جان تازه بر پیکر نور

گزارش میدانی «شهروند» از مرکز دیالیز بیمارستان امام خمینی نور که در سه شیفت به بیماران دیالیزی خدمات ارایه می‌کند

کُنج حیاط جاخوش کرده، از همان یک‌سال پیش که نونوار شد. پُشت به ساختمان بیمارستان کرد و قد کشید و دیوارهایش را بالا برد. ساختمان قدیمی هم با حسرت چشم دوخت به شکل و شمایل گرفتن مرکز جدید. امید 87 نفری که با دیالیز دست به گریبان هستند هم به مرکز جدید بود. 87 نفر از جمعیت 121هزار نفری شهر نور.

مرکز قدیمی کمی آن‌طرف‌تر  از ساختمان جدید جاخوش کرده. مرکزی که ساختمان فرسوده و دستگاه‌های قدیمی بالاخره حکم به تعطیلی‌اش دادند. «نور» یک مرکز دیالیز به خود می‌بیند، مرکزی پشت به ساختمان بیمارستان امام‌خمینی. مرکز دیالیز قدیمی نه ساختمان خوش‌ آب‌ورنگی به خود می‌دید، نه دستگاه‌های به‌روز دیالیز. دستگاه‌هایی که اغلب اوقات خراب بودند و بیماران را راهی آمل و بابل می‌کردند برای تسکین دردشان. داستان مرکز جدید از یک جلسه شروع شد؛ جلسه‌ای برای کار خیر عمرانی.

فرماندار از وضعیت بد مرکز دیالیز گفت و از تصمیم برای نونوار کردنش. خدایار سالار از پنج‌میلیارد تومان هزینه ساخت و تجهیز بخش مرکز دیالیز نور می‌گوید. «سه میلیارد و پانصد میلیون تومان توسط «مهرگان» پرداخت شد.» مابقی هزینه اما از اعتبارات دولتی تامین شد. سالار از تلاش چهارماهه برای ساخت بخش دیالیز بیمارستان امام خمینی می‌گوید: «بخش دیالیز 400مترمربع زیربنا دارد.»

قبل از مرکز نور امید دیالیزی‌ها به آمل بود

«دیر به دیر نوبت‌مان می‌شد.» 12سال است نفس‌هایش به دستگاه دیالیز وابسته است. هفتاد بهار به چشم دیده؛ چشم‌هایی که از طراوت آن سال‌ها تنها رنگ میشی‌اش را دارد. چشم‌های گود افتاده در صورتی استخوانی و آفتاب سوخته. موهای حنایی‌رنگش از زیر روسری خودنمایی می‌کند. مانتو مشکی برای اندام نحیفش گشاد است. گونه‌هایش هم تا جایی که توان داشتند، چال افتاده‌اند از لاغری. «در همه این 12سال فقط سه سال دیالیز نکرده‌ام.»

رد آفتاب را می‌توان روی دست‌های کشیده دید؛ دست‌هایی با رگ‌های متورم. رگ‌هایی که از زور تزریق‌های 12ساله در سه، چهار نقطه به گره‌ای بزرگ بدل شده‌اند. گره‌ای سبز رنگ و متورم که حکایت از دردهای «بلقیس» دارند. «خدا عمر زیاد داده تا بیشتر رنج بکشم.» چشم‌های گودافتاده‌اش تَر می‌شوند، ابایی از اشک‌هایش ندارد که خودشان را به چانه‌ لرزانش می‌رسانند. «قبل از اینجا می‌رفتم آمل.» یک‌سالی است دیگر مجبور نیست هفته‌ای سه روز خودش را به آمل برساند. «پارسال دستگاه‌ها زیاد شد. شنیدم خیری این کارها را کرده است. خدا عاقبت بخیرشان کند، تحمل این رنج را برای ما راحت‌تر کرده.»

قبل از راه‌اندازی مرکز جدید تخت‌ها کم بود و دستگاه‌ها قدیمی. بیماران هفته‌ای سه روز خودشان را می‌رسانند به بیمارستان امام خمینی. «بعضی اوقات تخت نبود و مجبور بودیم روی زمین دراز بکشیم.» چشم از در ورودی مرکز برنمی‌دارد. بعد از 12سال هنوز هربار که دیالیز می‌آید، دلشوره می‌گیرد. «خیلی از دیالیزی‌ها از کرونا مُردن. دیالیزی کرونا بگیره، می‌میره.»

