بعضی ترجمهها جنایت هستند!
رضا رضایی (مترجم)، در آستانه روز مترجم درباره خیل افرادی میگوید که با ترجمههای نادرست به بازار کتاب رو آوردهاند
در میان هیاهوی رباتهای ترجمه و مترجمهایی که میخواهند با سرعت رباتها پیش بروند، هنوز هم نام ترجمه و لذت خواندن آثار ترجمه با نامهایی گره خورده است که تعداد صفحههای محدود و گاهی حتی چند خط در روز ترجمه کردهاند اما در تاریخ ادبیات جاودان شدهاند.
شهروند آنلاین: اگر از اعتبار نام مترجم مطمئن نباشیم و کتاب ترجمهشدهای را بخریم، حین خواندنش ممکن است احساس کنیم انگار کلمات به خوبی معادلسازی نشدهاند، از نظر دستوری درست نیستند و لحنی قطعه قطعه و شاید رباتی دارند. از طرف دیگر مثل چند ماه پیش با یک خبر همه منتظر برخورد یک شهابسنگ میشویم و پس از مدتی گفته میشود که اشتباه در ترجمه بوده است! در چنین شرایطی هنوز هم مترجمهای برجسته روزی چند صفحه محدود ترجمه میکنند اما خیلی وقتها وقتی کتابشان آماده میشود و به بازار میرسد، ظرف چند روز با نام مترجمها و ناشرانی دیگر چند ترجمه دیگر از آن متن را در بازار میبینند؛ حال این کار رباتهای مترجم است که دست افراد سودجو افتاده یا مترجمهایی که رباتی عمل میکنند و از روی دست دیگران مینویسند؛ کسی نمیداند.
رضا رضایی که از مترجمهای دقیق و صاحبنام کشور در گفتوگویی با ایسنا اشاره کرده: «من ممکن است ۱۲ ساعت کار کنم و حاصلش فقط دو صفحه بشود. اما اگر ۱۲ ساعت کار کنم و ۱۲ صفحه بشود، آن وقت کیفیت را زیر سوال بردهام. در حال حاضر مترجم جوانتر از خودم میشناسم که ۱۵۰ کتاب دارد که البته کیفیت ندارند. مترجمی هم داریم که هفتهای یک کتاب ترجمه میکند. اینها از نظر من ترجمه نیست؛ جنایت است. اما به هر حال روی جلد این کتابها هم نوشته شده «ترجمه». اینها جزء بیماریها و آسیبهای ترجمه در ایران است. لطمهاش هم این است که سلیقه ادبی خواننده در حال تنزل پیدا کردن است. هیچ نقدی هم روی کتابها صورت نمیگیرد. فقط یک رقابت و سرعت بر سر بیکیفیتی درگرفته است. کتابی که امروز در آمریکا چاپ میشود و هفته بعد در ایران پشت ویترین است، چگونه در عرض یک هفته ترجمه و صحافی میشود و مجوز میگیرد؟ برای ما یک فیپا گرفتن سه هفته طول میکشد. این فاجعه آسیبی به سواد جامعه است.»
محمود حدادی، مترجم، هم معتقد است آسیب عمده ترجمه این است که مترجمها در سالهای اخیر از راه ترجمه نانی به دست نمیآورند. این مترجم گفته: «این مسئله باعث میشود خیلی از استعدادها اصلا به راه ترجمه نمیآیند یا مترجمان تفننی میشوند؛ یعنی یکی دو کتاب ترجمه میکنند و تا بخواهند تجربهای کسب و سبکی پیدا کنند و ببینند که در کدام حوزه میتوانند موفقتر متن برگردانند، رانده میشوند، هم به این خاطر که رسانههای دیداری مثل موبایل، اینترنت و … جای کتاب را گرفته و هم اینکه اداره ارشاد گاهی سختگیریهایی میکند که دیگر ترجمه کردن اصلا نمیارزد، کتابی را ترجمه کنی که نصف آن هم به سلیقه دیگران حذف شود و درآمدی هم ندارد. من اگر درآمد ۳۰ سال ترجمهام را به ماههای زندگیام تقسیم کنم، مقداری میشود که حتی به پول تاکسی، کاغذ و مداد هم نمیرسد. اما به نظر من در گذشته خیلی از مترجمها بودند که از این راه نان میخوردند، مثل آقای قاضی و بهآذین.»
با این همه اما هنوز برای اهل کتاب و ادبیات، نام ترجمه با نام رفتگانی چون محمود اعتمادزاده (م.ا. بهآذین)، محمد قاضی، ابوالحسن نجفی، مهدی سحابی، نجف دریابندری که چندی پیش از دنیا رفت و … گره خورده است که رباتها به گرد جادوی کلمات آنها نخواهند رسید. در آستانه روز مترجم (سیام سپتامبر که امسال با نهم مهرماه مصادف شده) یاد مترجمانی را که با کار خود به زبان فارسی و فرهنگ ایران افزودهاند، گرامی میداریم.