگران:

اصل مهم در شعر شفیعی، عرض‌اندام جلوه‌های زندگی و نفس زنده‌بودن و مثل یک آدم زنده به جهان نگریستن است. سکون در هیچ یک از مصراع‌های او جایی ندارد. (منوچهر آتشی)

اتاقی چند در چند متر. کِز کرده در میانه راهروی یکی از طبقات. نیمکت‌ها خیلی زود پُر می‌شوند. دیوارهای دور اتاق هم، به محاصره مشتاقان دور و نزدیک درمی‌آیند. کَف اتاق هم بی‌نصیب نمی‌ماند؛ کاشی‌هایی که هر هفته سر ساعت مشخص به تصرف درمی‌آیند. بعضی میهمان همیشگی‌اند، عده‌ای هم مسافر شهری دور. قرارشان اینجاست؛ وعده با شاعر «طفلی به نام شادی». ادیبی ساده‌پوش و متواضع. مردی که بوی اخوان ‌ثالث می‌دهد.
سه‌شنبه‌هایی که پیش از خالق «به کجا چنین شتابان» یکشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها در سالن دست راست، اولین راهرو دست چپ طبقه همکف در قُرق بدیع‌الزمان فروزانفر بود. کلاسی در حال‌وهوای کلاس‌های سه‌شنبه حالا. سه‌شنبه‌ها یعنی همهمه عاشقانی که به عشق استاد راه دانشکده ادبیات را پیش می‌گیرند. برایشان فرقی ندارد دانشجوی چه رشته و کدام دانشکده و حتی کدام شهر باشند. وعده‌شان سه‌شنبه‌هاست. روزی که دورتادور صندلی ساده استاد روی زمین، پله و نیمکت و حتی سرپا می‌ایستند و چشم می‌دوزند به او.
از حضور و غیاب خبری نیست. اما چهره‌ها بر حافظه استاد نقش می‌بندند. سرفصل‌ها هم جایی در کلاس‌های سه‌شنبه دانشکده ادبیات ندارند. خواندن از هر دیوانی در کلاس‌های نظم استاد آزاد است، جز دفترهای شعر او. کتاب‌های معین راهنمای دانشجوهایند در طول سال. هر جلسه با او یعنی بازشدن باب بحثی. بحثی با چاشنی پرسش و پاسخ. می‌گوید این روش تدریس من است حتی در شفیعی کدکنیدانشگاه پرینستون و هاروارد. دانشجوهای کلاس سه‌شنبه‌ها آزادند برای پرسیدن. سوال‌کردن از کتاب‌های معین یا از هرآنچه دلشان می‌خواهد. استاد سه‌شنبه‌‌های خاص می‌گوید؛ من نمی‌گویم علامه دهرم اما همه عمرم را کتاب ورق زده‌ام به‌خصوص کتاب‌هایی با موضوع فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی. اینجا کلاس‌ محمدرضا شفیعی کدکنی است؛

بهترین لحظه‌ها…
لحظه هایی که در حلقه کوچک ما
قصه از هر که و هر کجای زمین و زمان بود
قصه‌ی عاشقان بود
راستی روزهای سه‌شنبه
پایتخت جهان بود!

رفاقت شفیعی با شریعتی و آشنایی با اخوان

شفیعی کدکنیطفلی به نام شادی دیری است گمشده است
با چشم‌های روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک‌سو خلیج‌فارس، سوی دگر خزر
محمدرضا شفیعی، شاعری را با طعم غزل و البته به شیوه کلاسیک چشید؛ زمزمه‌هایی منتشر شده به سال 1344. هرچند محمدرضا قبل از آن به سال 1332 انجمن ادبی راه انداخت برای طرفداران شعر نو و ادبیات داستانی و ترجمه ادبیات فرنگی؛ انجمنی که میان اعضایش علی شریعتی را به خود می‌دید. هنرنمایی‌اش در دنیای غزل که بر همگان ثابت شد، سرنوشت نشست و برخاست با علی شریعتی در انجمن پیکار دانشگاه ادبیات را نصیبش کرد؛ حشرونشری که او را به شعر نیمایی گره زد.

