زنگ خطر! موج مهاجرت کادر درمان/ دانشجویان پزشکی چرا و چطور می روند؟

گفت‌وگوی رک و صریح تعدادی از دانشجویان رشته پزشکی با «شهروندآنلاین»

راضیه زرگری- بعد از درددل‌های یک ساعته چند نفر از دانشجویان پزشکی و پزشکان عمومی، آخرین سوال را از امیرعلی می‌پرسم که با رتبه 50 کشوری وارد دانشگاه تهران شده و بعد از هفت سال مدرک عمومی‌اش را گرفته، ولی نمی‌خواهد در ایران تخصص بخواند. حالا که قصد مهاجرت کرده‌ای، بعد از تخصص‌گرفتن دوست‌داری به کشورت برگردی؟ با نفس عمیقی که به آه شبیه است، می‌گوید: «کاش بشود برویم درس بخوانیم و یک روزی با امید به ایران برگردیم. من نمی‌گویم برایمان فرش قرمز پهن کنند؛ اگر شرایط نسبی برای فعالیت تخصصی فراهم باشد، خیلی دوست دارم برگردم؛ ما هم کشورمان را دوست داریم، ایران مادرمان است. خیلی‌ها هم بودند که رفتند و برگشتند. اما الان پیش خودم می‌گویم اگر من سال‌ها بروم درس بخوانم، تخصص بگیرم و برگردم چه شرایطی برای فعالیت علمی من و امثال من فراهم است؟ اگر به من اجازه بدهند یک پژوهشکده راه‌اندازی و دانشجو تربیت کنم تا سهمی در پیشرفت کشورم داشته باشم، یقینا برمی‌گردم. ولی متاسفانه با این شرایط بی‌ثباتی که روی هیچ چیزی نمی‌توان حساب کرد، آینده برای ما هم مبهم است.»

افزایش مهاجرت پزشکان واقعیت تلخی است که نه قابل کتمان است و نه موضوعی که بتوان راحت از کنارش عبور کرد. گواه موجه این موضوع هم میزان قبولی رشته‌های تخصص پزشکی در دو سه سال اخیر است. یکسری از رشته‌های برتر در آزمون‌های ورودی خالی می‌ماند. نه به این دلیل که کسی توانایی قبول‌شدن در این رشته‌ها را نداشته، بلکه متقاضی برای رشته‌های تخصصی پزشکی در آزمون‌های تخصص کم شده است. البته نباید از افزایش ظرفیت رشته‌های تخصص در سال‌های اخیر غافل شد.

تبریزی‌ها، تهرانی‌ها و شیرازی‌ها دارند می‌روند

ولی فضای حاکم و غالب بر حوزه پزشکی بیشتر به ناامیدی از ماندن در وطن خبر می‌دهد. محمد دانشجوی دوره عمومی دانشگاه تهران است. او به «شهروندآنلاین» می‌گوید: «تصور کنید رشته بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در آزمون تخصص 10 ظرفیت خالی داشته؛ در حالی که بیهوشی رشته‌ای است بسیار محبوب که شاید تنها 10 رزیدنت پذیرش کند؛ اینکه 10 جای خالی دارد، یعنی کسی نخواسته رشته بیهوشی آن دانشگاه را بخواند. آزمون‌های تخصص رشته‌های پرمتقاضی دیگر هم به همین صورت بوده؛ عفونی خالی مانده، طب اورژانس، اطفال  و … در دانشکده‌های پزشکی دانشگاه‌های نسبتا سطح پایین‌تر در سال‌های اخیر خالی مانده است و اگر متقاضیانی در این رشته باشد، به جای دانشگاه‌های سطح پایین در دانشگاه‌های برتر پزشکی پذیرش شده‌اند. چرا؟ چون تبریزی‌ها و شیرازی‌ها دارند می‌روند؛ تهرانی‌ها هم دارند می‌روند. همین شکاف باعث شده که دانشجوی دانشگاه‌های پایین‌تر در آزمون رزیدنتی تخصص در دانشگاه‌های برتر پذیرفته می‌شود.»

دلایل مهاجرت پزشکان زیاد است که هم جنبه‌های عمومی دارد و هم تخصصی. اولین و اصلی‌ترین دلیل مهاجرت پزشکان، همان دلیل عموم جامعه است. شرایط زندگی در ایران سخت شده؛ پزشک، مهندس، آرایشگر و خبرنگار جامعه ایران به سمت مهاجرت سوق داده شده‌اند.

