«گذشته» اولین انیمیشن کوتاه حمید محمدی در مقام کارگردان است. او بیش از 18 سال بهعنوان انیماتور فعالیت میکرد تا اینکه در سال 1395 تصمیم گرفت نخستین فیلم خود را بسازد. این انیمیشن کوتاه در نخستین حضورهای جشنوارهایاش در جشنوارههای بینالمللی فیلم کودک و نوجوان اصفهان و فیلم کوتاه تهران پذیرفته شد که در جشنواره فیلم کوتاه موفق به دریافت جایزه بهترین کارگردانی و بهترین جلوههای بصری شد. البته این آغاز راه است و «گذشته» قرار است به جشنوارههای دیگری هم سفر کند. استفان بودین که طراح، انیماتور و طراح جلوههای ویژه آمریکایی است و در حال حاضر با نتفلیکس همکاری دارد، «گذشته» را اثری فوقالعاده خواند و با انتشار یادداشتی از کارگردانی، دکور و کیفیت ساخت این انیمیشن تعریف و تمجید کرد. به همین منظور رضا صائمی، منتقد سینما هم پس از تماشای «گذشته» یادداشتی نوشته که در ادامه میخوانید.
«گذشته»، نخستین انیمیشن کوتاه حمید محمدی 7 دقیقه است اما در پس این زمان کوتاه میتوان تجربه بلندی را جستوجو کرد که در کیفیت تولید و بازنمایی اثر خود را نشان میدهد. فارغ از تجربه و شناخت زیبایی شناختی که میتوان بهواسطه تماشای این اثر در مؤلف آن پیدا کرد، همین 7 دقیقه نزدیک به 5 سال طول کشید که فارغ از برخی موانع و چالشهای مالی، وسواس کارگردان در خلق اثری درخور را میرساند که نشانههای این وسواس و ریزهکاریها هم در فرم و شمایل بصری و هم در مضمون و قصه و روایت آن قابل شناسایی است. کار هم کار پرزحمتی بود. به سراغ ساخت انیمیشنهای دستی و سنتی بهویژه استاپ موشن رفتن در زمانهای که بهواسطه تکنیکهای دیجیتال، ساخت انیمیشن آسانتر از گذشته شده نشان میدهد حمید محمدی نسبت به این حوزه دغدغههای جدی دارد و در پس نگاهش میتوان سینمای اندیشمند و متفکری را دید که انتخاب قصهاش در همین نخستین کارش در مقام کارگردان دلیلی بر این مدعاست. او به سراغ دنیای درونی و ذهنی یک نویسنده در دهه 30 رفته که بیشک نقطه عطفی در تاریخ ادبیات پیشرو ماست که با مسائل ملتهب سیاسی آن برهه تاریخی گره خورده و زمانهای جریانساز در شکلگیری ادبیات معاصر ما بوده. دورانی که نویسندگان با سرکوب و سانسور روبهرو بودند و گویی نویسندگی به یک کابوس بدل شده بود. چنانکه در شخصیت نویسنده این انیمیشن شاهد کابوسهایی هستیم که ریشه در واقعیتهای تاریخی آن برهه مهم دارد. به تصویر کشیدن جهان ذهنی و روانی یک نویسنده دهه سی با کابوسهایش، فضای اثر را در یک موقعیت بینامتنی خیال و واقعیت قرار داده و در واقع ما در «گذشته» با فضا و روایتی سورئال مواجه میشویم و میتوانیم ترس و لرزهای یک نویسنده در جامعهای ملتهب را درک کنیم. «جزیرههای معلق»، «پلههای مارپیچ» و «بیرون از اتاق نویسنده» سه فضایی سورئال اثر را شکل میدهند. کوچه و معماری و بناهایی هم که در فیلم میبینیم متعلق به تهران دهه 30 و 40 است که فارغ از کاربردهای استراتژیک در این قصه، واجد خاصیتی نوستالژیک هم هست و بهویژه برای مخاطبانی که آن دوره را درک کردهاند میتواند جذابیتهای نوستالژیک داشته باشد، اما آنچه بیش از همه اینها «گذشته» را به انیمیشنی قابل تأمل بدل میکند روایت و ساختار درست آن در بازنمایی روانشناختی دنیای ذهنی و درونی یک نویسنده است. نویسنده ایرانی دهه 30 که بهدلیل ترس و لرز ناشی از ارعاب و دیکتاتوری هراسآوری که در جامعه وجود داشته نمیتواند بنویسد و ترس و دلهرههایی که به سراغش میآید مانع از نوشتن او میشود. تجسم و عینیت یافتن این ترسها و فرافکنی آن از جهان ذهنی نویسنده به جهان تصویر به فهمپذیری موقعیت دشوار او کمک میکند و با چه تمهید خوبی به پایان برسد. با مچاله کردن چرکنویس و انداختن آن در سطل زباله و قرار دادن عکس معشوقش روی میز تحریر، نویسنده موفق میشود بر ترس خود غلبه کند و نوشتن را از سر بگیرد. پایانی با تاکید بر این معنا که نوشتن جز با نوشتن زائیده نمیشود.