مرگ هم‌ولایتی‌ها برای یشم‌های نفرین شده

گفت‌وگوی «شهروند آنلاین» با خانواده حفارانی که در پی سنگ یشم در روستای چاه نسر نیشابور دچار خفگی شدند

می‌خواستند گنج ببرند، اما بدون رنج. مشت‌شان که خالی ماند هیچ جانشان را هم دادند. هشت مرد بودند. عطش گنج داشتند، اما در ارتفاعات روستای چاه نسر نیشابور نه خبری از طلای ناب بود، نه از گنج قرون دور. هر چه بود سنگ بود. می‌گفتند در غار عمیق چاه نسر، سنگ یشم موج می‌زند، اما این مردان به خیال گنج رفتند بدون رنج.  وقتی شش مرد غریبه  وارد روستا شدند، عزیزالله و حسین‌اصغر با نقشه گنج وسوسه شدند. دو مرد 32 و 34 ساله، دو رفیق قدیمی هم همراه شدند. رویایشان را نزدیک می‌‌دیدند  آن هم در غار  تاریک و نزدیک روستایشان. ذهن‌شان در حصار گنج و گنج‌یابی بود. خمره‌های هزار ساله را در رویایشان می‌پروراندند، اما نمی‌دانستند مرگ پایان تلخ این مسیر ماجراجویانه است.

بامداد چهارشنبه بود که تیم‌های امدادی و ماموران پلیس آژیر‌کشان وارد روستای چاه نسر شدند. تیم‌های آتش‌نشانی و هلال‌احمر نیشابور خود را به ارتفاعات چاه نسر رساندند. جایی که دو کیلومتری با روستا فاصله داشت. تیم‌های امدادی وارد عمل شدند. دستگاه موتور برق در صحنه حادثه وجود داشت.

امدادگران یکی پس از دیگری وارد غار تاریک و باریک شدند. ابتدا دو مرد 39 و 40 ساله را بیرون کشیدند. دو مردی که چهره‌شان غریب بود، آشنا نبود، اما در اعماق غار گاز دی‌اکسیدکربن موج می‌زد. کار سختی پیش‌روی امدادگران بود. چهار مرد دیگر در عمق 20متری بی‌جان و بی‌نفس در همان فضای باریک و تاریک غار ایستاده جان داده بودند.

اجساد یکی پس از دیگری بیرون کشیده شدند. در میان چهره ناآشنای مردان داخل غار صورت عزیزالله و حسین‌اصغر خودنمایی می‌کرد. دو روستازاده چاه نسر. مردانی که تا دیروز در زمین‌های زراعتی کارگری می‌کردند، اما طمع، جانشان را ستاند.

گنج یابی

نقش مرگ در غار چاه نسر

حسین‌اصغر یک دختر و پسر دو و چهار ساله دارد. همان مردی که در غار پارینه‌سنگی نقش مرگ را نادیده گرفت و به عمق زمین یورش  برد. برادرش علی‌اصغر شوکه است. باور ندارد که برادرش در غار خفه شده باشد. اطلاعی از ماجرا ندارد.

نمی‌داند چطور حسین وارد این مهلکه شده است. تنها یک چیز می‌داند. «ساعت 9:30 شب بود که برادرم به همسرش گفته به خانه پدرت برو. قرار بوده دوستانش به خانه‌شان بروند. همسرش هم خانه را با بچه‌ها ترک کرده، اما ساعت 1:30 بامداد بود که  شورای روستا با من تماس گرفت و گفت که حسین در غار خفه شده است.»

نداری و مرگ

گنج یابی
«این منطقه گنج ندارد، طلایی وجود ندارد، همه‌اش سنگ است. شاید سنگ یشم وجود داشته باشد، اما احتمالا غریبه‌ها نقشه آورده‌ و این دو رفیق وسوسه شده‌اند.» این را مهدی عطار، شورای روستای چاه نسر می‌گوید.

«این دو دوست کشاورز بودند. گندم درو می‌کردند و پنبه، دامدار هم بودند. فقر و نداری اینها را به طمع انداخت. اگر نان نداشته باشی برای لقمه‌ای مجبوری تو نوک کوه بروی. مجبور شدند. بیکاری و بدهکاری وسوسه‌شان کرد. اگر شغل وجود داشت، اگر بیکار نبودند، هیچ وقت برای تکه نانی جانشان را نمی‌دادند.

این نخستین باری بود که هم‌روستایمان وارد غار شدند. تا به حال حادثه مشابهی نداشته‌ایم. حسین و عزیزالله مردان خوب روستا بودند. هیچ‌کس باورش نمی‌شود اینها در غار جان باخته باشند.»

حادثه وهم‌برانگیز

عطار که اولین دوره شورای روستای چاه نسر است از شب تلخ حادثه می‌گوید: «ساعت یک بامداد گویا یکی از کسانی که سر سالم به در برده و توانسته بود متواری شود، با پلیس تماس می‌گیرد و ماموران را در جریان حادثه قرار می‌دهد. همزمان قاضی کشیک با من تماس گرفت.

