موفقیت یا کسب مهارت؟ اولویت کدام است؟

گفت‌وگوی «شهروند» با دبیرکل شورای‌عالی آموزش‌وپرورش درباره چالش‌ها و بایدها و نبایدهای موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان

موفقیت تحصیلی؛ هدف مشترک خانواده‌ها و مدارس. هدفی که هریک سعی در تحقق آن دارند اگرچه همیشه این تلاش و خواسته به‌ثمر نمی‌نشیند. موفقیت تحصیلی گاهی در گرفتن نمرات بالا تعریف می‌شود و زمانی در آموختن درست همه دروس اما به‌واقع ماهیت موفقیت تحصیلی چیست؟ قبولی در رشته‌ دلخواه در دانشگاهی مطرح، غایت موفقیت تحصیلی است؟ یا پرورش شهروندی با مهارت‌های شهروندی هم در این مقال می‌گنجد؟ برای رسیدن به پاسخ‌ این سوالات و سوالاتی از این دست پای صحبت‌های محمود امانی‌تهرانی، دبیرکل شورای‌عالی آموزش‌وپرورش نشسته‌ایم. او با ارایه‌ تعریف درست از موفقیت تحصیلی به زوایای مختلف این مهم می‌پردازد و از اهمیت هریک از اجزای پیش‌برنده این هدف می‌گوید.

وقتی صحبت از موفقیت تحصیلی به میان می‌آید، درواقع از چه چیزی سخن گفته می‌شود؟

موفقیت تحصیلی نمادهای مختلفی می‌تواند، پیدا کند. از دید برنامه‌ریزان درسی، موفقیت تحصیلی یعنی دستیابی به اهداف یک برنامه درسی. از دید معلمان و خانواده‌ها این موفقیت در کسب نمره بالاست. درواقع موفقیت تحصیلی ملاکی است برای رسیدن دانش‌آموزان به خودباوری. موفقیت تحصیلی یک وظیفه همگانی است تا تمام بچه‌های کشور که وارد نظام آموزشی می‌شوند، احساس موفقیت کنند. احساس موفقیت زمانی حاصل می‌شود که دید جامعه به موفقیت تحصیلی، رتبه‌ای و مقایسه‌ای نباشد. در نگاه مقایسه‌ای همیشه در یک گروه تعدادی شکست‌خورده داریم همان‌طور که رتبه‌های اول، دوم و سوم هم هستند. در این میان مدارس باید به این سمت حرکت کنند که فضایی به دور از رقابت و رتبه‌بندی فراهم کنند. در این فضا دانش‌آموزان به دور از رتبه‌بندی و رقابت با یکدیگر می‌توانند با توجه به تقرب‌شان به هدف، احساس موفقیت کنند.

تکنیک‌های یادگیری و مطالعه بسیار هستند. یکی از تکنیک‌های ساده و کاربردی این است که برای هر درسی خود دانش‌آموز سوالاتی طرح کند؛ سوالات عمیق و مفهومی. این تکنیک تمرینی پیش‌برنده است. تکنیک بعدی این است که دانش‌آموز برای هر درسی که می‌خواند کاربردهای جدیدی جست‌وجو کند.

چه عواملی به تحقق موفقیت تحصیلی، می‌توانند کمک کنند؟

«مهارت‌ها»، «تکنیک‌ها» و «ارایه» را می‌توان جزو عوامل موثر بر موفقیت دانست. در گروه مهارت‌ها مهم‌ترین‌ها عبارتند از؛ مهارت‌های یادگیری، مهارت مدیریت زمان و مدیریت تمرکز. مدیریت یادگیری در دوره تحصیل اهمیت بالایی دارد، مهارتی که می‌تواند در ایجاد موفقیت، معجزه کند. مهارت مدیریت زمان هم اهمیت بالایی دارد؛ مهارتی آموختنی. مهارتی که اغلب از دوره متوسطه اول شروع می‌شود. مهارت بعدی مهارت تمرکز است، بسیاری از دانش‌آموزان از کمبود تمرکز حواس رنج می‌برند. این مهارت می‌تواند در بالا بردن راندمان یادگیری موثر باشد.