شفیعی کدکنی با مهدی اخوان ثالث
شفیعی کدکنی با مهدی اخوان ثالث

به سال 1334 شاید هم 1335. هفده سال بیشتر نداشت که شعرهای نیمای 60ساله را خواند. شاملو را نمی‌شناخت اما با اخوان آشنا بود. او بعد از زمزمه‌های 1344 «شبخوانی» را سرود تا نوبت به «از زبان برگ» برسد. «در کوچه باغ‌های نیشابور» در سال 1350 متولد شد. 6‌سال بعد «بوی جوی مولیان» به کارنامه شفیعی‌کدکنی اضافه شد. همان سال «از بودن و سرودن» و«مثلا درخت در شب باران» خلق شدند تا «هزاره دوم آهوی کوهی» آخرین اثر م.سرشک منتشر شود.
شفیعی را باید یکی از بزرگ‌ترین نسخه‌شناسان نامید؛ ادیبی فعال در تصحیح نسخ خطی. تصحیح اسرارالتوحید، تاریخ نیشابور، آثارعطارنیشابوری، مختارنامه، مصیبت‌نامه، منطق‌الطیر، اسرارنامه، دیوان عطار، تذکرةالاولیا و ترجمه آفرینش و تاریخ قلم شفیعی‌کدکنی را به خود دیدند. در دنیای مقاله‌نویسان و یادداشت‌نویسان حوزه ادبیات و فرهنگ ایرانی شفیعی کدکنی می‌درخشد.

شفیعی کدکنی، مردی بزرگ‌تر از آثارش

شفیعی کدکنی با اهوشنگ ابتهاج
شفیعی کدکنی با هوشنگ ابتهاج

شفیعی، مردی که هرکه با او نشست و برخاست داشته، او را یکی از اساتید بی‌بدیل و فخر دانشگاه‌های ادبیات جهان می‌داند. «فرقی ندارد چه در ایران چه در خارج. هرکجا نامش باشد همه سر تعظیم و تکریم فرود می‌آورند و هیچ نمی‌توانند بگویند جز احترام به فضیلت او.»
اسد نصیری، استاد ادبیات اولین دیدارش با شفیعی کدکنی را به وقت سفر زنجان می‌داند. سفری که شفیعی‌ کدکنی به همراه خسرو طغرل و استاد ایرج افشار یکی از مفاخر بزرگ ایران زمین به زنجان داشته؛ زادگاه سهروردی هم شیخ شهاب‌الدین یحیی سهروردی و هم شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی. «حسب شغل و علاقه‌‌ام به دیدار این اساتید رفتم. وقتی شفیعی را دیدم، متوجه شدم مرد بزرگی است. مردی بزرگ‌تر از آثارش.» از همان روز بود که نصیری شیفته این مرد بزرگ شد. «از وقتی دیدمش متوجه شدم هر نفس و قدمش درس بزرگی است.»

پایتخت ادبیات جهان در دانشگاه تهران

محمدرضا شجریان:

شفیعی کدکنی یک دنیاست 

شفیعی شیفته حافظ است. شاعر و ادیب معاصر که دلبسته میراث کهن فارسی است. حافظ برای شفیعی‌کدکنی جایگاه ویژه‌ای دارد. شفیعی در توصیف حافظ و تعلق‌ قلبی‌اش به او گفته «ای هرگز و همیشه» شاید برای همین تعلق قلبی است که محمدرضا شجریان سخت در دل کدکنی جا کرده. کدکنی استاد آواز ایران در موسیقی را با جایگاه حافظ در ادبیات فارسی در یک حد و اندازه می‌بیند.

او گفته؛ «من حق و حد خودم نمی‌دانم که درباره هنر شجریان صحبت کنم.» او در جایی در توصیف شجریان گفته بود؛ «حنجره شجریان معجزه می‌کند. ما قدر شجریان را نمی‌دانیم. یک نابغه در مملکت ما در حوزه آواز پیدا شده و می‌توان با اطمینان گفت میراث موسیقایی شجریان برابر میراث موسیقایی تمام خوانندگان است.»

شفیعی صدای استاد آواز را زنده‌کننده وطن نامیده. او شعری  هم به مناسبت تولد او سرود: بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد/وطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآورد//به روی نقشه وطن، صدات، چون کند سفر/کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد//برون زِ ترس و لرز‌ها گذر کند ز مرز‌ها/بهار بیکرانه ای به زیب و فر برآورد//چو موجِ آن ترانه ها برآید از کرانه ها

البته تعلق قلبی کدکنی به استاد آواز ایران یکسویه نبود و شجریان گفته بود؛ «شما هرقدر درباره شفیعی بیشتر تحقیق بکنید، باز می‌بینید هنوز تمام شفیعی را نتوانسته‌اید پیدا کنید؛ چون شفیعی یک دنیایی است؛ انسانی است بسیار وارسته.» به باور استاد آواز ایران، شفیعی یک انسان که مطلق  است که خودش را، ظاهرش را نشان نمی‌دهد و هرچه هست در درونش هست.