قبل از راه‌اندازی مرکز جدید تخت‌ها کم بود و دستگاه‌ها قدیمی. بیماران هفته‌ای سه روز خودشان را می‌رسانند به بیمارستان امام خمینی. «بعضی اوقات تخت نبود و مجبور بودیم روی زمین دراز بکشیم.» چشم از در ورودی مرکز برنمی‌دارد. بعد از 12سال هنوز هربار که دیالیز می‌آید، دلشوره می‌گیرد. «خیلی از دیالیزی‌ها از کرونا مُردن. دیالیزی کرونا بگیره، می‌میره.»

مرکز نور نه معطلی دارد، نه مشکل

از مادر که زاده شد، کیستی میهمان کلیه‌هایش بود. 51سال تمام دارو خورد و درمان کرد تا کارش به دیالیز نکشد. یک‌سالی است «مریم» 52ساله سه روز  هفته را روی تخت‌های مرکز نور دراز می‌کشد برای تصفیه خونش. داغ فرزند دید و دلسرد شد از درمان و دارو خوردن تا اینکه کلیه‌هایش از کار افتادند. «یک‌سالی می‌شود دیالیزی شده‌ام.» داغ فرزند موهایش را یکدست سفید کرده. موهای سفیدی که همخوانی خوبی با پوست سبزه‌اش دارد.

هنوز سیاهپوش است؛ سراپا یکدست سیاه پوشیده است. تشخیص پزشکان از بین رفتن کلیه بود و شروع دیالیز. «اوایل آمل می‌رفتم برای دیالیز؛ خیلی سخت بود.» چند جلسه‌ای میهمان مرکز دیالیز آمل شد تا اینکه درمانش را در نور ادامه داد. «فکر می‌کردم همان مرکز قدیمی است برای همین می‌رفتم آمل.»

روی تخت دراز کشیده و چشم دوخته به مانیتور دستگاه و شلنگ‌هایی که از آن آویزان است. «اما شنیدم مرکز جدید را یک خیر راه‌اندازی کرده. با مرکز قبلی خیلی فرق دارد؛ خدا بچه‌هایش را به او ببخشد.» دلخوش این است مسیرش کوتاه شده و تنها 10دقیقه راه تا مرکز دارد. «بعد از دیالیز آدم بی‌حال می‌شود. خدا خیر بده بانی این مرکز را.» از وقتی وارد بیمارستان امام خمینی می‌شود تا زمانی که روی تخت دراز بکشد 10 دقیقه زمان می‌برد. «اصلا معطلی نداریم؛ سر ساعت کارها انجام می‌شود. هیچ‌وقت برایم مشکلی پیش نیامده.»

خیلی راحت‌تر شده. دستگاه‌ها دیگر فشار نمی‌آورند. ساختمان‌ تمیز است و به تعداد تخت وجود دارد. دیگر از خدا چه می‌خواهیم

هیچ بیماری بدون تخت نمی‌ماند

دو بار سابقه دیالیزشدن، دارد. بار اول 10سال پیش بود. بارها در نوبت‌های طولانی دیالیز ایستاد؛ اغلب روزهای فرد. روزهای سختی که دستگاه‌های قدیمی شرایط را برای دیالیزی‌ها سخت‌تر می‌کرد. هرچند نبود تخت کافی و دراز کشیدن روی کف مرکز هم دردسرهای دیگر بیماران بود. «یک‌سال در همان شرایط دیالیز شدم.»

مقصد «یحیی» و بقیه بیماران دیالیزی ساختمان بغلی، مرکز جدید بود؛ تک‌اتاقی کوچک با هفت تخت. مرکزی که دو شیفت روزهای فرد کار می‌کرد. «ساختمان فرسوده‌ای بود. دستگاه‌ها هم همیشه خراب بودند.» خاطرات یحیی پنجاه ساله به یازده سال پیش برمی‌گردد، روزهایی که بالاخره توانست پیوند کلیه کند. «یک‌سال و نیم است دوباره دیالیز می‌شوم. بعد از 10سال پیوند.» اندام لاغرش در پیراهن سرخابی‌اش زار می‌زند.