نقش تکنیک‌های مطالعه و یادگیری در موفقیت‌های تحصیلی؟

تکنیک‌های یادگیری و مطالعه بسیار هستند. یکی از تکنیک‌های ساده و کاربردی این است که برای هر درسی خود دانش‌آموز سوالاتی طرح کند؛ سوالات عمیق و مفهومی. این تکنیک تمرینی پیش‌برنده است. تکنیک بعدی این است که دانش‌آموز برای هر درسی که می‌خواند کاربردهای جدیدی جست‌وجو کند.

و مثالی برای شفاف شدن عامل «ارایه»؟

هر دانش‌آموز بعد از پایان هر درس باید به یک «ارایه» برسد. این «ارایه» می‌تواند شفاهی یا کتبی باشد. یکی از اشکال «ارایه» می‌تواند در قالب کاری هنری باشد مانند تهیه یک فیلم یا نمایش یا حتی یک پوستر. «ارایه» می‌تواند در قالب یک داستان یا یک لطیفه باشد. این شیوه می‌تواند به شکوفایی خلاقیت دانش‌آموز کمک کند. درواقع این مسائل، موفقیت‌های تحصیلی را رقم می‌زنند.

واقعیت این است اهداف در سلسله‌مراتب قرار می‌گیرند. موفقیت تحصیلی به تنهایی خودش یک هدف است. از دید من موفقیت تحصیلی هدف ارزشمندی است. ما یک پیش‌فرض داریم، اینکه برنامه‌ریزان درسی چیزی که مفید نباشد را در دروس نمی‌گنجانند. به این بیندیشیم که بخشی از این موفقیت‌ها مربوط به آینده است.

آیا امتحانات مدارس می‌توانند گامی به سوی موفقیت باشند؟

پاسخ من مثبت است. به شخصه معتقدم هر آزمون یک موفقیت است برای یادگیری بهتر، البته به این شرط که دانش‌آموز از این موفقیت استفاده کند. به‌عنوان مثال بعد از هر امتحان سوالات را تحلیل کنیم اگر پاسخ درست داده باشیم این سوال را مطرح کنیم که آیا روش‌های دیگری هم برای رسیدن به پاسخ درست وجود داشته؟ اما روی پاسخ‌های منفی تمرکز بیشتری داشته باشیم. سوال کنیم که آیا متوجه سوال نشده‌ایم یا مفاهیم موردنیاز پاسخ را نداشته‌ایم؟ و در نهایت پاسخ درست را بیاموزیم. این رویه به دانش‌آموز کمک می‌کند در امتحانات دیگر اشتباهات کمتری داشته باشد. این تکنیک به‌صورت عینی به رشد دانش‌آموز کمک می‌کند. رشدی که تنها به کلاس‌های درس محدود نمی‌شود و در جامعه و آینده دانش‌آموز هم تاثیرگذار خواهد بود.

آیا موفقیت تحصیلی خود هدف نهایی است یا  واسطه‌ای برای رسیدن به اهداف دیگر است؟

از دید من هر دو اینهاست. واقعیت این است اهداف در سلسله‌مراتب قرار می‌گیرند. موفقیت تحصیلی به تنهایی خودش یک هدف است. از دید من موفقیت تحصیلی هدف ارزشمندی است. ما یک پیش‌فرض داریم، اینکه برنامه‌ریزان درسی چیزی که مفید نباشد را در دروس نمی‌گنجانند. به این بیندیشیم که بخشی از این موفقیت‌ها مربوط به آینده است. درواقع زیربنای موفقیت‌های آینده را تشکیل می‌دهند و در بلندمدت به تاثیرگذاری آنها پی خواهیم برد. پاره‌ای از یادگیر‌ی‌های دوران مدرسه از جنس همین آموزش‌های مبنایی هستند. درواقع این یادگیری‌ها راهی برای یادگیری‌های دیگرند. انسان در طول زندگی‌اش نیازمند یادگیری است. یادگیری که تمرین کردنش از مدرسه شروع می‌شود. مهارت تفکر و مهارت زندگی موارد پایه‌ای هستند و همه افراد با هر جنسیت هر شرایط و هر شغلی نیاز به آن دارند، بنابراین باید به این مهارت‌ها به‌عنوان فصل مشترک نگاه کنیم.

