چوگان در تاجیکستان چگونه توسعه یافت؟

گفتگو با علی اشرف مجتهد شبستری، رئیس انجمن دوستی ایران و تاجیکستان

8 کارآموز، چوگان را به اتفاق یک نفر مربی‌شان به ایران آوردند. اینها چهل روز در ایران بودند و خیلی خوب آموختند و برگشتند و در خجند شروع کردند به آموزش آن به دیگران؛ طوری‌که وقتی یک‌سال بعد به تاجیکستان رفتیم دیدیم که این 8 نفر تبدیل به یکصد‌واندی نفر شده‌اند.

ایران و تاجیکستان دو کشوری هستند که ریشه‌های تاریخی فراوان دارند و هر دو جزو قلمرو ایران فرهنگی قدیم بوده‌اند. با این‌حال بعضی از میراث گذشته در حال فراموشی است. به‌همین جهت هم توسعه چوگان در تاجیکستان مدنظر قرار گرفت و گروهی از این کشور به ایران آمدند تا ضمن یادگیری این بازی بتوانند آن را در کشورشان به دیگران بیاموزند. دکتر علی اشرف مجتهد شبستری، رئیس انجمن دوستی ایران و تاجیکستان در این گفت‌وگو درباره کم‌وکیف این همکاری می‌گوید.

ما با کشوری نظیر تاجیکستان، مرزهای مشترک فراوانی داریم؛ یکی از اینها چوگان است. غالبا هم تاجیک‌ها در زمینه همکاری‌های اینچنین با ایران همراه شده‌اند، اما در زمینه چوگان اگر بخواهیم اختصاصا صحبت کنیم، این رابطه چطور بوده است؟

چوگان در تاجیکستان سابقه چندین هزاره دارد؛ همان‌طور که در ایران چنین سابقه‌ای وجود دارد. در واقع ما درباره پهنه‌ای صحبت می‌کنیم که حالا ایران فرهنگی نامیده می‌شود. آنجا هم اتفاقا برخی از میدان‌هایی که در آن چوگان بازی می‌کردند، از زیر خاک کشف شده که متعلق به سالیانی دور بوده؛ از جمله منطقه «درواز». منتها خب این موضوع فراموش شده بود؛ به‌خصوص در ایامی که شوروی حاکم بود. چون چوگان در واقع بیش از آنکه صرفا یک ورزش بوده باشد، آیین بوده و  مراسمی همراهش برگزار می‌کردند. در یونسکو هم به‌همین شکل به ثبت رسید، اما واقعیت این است باید از آقای مهندس حمزه ایلخانی‌زاده ذکر خیر کنیم که ایشان در این زمینه زحمت بسیاری کشیدند؛ زمانی که رئیس فدراسیون بودند، با هزینه شخصی‌شان 8 کارآموز چوگان (و نه حتی چوگان‌باز) را به اتفاق یک نفر مربی‌شان به ایران آوردند. اینها چهل روز در ایران بودند و خیلی خوب آموختند و برگشتند و در خجند (که آنجا مرکز استان سغد است) شروع کردند به آموزش آن به دیگران؛ طوری‌که وقتی ما خودمان تقریبا نزدیک به یک‌سال بعد رفتیم دیدیم که این 8 نفر تبدیل به یکصدواندی نفر شده‌اند؛ از جوان‌ها و آقایان بگیر تا خانم‌ها و دخترها. به لحاظ سنی از 16 سال بودند تا 30 سال. خوب هم پیشرفت کرده بودند و حتی نوروز همان سال مسابقه‌ای در مقابل رئیس‌جمهوریشان داشتند. دو تا تیم فراهم کرده بودند و مسابقه برگزار کردند. در واقع باید بگوییم که در دوره جدید، ایران پایه‌گذار چوگان در تاجیکستان بود و به‌ویژه شخص آقای مهندس ایلخانی‌زاده در این زمینه خیلی زحمت کشیدند. قبل از این قضیه اما خودم هم سفری داشتم به آنجا (سال 2013 بود، سال 1392) که یک تفاهمنامه‌ای بین انجمن ما، یعنی انجمن دوستی ایران و تاجیکستان و همین‌طور انجمن پیوند تاجیکستان و در حقیقت نماینده‌ای که از فدراسیون همراه بود، امضا شد. بعد هم که سفر حاکم سغد به ایران انجام گرفت. در آن سفر که باز می‌شود گفت بانی‌اش انجمن دوستی ایران و تاجیکستان بود و تمام تمهیداتش با ما بود، آمدند و می‌خواستند یک مشت خاک از مقبره کمال خجندی ببرند و در تاجیکستان، در خجند این را تبرکا بگذارند و به هرحال یک مقبره نمادین درست کنند که این کار را هم کردند.