قبلا اما اینطور نبود. رزیدنت قلب دانشگاه تهران قطعا دوره عمومی‌اش را هم در دانشگاه تهران خوانده بود. اما حالا عمومی‌های دانشگاه‌های دورتر از مرکز که سطح علمی پایین‌تری دارند، در تهران و تبریز و شیراز قبول می‌شوند. آیا تهرانی‌ها در آزمون تخصص قبول نمی‌شوند؟ نه ماجرا این است که در شهرهای برتر آموزش رشته‌های پزشکی یا متقاضی برای تخصص یا نیست یا خیلی کم است. این اتفاقی است که در 5-4 سال گذشته در حال وقوع است. محمد ادامه می‌دهد: «مهاجرت‌های کلاسی و اتوبوسی …. دقیقا همین است؛ نه‌تنها در رشته‌های پزشکی، بلکه در دیگر دانشگاه‌های فنی و مهندسی خیلی خوب هم دانشجوها با هم برای مهاجرت اقدام می‌کنند. مثلا در رشته برق شریف همه بچه‌های همدوره با هم برای مهاجرت اقدام کرده و رفته‌اند.»

دلایل مهاجرت پزشکان زیاد است که هم جنبه‌های عمومی دارد و هم تخصصی. اولین و اصلی‌ترین دلیل مهاجرت پزشکان، همان دلیل عموم جامعه است. شرایط زندگی در ایران سخت شده؛ پزشک، مهندس، آرایشگر و خبرنگار جامعه ایران به سمت مهاجرت سوق داده شده‌اند.

مهاجرت‌های گروهی و کلاسی در تنگناهای اجتماعی-اقتصادی

اما در بحث پزشکی آیا این مهاجرت به سمت بقا محسوب می‌شود یا مهاجرت برای رسیدن به زندگی بهتر؟

تا یک دهه پیش قصد مهاجرت پزشکان یک کشور بود؛ آمریکا. حالا اما مهاجرت به این کشور بسیار سخت شده و مهاجرت پزشکی عموما به کشورهای دیگر مثل کانادا، استرالیا، انگلیس و فرانسه است که البته از سال‌ها پیش پروسه پذیرش در دانشگاه‌های تخصص در این کشورها هم سخت بوده و هست. «در کل مهاجرت پزشکی اصلا ساده نیست.» امیرعلی دوره عمومی‌اش را در دانشگاه تهران خوانده و حالا قصد ندارد در ایران آزمون تخصص بدهد. او به «شهروندآنلاین» می‌گوید: «تا سال 96 سختی ماندن به سختی رفتن می‌ارزید. یعنی حتی کسانی که رویای تخصص خواندن در آمریکا را داشتند، به خاطر سختی‌هایش ماندن را بر رفتن ترجیح داده و می‌ماندند. وجهه اجتماعی درآمد بالا و جایگاه خوب پزشکی و شرایط ثبات اقتصادی ایران همه از دلایل منطقی برای ماندن بود. الان ولی برای پزشکان در پاره‌ای از موارد ماندن، سخت‌تر از رفتن است. یعنی فرد می‌بیند با ماندن دردسر بیشتری می‌کشد.»

مدرک پزشکی به صورتی است که مهاجرت را محدود می‌کند به یکسری زمان‌های مشخص. وقتی کسی می‌خواهد به عنوان یک پزشک مهاجرت کند، اگر قصد داشته باشد به عنوان متخصص در کشور مقصد کار کند، باید تخصصش را در همان کشور گرفته باشد. به بیان دیگر اگر امروز کسی رشته نورولوژی یا ارتوپدی در ایران خوانده باشد، نمی‌تواند به کانادا برود و به عنوان ارتوپد کار کند. بلکه برای کار کردن به عنوان یک متخصص در کشور کانادا باید در همان کشور تخصص بخواند. البته این قانون در کشورهای توسعه‌یافته که در علم پزشکی حرفی برای گفتن دارند، حاکم است. «یکسری کشورهای حوزه خلیج‌فارس مثل عمان یا حتی ایتالیا و اسپانیا که در پزشکی نسبت به دیگر کشورهای دیگر سطح پایین‌تری دارند، ممکن است هرازگاهی بسته به نیاز داخلی خودشان اعلام کنند که به تعداد مشخصی متخصص طب اورژانس یا هر تخصص دیگری نیاز دارند. ولی همین کشورها هم تا یک دهه دیگر که سیستم آموزشی‌شان را ارتقا دهند، دیگر از کشورهای دیگر متخصص نمی‌گیرند.»

