منشا خیر در نور!

گزارشی از فعالیت‌های زوج خیری که در مازندران محبوبند؛ از مدرسه‌سازی تا احداث پایگاه انتقال خون

خوشحالی دیگران لبخند بر لبان‌شان می‌آورد. باورشان بر همدلی است و دوست داشتن دیگران. مهم نیست کار کوچکی باشد یا پروژه‌ای بزرگ، مهم گام خیری است که برداشته می‌شود. رویه‌ای که سرلوحه زندگی این زوج شده. بیست سال پیش کارهای ساختمانی را در «نور» شروع کردند و حالا سه سالی است که بیشتر وقت و زندگی‌شان را در همین شهرند. «تقریبا اینجایی شدیم و خودمان را از اهالی اینجا می‌دانیم.» شاید برای همین است هر کاری از دست‌شان بر‌می‌آید برای اهالی انجام می‌دهند. از جاده‌سازی و رفع مشکلات برق منطقه تا آزادی زندانی و ساختن پایگاه انتقال خون و راه‌اندازی بخش دیالیز تنها بیمارستان شهر. «حریرچی» این همه مهربانی را وظیفه خودشان می‌داند. «ما وظیفه خودمان می‌دانیم منشأ خیری باشیم برای منطقه.»

بیست سال فعالیت در منطقه ثابت کرده اینجا با کمبودهای بسیاری دست به گریبان است. به باور «حریرچی» به تناسب رشد جمعیتی و ساخت‌وسازهایی که شده، زیرساخت‌ها رشد چندانی در این شهر نداشتند. برای رفع همین کمبودها، این زوج تصمیم به احداث ساختمان انتقال خون و راه‌اندازی بخش دیالیز گرفته‌اند.

باورشان در کارهای خیر این است که اقدام و شروع آن مهم است بقیه راه را خدا هموار می‌کند. «در همه این سال‌ها باورمان این بوده و بارها و بارها با تمام وجود احساسش کردیم. مشکلات مسیر معجزه‌وار حل می‌شوند.» حالا همت این زوج «نور» را صاحب پایگاه انتقال خون کرده؛ ساختمانی زیبا و خوش‌نقشه با آجرهای سرخ. ساختمانی که صد روزه قَد کشید و رسید به روز افتتاحیه.

رکوردی جدید؛ ساختن پایگاه انتقال خون در 100 روز

«مهرگان» سال‌هاست کمک‌حال کارهای عمرانی منطقه است و از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند. به رسم گذشته این‌بار هم تصمیم به چنین کاری گرفت. «حریرچی» شروع کار را مربوط به جلسه با فرماندار می‌داند. جلسه‌ای برای نیازسنجی شهر و اولویت‌هایی که باید مدنظر قرار می‌گرفت. «با فرماندار جلسه‌ای داشتیم که چند موضوع مطرح شد. یکی از آنها پایگاه انتقال خون بود.»  نتیجه جلسه هم شروع ساخت مرکز انتقال خون می‌شود. ساختمانی که قرار شد صد روزه قد بکشد. «سازمان انتقال خون براساس نیاز و کارکرد این مرکز، به ما نقشه داد.» ظرافت، جزئیات و معماری بنا هم البته به «مهرگان» سپرده می‌شود.

سازمان انتقال خون نیاز به ساختمانی یک طبقه داشت برای رتق‌وفتق امور «نور». اما «مهرگان» آینده را هم می‌دید‌، روزگاری که شاید نیاز شود به ساختن طبقه دیگر برای سهلوت در کارها. «اسکلت و فوندانسیون ساختمان را برای دو طبقه در نظر گرفتیم.»

او از حدود سه میلیارد تومان هزینه ساختن پایگاه انتقال خون می‌گوید که توسط این مجموعه تقبل شده. «بعضی روزها بیست‌وچهار ساعته کار می‌کردیم.»

پایگاه انتقال خون و دیالیز؛ دغدغه‌ سلامت اهالی‌

قول‌وقرارشان ساختن پایگاه انتقال خون طی سه‌ماه بود؛ رکوردی باورنکردنی که دوست‌ داشتند به ثبت برسد. مهندسان شرکت پای کار آمدند. پی ساختمان کَنده شد و مصالح گوشه و کنار زمین پهن شدند برای بالا رفتن دیوارها و نشستن سقف روی ستون‌های پایگاه.