وقتی متوجه موضوع شدم خود را به غار رساندم. اول حسین‌اصغر وارد عمق غار شده بود و بعد عزیزالله. نقشه‌خوان‌ها و گنج‌یاب‌ها به بهانه اینکه این دو بلدراه هستند، آنها را ابتدا فرستاده بودند. مردان غریبه کاملا حرفه‌ای بودند و نقشه راه داشتند. با دستگاه برق هم قصد داشتند سنگ‌های استخراجی را برش دهند، اما گاز دی‌اکسیدکربن آنها را می‌گیرد.

هم‌ولایتی‌های ما که مردند. حسینی و لطفی هم  مرد غریبه  بودند که جانشان رفت، اما در این بین دو مرد که در نزدیکی دهانه غار بودند، دچار مسمومیت شدند و به بیمارستان انتقال یافتند.»

 سودای پوچ

عزیزالله گنداوی 32 ساله هم در همان غار ایستاده در ارتفاعات چاه نسر جانش رفت. خفه شده است، اما هنوز پیکر بی‌جان این مردان تحویل خانواده‌هایشان نشده.

باید در پزشکی‌قانونی کالبدشکافی بشوند تا علت دقیق مرگ مشخص شود. مرگ آخرین راه رهایی  بود برای این چهار مرد.  سعید بهمدی، برادرزن عزیزالله است. از بی‌اطلاعی خود و خواهرش می‌گوید. از اینکه عزیزالله بدون هیچ سخنی وارد این مسیر بی‌بازگشت شده بود. عزیزالله آن شب خانه را به بهانه جلسه ترک کرده بود. جلسه‌ای محرمانه که صبح خبرش در روستا پیچید. همسرش هم صبح چهارشنبه خبر مرگ شوهرش را شنید. حالا او مانده است با دو بچه. میلاد  و مریم 8 و 4 ساله.

«عزیزالله 12 سالی بود که داماد خانواده‌مان بود. مرد آرامی بود. از راه کارگری در زمین‌های مردم خرج زندگی را تامین می‌کرد، اما بیکاری و بدهکار او را به ستوه آورده بود. همین هم شد که با دوست بچگی‌اش راهی غار شده‌اند. احتمالا او وسوسه شده است.  فریب نقشه و دستگاه گنج‌یاب این مردان غریبه را خورده و رفته تا لقمه نانی برای زن و بچه‌اش ببرد.»

ورود اورژانس به  دل حادثه

دو مصدوم ۳۹ و ۴۰ساله از حادثه ارتفاعات چاه نسر توسط اورژانس ۱۱۵ نجات یافتند.

طی تماس با مرکز ارتباطات مبنی بر گاز گرفتگی۶ نفر در ارتفاعات چاه نسر، پایگاه‌های اورژانس ۱۱۵ شهر عشق‌آباد و عطائیه به محل حادثه اعزام شدند. هنگام رسیدن کارشناسان اورژانس ۱۱۵ بر بالین مصدومین که توسط تیم آتش‌نشانی و هلال‌احمر از محل خارج شده بودند، ۴نفرحدود ۳۰الی۴۰سال  به علت مسمومیت با گاز مونوکسیدکربن جانشان را از دست داده بودند.

۲مصدوم دیگر بعد از انجام اقدامات اولیه درمانی توسط کارشناسان اورژانس ۱۱۵ به مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی ۲۲بهمن انتقال داده شدند.
دو مصدوم در حال حاضر با هوشیاری کامل در بخش اورژانس بیمارستان ۲۲ بهمن بستری هستند. به گفته مصدومان حادثه، این افراد به قصد معدن‌یابی معدن طلای یشم در حال کاوش بوده‌اند و تعدادی از این افراد نیز غیربومی بوده‌اند.

به گفته شاهدان حادثه تعدادی از افراد نیز هنگام رسیدن نیروهای نظامی و امدادی متواری شده‌اند..

آتش‌نشانان و امدادگران اجساد را بیرون کشیدند

در تماس نیروی انتظامی با سامانه 125 و هلال‌احمر نیشابور مبنی بر مفقود شدن چند نفر در کوه‌های روستای چاه نسر دو تیم از نجاتگران ایستگاه شهید صدیقی به محل اعزام شدند.

در ساعت ۱۲.۳۰ بامداد  با هماهنگی ستاد فرماندهی طی تماس عوامل محترم نیروی انتظامی و آتش‌نشانی عشق‌آباد دو تیم از امدادگران به محل حادثه اعزام شدند.

امدادگران  پس از رسیدن به محل و بررسی موقعیت توانستند ۲نفر از مفقودان را از عمق ۷متری و دو نفر دیگر را از عمق ۱۰و۲۰متری شناسایی و خارج کنند.
در این حادثه دو تیم از آتش‌نشانان نیشابور و یک تیم از عشق‌آباد و۱۱۰و هلال‌احمر و اورژانس حضور داشتند.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.