تا سال 96 سختی ماندن به سختی رفتن می‌ارزید. یعنی حتی کسانی که رویای تخصص خواندن در آمریکا را داشتند، به خاطر سختی‌هایش ماندن را بر رفتن ترجیح داده و می‌ماندند. وجهه اجتماعی، درآمد بالا و جایگاه خوب پزشکی و شرایط ثبات اقتصادی ایران همه از دلایل منطقی برای ماندن بود. الان ولی برای پزشکان در پاره‌ای از موارد ماندن، سخت‌تر از رفتن است. یعنی فرد می‌بیند با ماندن دردسر بیشتری می‌کشد.

به طور کلی وقتی یک بحران و تنگنا در حوزه پزشکی در کشور ایجاد می‌شود، شاهد این هستیم که دانشجویان پزشکی به صورت گروهی و کلاسی مهاجرت می‌کنند. در این تنگناهاست که پزشکان به تکاپو می‌افتند که الان باید بروم.

چرا 30هزار پزشک در کشور داریم که طبابت نمی‌کنند؟

رئیس سازمان نظام پزشکی ایران اخیرا عنوان کرده جامعه پزشکی با پنج چالش بزرگ روبه‌رو است که برای رفع آنها به مشارکت حداکثری پزشکان و سازمان‌های نظام پزشکی سراسر کشور نیاز داریم. به گفته محمد رئیس‌زاده یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها هجمه‌هایی است که علیه جامعه پزشکی ایجاد شده و می‌شود. هجمه‌هایی که هر روز به نحوی بروز و ظهور پیدا می‌کند. اخیرا هم که بیشتر روی موضوع افزایش ظرفیت‌ها تمرکز شده و از این طریق بر جامعه پزشکی تاختند. او معتقد است این هجمه‌ها خستگی را بر تن پزشکان ما باقی می‌گذارد.

رئیس‌زاده عنوان کرده در کجای دنیا تنها با تکیه بر یک آمار و بدون در نظر گرفتن زیرساخت‌ها اقدام به تغییر اساسی در نظام آموزشی سلامت می‌کنند. آیا تعداد پزشک به بیمار تنها ملاک تشخیص کمبود است؟! که اگر باشد باز این سوال مطرح است که چرا فقط برای جبران این کمبود تنها افزایش ظرفیت‌ها راه علاج در نظر گرفته شد. به گفته رئیس سازمان نظام پزشکی ایران ما ۳۰هزار پزشک در کشور داریم که طبابت نمی‌کنند، چراکه عملا درآمد و سختی‌های اشتغال به این حرفه به لحاظ هزینه- منفعت توجیه ندارد.

یا الان یا هیچ وقت

سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا سراغ رفع موانع فعالیت این پزشکان نمی‌رویم؟ چرا موضوع مهاجرت پزشکان را جدی نمی‌گیریم؟

روند افزایشی مهاجرت پزشکان در میان شرایط اقتصادی کشور از سال 95 تا 1400 به وضوح قابل مشاهده است. پنج سال پیش کشور از نظر ثبات ارزی به شرایط خوبی رسیده بود و اتفاقا کشورهای توسعه‌یافته سطح اول در پزشکی با آغوش باز پزشکان ما را می‌پذیرفتند، ولی کسی نمی‌رفت. این شرایط را مقایسه کنید با الان؛ با حساب همه محدودیت‌ها و مشکلات و تحریم‌ها، پزشک همه چیز را رها می‌کند و می‌رود. چرا؟ «چون الان همان تنگنای بحرانی در کشور اتفاق افتاده پزشک می‌گوید یا الان یا هیچ وقت.»

سودای رفتن در ذهن بسیاری از دانشجویان پزشکی وجود دارد؛ سارا هم دانشجوی پزشکی است. او معتقد است: «به هر حال در هر مقطع و سطحی، مهاجرت نیاز به پشتوانه مالی دارد. پول خیلی این تصمیم را تحت تاثیر قرار می‌دهد. ما یک گروه دوستی 26 نفره و همه‌مان دانشجوی پزشکی هستیم. از بین ما چهار نفر می‌خواهند بمانند. 22 نفرمان برای مهاجرت جدی هستند. در حالی که از نظر اقتصادی تقریبا همگی در یک سطح هستیم.»