لذت موفقیت ذره‌ذره به دانش‌آموزان چشیده می‌شود. در این فضا دانش‌آموز طعم موفقیت را ولو اندک چشیده و با روش‌ها و تکنیک‌ها هم آشناست هرچند باید یقین بیابد موفقیتش تنها با خودش سنجیده می‌شود نه با دیگری. هر آدمی در این دنیا می‌تواند موفقیت‌ شخصی خودش را داشته باشد. موفقیت‌هایی که زمینه‌ساز اعتمادبه‌نفس در فرد می‌شود و در تمام زندگی‌اش تاثیر می‌گذارد.

چه عواملی تضمین‌کننده موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان هستند؟

پله‌های خوب. اگر می‌خواهیم کسی به قله برسد باید مسیر خوب و سازگار با توانش را به او بیاموزیم. چیزی که این موفقیت را تضمین می‌کند فضای حامی موفقیت است. فضایی که موانعی مانند رقابت را حذف می‌کند. این فضا می‌گوید همه می‌توانند موفق شوند و بعد شروع به تشویق می‌کند. در این فضا تکنیک‌ها و مهارت‌ها آموزش داده می‌شوند و اشتیاق موفقیت در دانش‌آموزان ایجاد می‌شود. درواقع لذت موفقیت ذره‌ذره به دانش‌آموزان چشیده می‌شود. در این فضا دانش‌آموز طعم موفقیت را ولو اندک چشیده و با روش‌ها و تکنیک‌ها هم آشناست هرچند باید یقین بیابد موفقیتش تنها با خودش سنجیده می‌شود نه با دیگری. هر آدمی در این دنیا می‌تواند موفقیت‌ شخصی خودش را داشته باشد. موفقیت‌هایی که زمینه‌ساز اعتمادبه‌نفس در فرد می‌شود و در تمام زندگی‌اش تاثیر می‌گذارد.

در شرایط فعلی مهم‌ترین موانع و چالش‌های موفقیت دانش‌آموزان چیست؟

چالش‌ها و موانع زیاد هستند. یکی از مهم‌ترین چالش‌ها این است که ارجاع دادن بیرونی غلبه پیدا کرده بر ارجاع‌های درونی. مساله‌ای که بر فرهنگ ما غلبه کرده است. درواقع عمده عوامل و موفقیت‌ها را در بیرون جست‌وجو می‌کنیم. تشویق‌ها و تنبیه‌ها با ارجاع بیرونی از این جنس هستند. قبل از هرچیز باید فضای تایید درونی به‌وجود بیاید، درواقع تایید باید جایگزین تشویق شود.

ماهیت مسابقات ورزشی برد و باخت است و همین باعث هیجان مسابقات ورزشی است اما قرار نیست تمام زندگی، یک مسابقه باشد. جنبه دیگری که تهدید به حساب می‌آید این است که فرد موفقیتش را در گرو شکست دیگری ببیند، کاری که در کنکور می‌شود. در این رویه به دانش‌آموز می‌گوییم خوب بودن تو شرط لازم است اما شرط کافی نیست. شرط کافی این است که دیگران به اندازه تو خوب نباشند. این مسیر بسیار بی‌رحمانه است. در این فضا دانش‌آموز موفقیت خود را در شکست دیگری می‌بیند. تکرار این مساله به شکل عادت در می‌آید و دانش‌آموز در امور دائمی زندگی شخصی‌اش هم موفقیتش را در شکست دیگری جست‌وجو می‌کند.

بعد از سند تحول بنیادین این موضوعات در برنامه‌های درسی گنجانده شدند. درواقع ما برای آداب و مهارت‌های زندگی کتاب داریم در پایه‌های تحصیلی، همین‌طور برای تفکر. هرچند نکته مهم این است که کاری کنیم در مدرسه این دروس جدی گرفته شوند یعنی این دروس موثر تدریس شوند. «موثر» واژه کلیدی است به این معنا که دانش‌آموز قبل و بعد از خروج به این مباحث فرق داشته باشد هم از منظر شناختی و هم نگاهش.