«در باطن این بزرگ عزیز من هست. به این دلیل است که من عاشقش هستم و ستایشش می‌کنم و دوستش دارم. فوق‌العاده مرد نازنینی است؛ بدون هیچ ادعایی. هرچه شما تلاش کنید باز به آخر شفیعی نمی‌رسید؛ شفیعی خیلی محتوا دارد.»

محمدرضا شجریان توصیه‌ای هم در مورد شفیعی داشت برای همه. «من مطلب دیگری ندارم راجع به شفیعی، فقط دلم می‌خواهد هرچه بیشتر جوان‌های محقق و تحصیلکرده امروز، شفیعی را بشناسند. با او آشنا شوند و از او استفاده کنند. تا جایی که می‌توانند از او استفاده کنند. از دنیا و دریای دانشی که دارد. نظرش را بخواهند، سوال کنند؛ چون شفیعی خیلی کار کرده. شاید کمتر کسی را می‌توان سراغ گرفت به اندازه شفیعی مطالعه کرده باشد، تحقیق کرده باشد، کتاب نوشته باشد، کار کرده باشد و همه را هم دقیق و خوب و درست. هرچه می‌شود از او استفاده کنند.»

شفیعی کدکنی با محمدرضا شجریانآنهایی که از نزدیک شفیعی کدکنی را دیده‌اند، بر تواضع او اتفاق‌نظر دارند. استادی که از منظر اجتماعی کلاس‌های درسش در دانشگاه تهران شهره‌اند. «ویژگی شخصیتی و علم ادبیاتش تأثیر بالایی در محبوبیت استاد داشته است.» باور قلبی نصیری این است که اساتید شاخص دانشگاه به‌خصوص آنها که ادبیات را انتخاب کرده‎‌اند، پیشاپیش قبل از دانشگاه بر علوم عربی به‌خصوص ادبیات عرب مسلط‌ هستند.

شفیعی کدکنی با محمود دولت آبادی
شفیعی کدکنی با محمود دولت آبادی

یکی از محاسن شفیعی مدرسه نرفتن است. او ادبیات عرب را نزد پدر آموخته. چیزی که به باور این نویسنده ادبیات و تاریخ امروز باعث شده امروز شفیعی بدرخشد، تسلطش بر حوزه ادبیات عرب است. «ادبیات فارسی ما بدون ادبیات عرب کمرنگ است. استاد پیش از ورود به دانشگاه مدارج عالی حوزه ادبیات فارسی، عرب، فقه، اصول و کلام را آموخته‌ است.» شفیعی متولد 1318 بود، استادی که شاگردانی از سال 1314 پای درسش می‌نشستند.

شفیعی کدکنی با باستانی پاریزی
شفیعی کدکنی با باستانی پاریزی

شاگردانی که می‌گفتند هر آنچه ما به دنبالش هستیم، او پیشاپیش فرا گرفته، هرچند تواضع همیشگی‌اش باعث می‌شد ادعایی نداشته باشد. «بر این باور بوده آنچه آموخته، برای علاقه‌مندان حوزه ادبیات بوده.» سه‌شنبه‌ها آنچنان کام شاگردان شفیعی را شیرین کرده که سه‌شنبه‌ها را پایتخت ادبیات جهان در دانشگاه تهران نامیده‌اند.

شفیعی کدکنی با محمدرضا حکیمی
شفیعی کدکنی با محمدرضا حکیمی

«سرکلاس‌های او که بنشینید، متوجه می‌شوید شفیعی ادبیات درس نمی‌دهد، درس زندگی می‌دهد.» درس زندگی، چیزی که این روزها نیازش به‌شدت احساس می‌شود. کلاس‌های کدکنی همیشه پرجمعیت است. شاگردانی پیر و جوان آمده از هر سو. شاگردانی که نه برای آموختن چند شعر و فراگرفتن عروض گرد استاد می‌نشینند تا ادبیات بیاموزند بلکه آمده‌اند تا درس زندگی را مشق کنند.

شناخت عطار و سنایی از دریچه شفیعی

شفیعی کدکنی با شهریار
شفیعی کدکنی با شهریار

ادبیات از گذشته‌های دور تا به امروز اساتید بسیاری به خود دیده‌، اساتیدی که هنوز هم در این عرصه حرفی برای گفتن دارند، هرچند شفیعی‌ کدکنی متفاوت‌تر از سایرین در این حوزه گفتنی‌هایی دارد. می‌گویند نگاهش مهربانانه است؛ نگاهی که آرامش به ارمغان می‌آورد. آرامشی که جامعه این روزها برای رسیدنش تنها یک راه پیش‌رو دارد؛ آن هم کتاب است.