کارشان سخت بود، اما هدف بزرگ به آنها انرژی می‌داد. هشت اکیپ پیمانکاری کنار مهندسان قرار گرفتند برای اتمام کار سر موعد سه ماه. «بچه‌ها شب و روز کار می‌کردند. حتی روزهای تعطیل هم پای کار بودند تا مبادا کاری عقب بیفتد.»

کرونا همه‌گیر بود و تعدادی از مهندسان را درگیر کرد؛ بیست روز سختی که کرونا آنها را خانه‌نشین کرد. «با وجود کرونا و درگیری بیست روزه بچه‌ها کار سر زمان مشخص تمام شد.» نماینده کارفرما در این پروژه خدایار سالار است.

او از حدود سه میلیاردتومان هزینه ساختن پایگاه انتقال خون می‌گوید که توسط این مجموعه تقبل شده. «بعضی روزها بیست‌وچهار ساعته کار می‌کردیم.» به گفته سالار در جلسه‌ای که همان روزهای ابتدایی برگزار شد، گرفتن مجوزهای لازم را فرماندار عهده‌دار شد و سهم «مهرگان» هم از صفر تا صد کارهای اجرایی. «از آنجایی که در حال حاضر موضوع اصلی این روزها سلامت است به حوزه سلامت ورود کردیم.»

سالار سال‌هاست با «مهرگان» همکاری دارد از همان دوران دانشجویی. او از کارهای خیرخواهانه دیگر «زمان حریرچی» و «محسن راودمند» با خبر است. از دادن جهیزیه به دختران، آزادی زندانیان، ساختن مدرسه و همه موضوعات اجتماعی که دغدغه این زوج است. «همه کارها در کنار هم و با مدیریت خانم حریرچی خیلی خوب و منظم پیش می‌رود.» به گفته سالار اغلب کارهای خیرخواهانه این زوج مخفی و در خفا صورت می‌گیرد. «موضوع پایگاه انتقال خون و راه‌اندازی بخش دیالیز به دلیل رسانه‌ای‌شدن علنی شدند.»

آزادی بخشیدن؛ نیت و آرزویی قدیمی

«مهرگان» حواسش به مردان و زنان پشت میله‌ها هم هست. مردان و زنانی که هر ماه، نام‌شان روی برگه‌ای به واسطه پلیس می‌رسد به دست «زمان حریرچی»؛ مادر «مهرگان». هدف‌شان آزادی آنهاست. مردان و زنانی که فقر و نداری میله‌های زندان را گره زده به سرنوشت‌شان. «سروکارمان با زندانیان مالی است.»

آزادی زندانیان محدود به «نور»، «رویان» و مازندران نیست. «مهرگان» حواسش به کمی آن‌طرف‌تر از «نور» و «رویان» است حتی در تهران.  اگر مردی حبس شود پشت میله‌ها و جرمش محدود شود به نداری، «مهرگان» می‌رود در پی آزادی‌اش. «پرونده‌های ارجاعی توسط وکیل‌ شرکت بررسی و پیگیری می‌شود.» قصه آزادی بخشیدن به مردان حبس آرزو و نیتی است مربوط به سال‌های دور پدر شرکت؛ «محسن راودمند».

مدرسه‌سازی «مهرگان» به ماجرای تلخ تصادف یکی از اعضای این خانواده برمی‌گردد. اولین مدرسه در پیشوای ورامین پا گرفت؛ مدرسه تربیت‌بدنی دخترانه که با نام پدربزرگ ثبت شد؛ محمد راودمند. «بزرگ‌ترین مدرسه‌ای بود که ساختیم.» اصرار داشتند که مدرسه مختص دختران باشد. دخترکانی که اغلب راه دور مانع تحصیل‌شان بود.