موانع دیگر موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان را باید کجا جست‌وجو کرد؟

چالش مهم بعدی که به فضای اقتصادی و اجتماعی کشور برمی‌گردد این است که مسیرهای متنوع رسیدن به موفقیت را محدود یا از بین ببریم. به این معنا که راه‌های پیشروی دانش‌آموزان برای رسیدن به موفقیت کم شود. جامعه‌ای کامیاب است که عرصه‌های گسترده‌ای پیش چشم فرزندانش ایجاد کند. نه اینکه تنها موفقیت در یک یا دو رشته تحصیلی و تحصیل در چند دانشگاه خاص خلاصه شود. مسیری سخت که به قیفی بزرگ شبیه است که آدم‌ها را در مسیر لِه می‌کند و در نهایت تعداد محدودی از آن خارج می‌شوند. جامعه باید به‌گونه‌ای پیش برود که فرصت‌های بالندگی و رشد متنوع‌تر و بیشتری را در اختیار فرزندانش قرار بدهد. درواقع جامعه باید از ارزش‌گذاری‌های افراطی حذر کند. نکته مهم دیگر این است که فضایی پاک و عاری از قضاوت داشته باشیم. قضاوت به معنای در مقام تایید و رد قرار دادن افراد و برچسب زدن به آنها. چنین رویه‌ای احساس آزادی و مسئولیت‌پذیری را از افراد می‌گیرد و در نهایت باعث می‌شود جامعه به سمت یاس و ناامیدی پیش برود.

ساختار آموزش‌وپرورش چه تدابیری برای تحقق این هدف مشترک خانه و مدرسه اندیشیده؟

بعد از سند تحول بنیادین این موضوعات در برنامه‌های درسی گنجانده شدند. درواقع ما برای آداب و مهارت‌های زندگی کتاب داریم در پایه‌های تحصیلی، همین‌طور برای تفکر. هرچند نکته مهم این است که کاری کنیم در مدرسه این دروس جدی گرفته شوند یعنی این دروس موثر تدریس شوند. «موثر» واژه کلیدی است به این معنا که دانش‌آموز قبل و بعد از خروج به این مباحث فرق داشته باشد هم از منظر شناختی و هم نگاهش. درواقع باید تلاش شود نگاه جنبی و کم‌اهمیت به این دروس از بین برود. نباید فراموش کنیم که این موارد اصل هستند و امکان اینکه دانش‌آموز بیرون از فضای مدرسه و در جامعه آنها را بیاموزد، پایین است.

عوامل مدرسه در بخش‌های مدیریتی و اجرایی و معلمان چگونه می‌توانند تسهیل‌کننده و تامین‌کننده موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان باشند؟

مدرسه یک سیستم است و باید نگاهی سیستمی داشت. در یک سیستم تمام اجزا در رسیدن به هدف تاثیرگذارند. محیط پیرامون مدرسه، معلمان، مدیران، دانش‌آموزان، گروه خدمات، قوانین مدرسه، کتاب‌های درسی و … سیستم مدرسه را تشکیل می‌دهند. کار مدیر به‌هم وصل کردن و به حرکت درآوردن این اجزا در جهت هدف است. مدیر در این سیستم نگاهی از بالا دارد اینکه معلم برنامه‌های درسی را می‌شناسد یا در انتقال مفاهیم به دانش‌آموزان چگونه عمل می‌کند و… مهم‌ترین اتفاقی که در این سیستم باید بیفتد رسیدن به هدف است.

درواقع 85درصد وقت دانش‌آموزان در اختیار خانواده‌هاست. خانواده‌ها می‌توانند نقش مهمی ایفا کنند اگر آگاه و حرفه‌ای باشند. خانواده می‌تواند با دادن مسئولیت، کمک کردن و کم کردن وسواس‌ها به دانش‌آموزان اجازه رشد بدهند. خانواده‌ها می‌توانند دانش‌آموزان را شجاع بار بیاورند.

رسیدن به هدف؛ عوامل تاثیرگذار در تحقق این امر چه چیزهایی هستند؟

رسیدن به هدف ملزم داشتن آگاهی و در وهله بعد عمل حرفه‌ای است. به این معنا که همه اجزا باید آگاهانه، عمل حرفه‌ای انجام دهند. دانش‌آموز باید آگاهانه و حرفه‌ای یادگیری را انجام دهد. همین‌طور اولیا باید حرفه‌ای پدر و مادر شوند و البته آگاهانه، همین‌طور معلم‌ها. معلمان ما دلسوز و مهربان هستند و معلم حرفه‌ای کم داریم. دلسوزی و مهربانی برای کار معلمی کفایت نمی‌کند. معلم باید حرفه‌ای باشد این حرفه‌ای بودن یعنی همه قواعد انجام این کار را بلد باشد و نسبت به آن آگاهی داشته باشد و در اجرا توانا ظاهر شود. ما معتقدیم دانش‌آموزان 12سال در فضای آموزش مدرسه هستند و باید در این سال‌ها مسیر حرفه‌ای شدن را یاد بگیرند.