شلوار سرمه‌‌ای‌ او هم به زور کمربند سرجایش ثابت شده، اما همچنان لبخند می‌زند. آب‌نبات را گوشه لُپش جابه‌جا می‌کند. «الان خیلی راحت‌تر شده. دستگاه‌ها دیگر فشار نمی‌آورند. ساختمان‌ تمیز است و به تعداد تخت وجود دارد. دیگر از خدا چه می‌خواهیم.» چشم به دستگاه دوخته، به خون‌هایی که مسیر شلنگ‌ها را طی می‌کنند تا دوباره به رگ‌ها برسند. «این هم قسمت ما بوده دیگر. هرچند ناشکر نیستم.»

«روزی 5-4ساعت وقتم را می‌گیرد.»  خیال «حسین» از هزینه دیالیز راحت است؛ هزینه‌هایی که توسط بیمه تامین اجتماعی پرداخت می‌شود. «بعد از دیالیز، عاجر می‌شوم. اینجا را تازه زده‌اند. پرستارها می‌گویند یک خیر این کار بزرگ را کرده.» خوشحال از این است که دیالیزش به مرکز جدید رسیده. «قدیمی‌ها می‌گویند همه‌چیز نسبت به قبل پیشرفت کرده است.»

همه‌چیز نسبت به قبل پیشرفت کرده

کمی آن‌طرف‌تر از تخت «یحیی»، «حسین» دراز کشیده. استرس را می‌شود از چشمانش خواند. انگشتانش را به هم گره زده و با نگرانی اطراف را از زیرچشم می‌پاید. شصت‌سال را پشت‌سر گذاشته و امید به دیدن نوه‌های قدونیم‌ قدش دارد. «یک‌ماهی است دیالیزی شده‌ام.» هنوز در شوک دیالیز شدنش مانده. «نمی‌دانم فشارم بالا رفت یا چه شد، گذرم افتاد به دیالیز.» لباس ورزشی تن کرده و به کمک عصایش خودش را تا بیمارستان امام خمینی رسانده. «نزدیک خانه است. «روزی 5-4ساعت وقتم را می‌گیرد.»  خیال «حسین» از هزینه دیالیز راحت است؛ هزینه‌هایی که توسط بیمه تامین اجتماعی پرداخت می‌شود. «بعد از دیالیز، عاجر می‌شوم. اینجا را تازه زده‌اند. پرستارها می‌گویند یک خیر این کار بزرگ را کرده.» خوشحال از این است که دیالیزش به مرکز جدید رسیده. «قدیمی‌ها می‌گویند همه‌چیز نسبت به قبل پیشرفت کرده است.»

هر پرستار مراقبت از 5 بیمار را به‌عهده دارد

«اینجا مشکل آب دارد برای همین دیالیزی زیاد است.» از آمل و نوشهر هم خودشان را به مرکز نور می‌رسانند. «اغلب بیمارانی که داریم دیابتی یا فشارخونی‌ هستند.» بیمارانی که رعایت نکردن رژیم غذایی در نهایت گذرشان را به بخش دیالیز بیمارستان امام خمینی انداخته است. یکی از پرستاران بخش دیالیز سبک زندگی شهروندان را هم در این امر دخیل می‌داند.

به گفته فاطمه ولی‌پور در هر شیفت حداقل 10نفر دیالیز می‌شوند. هرچند شیفت صبح گاهی اوقات تا 15نفر را هم پذیرش می‌کنند. «در مجموع روزی 40نفر را پوشش می‌دهیم.» مشکل نیرو دامن مرکز نور را هم گرفته مثل اغلب مراکز درمانی. مشکلی که کار را برای پرستاران کمی سخت کرده. «سه شیفت کار می‌کنیم. از کجای سختی کار می‌توان گفت؟»

ولی‌پور معتقد است براساس استانداردها هر پرستار باید مسئول سه بیمار باشد. استانداردی که در مرکز نور اجرایی نمی‌شود، هر پرستار مراقبت پنج بیمار را به‌عهده می‌گیرد. «با خون بیماران سروکار داریم و همین حساسیت‌ها را بالا می‌برد.» مرکز دیالیز نور حالا چندصباحی است به همت خیری با ساختمان و تجهیزات جدید نونوار شده است. «دستگاه‌های قبلی متعلق به 15سال قبل بودند. هرچند در اواخر کار مرکز چند دستگاه جدید به مجموعه اضافه شد.»

دستگاه‌هایی که اغلب یا مشکل فیلتر داشتند یا با مشکل دیگری دست به گریبان بودند. «اغلب اوقات بخش دیالیز قادر به جوابگویی به بیماران نبود.» بیمارانی که به ناچار خودشان را به آمل می‌رساندند تا جلسات دیالیزشان عقب نیفتد.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.