مدرسه‌سازی؛ نذری که ادا شد

مدرسه‌سازی «مهرگان» به ماجرای تلخ تصادف یکی از اعضای این خانواده برمی‌گردد. اولین مدرسه در پیشوای ورامین پا گرفت؛ مدرسه تربیت‌بدنی دخترانه که با نام پدربزرگ ثبت شد؛ محمد راودمند. «بزرگ‌ترین مدرسه‌ای بود که ساختیم.» اصرار داشتند که مدرسه مختص دختران باشد. دخترکانی که اغلب راه دور مانع تحصیل‌شان بود.

مدرسه تربیت‌بدنی هم به این دلیل که مادران آینده از نظر جسمانی سلامت باشند. «خدا را شکر امسال 21 قبولی کنکور داشتیم. خیلی خوشحال شدیم.» بیش از یک‌دهه از ساخت مدرسه می‌گذرد و هنوز ارتباط‌ دختران و «زمان حریرچی» قطع نشده. «هنوز تنگاتنگ با هم در ارتباطیم.» دختران قدردان مهربانی‌ها هستند و هر بار مقام‌های ورزشی که ثبت می‌کنند این قدردانی را به رخ می‌کشند. «امسال بازسازی مدرسه را انجام دادیم.»

مدیر مدرسه حواسش به خانواده دختران هم هست تا مبادا فقر یا بیماری یکی از اعضای خانواده مانع تحصیل دختران نباشد. «در حد توان به خانواده دانش‌آموزان توجه داریم.» کمک‌هایی که از توزیع بسته‌های غذایی شروع می‌شوند تا خدمات درمانی و پزشکی. دومین مدرسه در اسلامشهر جاخوش کرده؛ مدرسه شهید همت. مدرسه سوم هم به همت «مهرگان» در روستایی نرسیده به میناب قد کشیده برای آموزش بچه‌ها. «همه اینها به لطف خدا بوده.»

برای زندگی بهتر همه باید کوشید

رفاقت با بهزیستی؛ همتی برای به‌زیستن دیگران

سه سالی است خانواده «راودمند» مازندرانی شده‌اند؛ از وقتی تصمیم گرفتند در کنار کار بیست‌ساله‌شان در مازندران زندگی هم کنند. «سه سالی است خانه‌مان را هم اینجا آوردیم و همین‌جا زندگی می‌کنیم.» اما از سال‌های دور حواس‌شان به بهزیستی مازندران بوده، ارتباطی قدیمی با هم دارند.

«مهرگان» درواقع حواسش به حال‌وروز آدم‌هایی است که زندگی با آنها سرناسازگاری داشته. به باور «حریرچی» بهزیستی منطقه کمبودهای زیادی دارد. «ما در حد توان کمک می‌کنیم.» نوسان برق و تیربرق‌های قدیمی دردسر وزارت نیرو شده بود در همه این ‌سال‌ها. «به کمک ما تمام تیرها و پست‌های برق  تقویت شدند.» به گفته «حریرچی» رفع مشکل برق سایت هزینه سنگینی برای شرکت در پی داشته تا مشکل نوسات برق منطقه حل شود. باورشان این است هر مشکل منطقه، مشکل آنهاست و برای زندگی بهتر همه باید کوشید.

دورهمی برای قدردانی

پایگاه انتقال خون «نور» به همت «مهرگان» افتاح شد. پایگاهی که عنوان چهارمین مرکز انتقال خون خیرساز را در استان مازندران به نام خود ثبت کرد. قبل از این سه پایگاه دیگر به همت خیرین در این استان احداث و به بهره‌برداری رسیده است. افتتاحیه این پایگاه میزبان ولی‌الله فرزانه نماینده نور و محمودآباد و پیمان عشقی مدیرعامل انتقال خون کشور بود.

مرکز انتقال خون «نور» به همت «مهرگان» طی 100 روز به بهره‌برداری رسید. این مرکز به همت مهندسان «مهرگان» و با کار شبانه‌روزی سر موعد به افتتاحیه رسید. هرچند «مهرگان» برای رقم خوردن این اتفاق حدود سه‌میلیارد تومان هزینه کرد. در افتتاحیه این مرکز از «زمان حریرچی» و «محسن راودمند» به عنوان خیرین این کار قدردانی شد. خیرینی که پیش از این هم با هزینه حدود چهارمیلیارد تومانی بخش دیالیز نور را راه‌اندزای کرده بودند.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.