دانش‌آموزان از خانواده‌هایی با تفاوت‌های بسیار وارد محیط مدرسه می‌شوند. این تنوع و تفاوت در نگاه و تربیت و اهداف چه تاثیری بر میزان موفقیت‌ها دارد؟

تنوع و تفاوت‌ها بخش لاینفک هستند اما این تنوع‌ها در بخش آموزش و تربیت رسمی و عمومی به حداقل می‌رسند. تفاوت‌ها و تنوع‌ها در سرشاخه‌ها هستند اما تربیت عمومی بدنه این درخت است. بچه‌ها در نظام آموزشی مهارت یادگیری، تفکر و رشد متوازن در 6ساحت را می‌آموزند. یعنی تربیت دینی، علمی، زیستی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و هنری و زیباشناختی. 6ساحتی که کسی در یادگیری آنها شک ندارد. پس تفاوت‌ها بعد از این مراحل قرار می‌گیرند. درواقع در دوران تربیت عمومی و رسمی، دانش‌آموزان تقریبا یک هدف را دنبال می‌کنند تا به تمام توانمندی‌ها و مهارت‌های اولیه دست بیابند. بعد از این آموزش‌ها هر دانش‌آموزی مسیر خودش را در پیش می‌گیرد. به اعتقاد ما اگر این آموزش‌ها به خوبی اجرایی شوند در آینده تفاوت‌ها می‌توانند بارور شده و جامعه بهتری رقم بزنند.

در این راستا چه انتظاری از والدین می‌شود، داشت. آنها چگونه می‌توانند در این راستا نقش‌آفرینی کنند؟

بخش مهم بر دوش پدر و مادرهاست. بیشتر اوقات دانش‌آموزان در میان اعضای خانواده سپری می‌شود. با در نظر گرفتن حضوری شدن مدارس دانش‌آموزان حدود 900 ساعت در مدرسه خواهند بود در حالی که بالای پنج یا 6هزار ساعت در خانواده هستند. درواقع 85درصد وقت دانش‌آموزان در اختیار خانواده‌هاست. خانواده‌ها می‌توانند نقش مهمی ایفا کنند اگر آگاه و حرفه‌ای باشند. خانواده می‌تواند با دادن مسئولیت، کمک کردن و کم کردن وسواس‌ها به دانش‌آموزان اجازه رشد بدهند. خانواده‌ها می‌توانند دانش‌آموزان را شجاع بار بیاورند.

آیا این احتمال وجود دارد که خانواده مانعی برای موفقیت دانش‌آموز باشد؟

خانواده‌های امروزی خانواده‌های کم فرزند هستند و این دلیلی است تا خانواده‌ها مانعی بر سر راه رشد بچه‌ها باشند. این منع به دو طریق اتفاق می‌افتد یکی صیانت بیش از حد از بچه‌ها تا جایی که خود فرد توانایی حفاظت از خودش را ندارد. درواقع خانواده‌های ما به‌دلیل توجه زیادی، فرزندان را ناتوان و وابسته تربیت می‌کنند. دومین طریق که اهمیت بیشتری هم دارد و متاسفانه آسیب‌زننده هم هست سرویس‌دهی به بچه‌هاست. اتفاقی که اغلب از طرف مادران می‌افتد. مادران مدام در حال خدمت‌رسانی به بچه‌ها هستند در حالی که باید تنها به کمک کردن اکتفا کنند. سرویس‌دهی و خدمات‌رسانی تنها مختص کودکان تازه متولدشده است که تمام وجود کودک نیاز است. این رویه باید به مرور کم شده و جایش را به کمک ‌کردن بدهد. درواقع باید در 12سالگی خدمات‌رسانی کاملا حذف شده و تنها به کمک کردن اکتفا شود. مادران متاسفانه حواس‌شان به گذر زمان نیست و این سرویس‌دهی را همچنان ادامه می‌دهند.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.