در واقع آن تفاهمنامه پایه کار و ورود این افراد از تاجیکستان برای آموزش شد؟

در آن سفر که به ابتکار انجمن انجام شد و در شهرهای تبریز و مشهد هم بود، تفاهمنامه دیگری هم امضا شد؛ باز بین فدراسیون و حاکم همان منطقه. همان هم شد پایه این کار. همان که عرض می‌کنم تقریبا یک ماه، دو ماه بعدش آن افراد آمدند، دوره چهل‌ روزه در ایران دیدند و برگشتند. به این ترتیب قضیه آن طرف به راه افتاد و خوشبختانه آنها هم خیلی جدی گرفتند و الان تیم‌هایشان فعال هستند. منتها بعد از این مسأله ما خیلی علاقه‌مند بودیم که بتوانیم مسابقاتی بین تیم‌های ایران و تاجیکستان داشته باشیم که متاسفانه عملی نشد.

چرا؟

از سال 2015 (1394) به این طرف، یک مقداری عدم تفاهم‌ها و برخی شاید بشود گفت سوءتفاهم‌ها در روابط پیش آمد. برای همین تقریبا این کار عملی نشد. درحالی‌که آقای ایلخانی‌زاده قصدش این بود ما آرام‌ آرام دست تاجیکستان را بیشتر بگیریم و در بازی‌های منطقه‌ای، مثلا اول به‌صورت دوجانبه و بعد آرام‌ آرام منطقه‌ای جلو برویم؛ تا برسند به جایی که بتوانند در مسابقات بین‌المللی هم شرکت کنند.

اسب‌های تاجیک به کار چوگان می‌آمدند؟

اسب‌هایشان طوری بودند که برای چوگان به‌درد می‌خوردند. یعنی پاهایشان و شکل بدن‌شان و اینها به کار این موضوع می‌آمد. چون همان‌طور که می‌دانید اسب چوگان خیلی گران است. به‌اضافه اینکه اصلا نگهداریشان هم هزینه‌هایی کلان می‌خواهد. بنابراین چون خود آنها بصورت بومی، این اسب‌ها را داشتند از این بابت راحت بودند. فقط مقداری باید آموزش ببینند که خب آن هم کار سختی نیست. آن موقعی هم که ما به اتفاق آقای ایلخانی‌زاده و به‌ دعوت حاکم سغد رفتیم آنجا و از نزدیک مسابقات را با اسب‌های خودشان دیدیم، اسب‌ها پاسخ داده بود.

بین صحبت‌هایتان اشاره کردید به هزینه‌های بالا در این قضیه. در گذشته چوگان به چه صورت بوده؟ چه اقشاری از جامعه، چوگان بازی می‌کردند؟

در گذشته به این شکل نبود. مثلا در روستایی اگر یک عروسی بوده، این بازی برگزار می‌شده. در عین حال آیین‌های خاصی پیرامون آن در جریان بوده که خب اینها متاسفانه در طول زمان فراموش شده. از جمله سرنا و همین موسیقی‌های قدیمی که در ایام شادی می‌زنند؛ اینها جزو همین آیین‌های چوگان بوده که باید به‌تدریج احیا شود. البته خود انجمنی که ما در ایران به‌نام «انجمن چوگان» تشکیل داده‌ایم (جدای از بحث فدراسیون چوگان) پیگیر همین قضایای فرهنگی قضیه و جا انداختن مسأله و عمومی‌تر کردن آن بوده. ضمن اینکه چوگان تنها بازی‌ای بوده که اصلا بین مرد و زن، اختلافی در آن وجود نداشته و این‌طور نبوده که بازی جداگانه انجام شود. هرکدام سوار اسبی هستند و نهایتا این بازی می‌تواند به شکل گروهی هم انجام شود. در همین بازی‌ هم که در تهران انجام شد همین بود. در خارج از کشور هم که اغلب این مسأله رایج شده. در مجموع ان‌شاء‌الله اگر کرونا اجازه بدهد، روابط ایران و تاجیکستان هم به سمت بهبود است و باز سفری به تاجیکستان خواهیم داشت تا بحث همکاری‌های چوگان را فعال‌تر کنیم.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.