شفیعی کدکنی با علی دهباشی
شفیعی کدکنی با علی دهباشی

«تمام زندگی این مرد عجین شده با کتاب.» می‌گویند راه رستگاری آدمی کتاب است و کلام. جامعه خواهان خوشبختی و آرامش باید اهل کتاب باشد و کلام. «شاید شفیعی تمام هم‌وغمش بدون آشفتگی و پرخاش این است که به ما بگوید انسانیتی که به دنبال آن هستید، از مسیر تعقل بر مدار کتاب می‌گذرد.»
نصیری بر این باور است کلام شفیعی این است که محمدرضا شفیعی کدکنیباید خردمندانه زندگی کرد، در حالی که باید نیم‌نگاهی به علم، عرفان و تمام ابعاد دانش بشری داشت. سخنان شفیعی ‌کدکنی درباره میراث عرفانی ابوسعید و عطار بر دل می‌نشیند. او برخلاف برخی داعیه‌داران فرهنگ و ادب، ارزش‌های اخلاقی بازتاب‌ یافته در متون کهن را در رفتار خود نشان می‌دهد، نه در گفتار. تفسیرها و رمزگشایی‌های او از این متون هم جز آنکه محمدرضا شفیعی کدکنینشان از هوش سرشار و نگاه تیزبین او و اشراف کم‌مانندش بر ادبیات پارسی و تازی و فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی دارد، با درک معنوی احوال عارفان و شاعران عارف بدین‌گونه دلپذیر درآمده است. می‌گویند مقدمه شفیعی بر متن غلبه دارد.
شفیعی که همت کند، برای نوشتن مقدمه بر سنایی یا تذکرةالاولیا خواننده در همان گام اول در میانه خطوط محمدرضا شفیعی کدکنیمقدمه به مراد دل می‌رسد. «بیست سال پیش تذکرةالاولیا را خواندم اما مقدمه شفیعی برایم تأثیرگذارتر از خود متن بود.» می‌گویند عطار و سنایی را نشناخته‌اند به غیر از مقدمه استاد شفیعی‌ کدکنی. «یکی از هنرهای شفیعی نوشتن پیشگفتارهایی است با چراغ و آینه برای رسیدن به شکوه و عظمت آثار.»
سال‌های پیش استاد از هنر رفیقش اخوان نوشت از حالات روحی‌اش. «با کتابی که از این استاد خواندم، نگاه ویژه‌ای یافتم.» خراسان؛ مهد مردانی همچون فردوسی، شریعتی، مطهری و شجریان است. فرزندان فرزانه که شفیعی یکی از همین اسطوره‌هاست. «اسطوره‌ای که در دنیای امروز مغتنم است و همتایی تا به امروز نداشته است.»

***

مطلبی که خواندید، شمه‌ای از تلاش تحریریه روزنامه شهروند است که در قالب ویژه‌نامه «صد چهره سده» منتشر شد و نوروز 1400 خورشیدی روی پیشخوان کیوسک‌های مطبوعاتی قرار گرفت. ویژه‌نامه‌ای که معرفی 100 چهره موثر یکصد سال اخیر تاریخ ایران زمین را که لزوما نه همه‌شان محبوب بودند و نه قهرمان -اما مهم و تأثیرگذار- در دستور کار خود قرار داده است. در تهیه این ویژه‌نامه وجه «شهرت» و شناخته‌شدگی به‌عنوان یکی از معیارهای انتخاب «چهره‌»ها مورد توجه قرار داشت و با توجه به محدودیتی که عدد «100» برایمان رقم زد، بسیار محتمل است که چهره یا چهره‌هایی از قلم افتاده باشند. البته دلیل این «نبود»، قطعا اهمال و نسیان گردآورندگان ویژه‌نامه نیست چه آنکه 100 نفر حاضر از میان صدها چهره گلچین و سعی شده است حتی‌المقدور موثرترین‌ها در هر حوزه از قلم نیفتند. به تناوب، مطالب ویژه‌نامه «صد چهره سده» در سایت «شهروندآنلاین» قابل مشاهده و همزمان در اینستاگرام و توییتر «شهروندآنلاین» نیز مطالب صوتی و تصویری جذاب و مرتبط با «چهره» موردنظر منتشر خواهد شد.

[علاقه‌مندانی که مایل به تهیه نسخه چاپی ویژه‌نامه «صد چهره سده» هستند می‌توانند با ارسال عدد یک به شماره 5000262662 از شرایط خرید پستی آن مطلع شوند.]

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
۱ دیدگاه
  1. منصور می‌گوید

    خداوند ایشون رو برای همه ما حفظ بفرماید انشاله

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.