مهاجرت پزشکان در نگاه کلی و اکثریت، از مقطع پست عمومی به تخصص است. معدود کسانی هم هستند که تخصص‌شان را در ایران گرفته و چند سالی هم کار کرده‌ و بعد رفته‌اند. امیرعلی می‌گوید: «در دانشگاه تهران چهار نفر از استادان خودمان که تخصص‌های متفاوت داشتند، مهاجرت کردند. اعضای هیأت علمی دانشگاه تهران بودند و بالاترین سطح شغلی را داشتند. حالا به کشوری دیگر رفته و همه مراحل تخصص را آنجا از صفر شروع کرده‌اند.»

مهاجرت مسأله‌ای چند فاکتوری است. نمی‌توان صرفا در یک جنبه آن را سنجید. همانطور که عده‌ای حتی از جابه‌جایی شهر و محله هم گریزان هستند. چون یک‌جور چالش روحی و استرس‌زا برایشان محسوب می‌شود. «از چهار نفری که در گروه دوستان ما قصد مهاجرت ندارند، فقط یک نفر قصدش از نرفتن ساختن وطن است که همیشه هم می‌گوید اگر همه برویم بد است؛ ما هستیم که باید بمانیم تا به کشورمان خدمت کنیم. اگر همه برویم آینده کشور چه می‌شود؟»

براساس کدام شایسته‌سالاری به آینده امیدوار باشم؟

امیرعلی نقطه مقابل این دیدگاه را دارد. «من می‌گویم این طرز فکر، این دیدگاه و این اعتقاد در کشوری درست است که اساسش شایسته‌سالاری باشد. ولی کشور ما در سال‌های اخیر نشان داده که انتخاب آنطور که باید برمبنای تخصص نیست. انتخاب‌ها برمبنای شایسته‌بودن نیست. من در مورد خودم صحبت نمی‌کنم. شاید من شایسته نباشم، ولی می‌بینم کسی که شایسته است، فرمان را به دستش نمی‌دهند. اگر کشور براساس شایسته‌سالاری پیش برود، یک پزشک اجتماعی که سواد اجتماعی و مدیریتی دارد، باید وزیر بهداشت شود، نه یک متخصص چشم یا متخصص داروسازی. این سلسله‌مراتب در جایگاه‌های پایین‌تر هم رعایت می‌شود. معاونان و روسای بیمارستان‌ها و دیگر جایگاه‌های برتر تصمیم‌گیری در حوزه بهداشت و درمان هم براساس دانش و تخصص انتخاب نمی‌شوند. حالا من که در ابتدای راه هستم و اتفاقا کشورم را هم دوست دارم به کدام آینده امیدوار باشم؟ اینجا من به عنوان یک پزشک عمومی باید این سوال را از خودم بپرسم اگر بخواهم بمانم و بسازم، آیا این موقعیت در اختیار من قرار می‌گیرد؟»

ماندن در ایران و ادامه‌دادن تحصیلات تخصصی پزشکی چه ایرادی دارد که حالا گروه زیادی از دانشجویان پزشکی دانشگاه‌های برتر می‌خواهند بروند؟

مهاجرت پزشکان در نگاه کلی و اکثریت، از مقطع پست عمومی به تخصص است. معدود کسانی هم هستند که تخصص‌شان را در ایران گرفته و چند سالی هم کار کرده‌ و بعد رفته‌اند. امیرعلی می‌گوید: «در دانشگاه تهران چهار نفر از استادان خودمان که تخصص‌های متفاوت داشتند، مهاجرت کردند. اعضای هیأت علمی دانشگاه تهران بودند و بالاترین سطح شغلی را داشتند. حالا به کشوری دیگر رفته و همه مراحل تخصص را آنجا از صفر شروع کرده‌اند.»

رزیدنتی که با 20 کشیک 24 ساعته 4 میلیون حقوق می‌گیرد چطور باید زندگی کند؟

مرتضی هم دانشجوی پزشکی عمومی در دانشگاه تهران است که از سختی کار در دوره رزیدنتی در ایران می‌گوید: «به بیگاری و برده‌داری بیشتر شبیه است. دانشجوی رشته تخصص پزشکی، با حداقل سن 26 سال به بالا، حقوق 4-3میلیون تومان در ماه می‌گیرد. دانشجویی که کارش درس خواندن و حضور در بیمارستان است، با این دریافتی نمی‌تواند زندگی‌اش را مدیریت کند و فشار عصبی به او وارد می‌شود. تصورش را بکنید یک رزیدنت ماهی 20 کشیک 24 ساعته دارد و درنهایت 4-3 میلیون تومان ماهیانه می‌گیرد. البته رزیدنتی در بیمارستان‌های دولتیِ سود‌دِه مثل بیمارستان فارابی درآمدش به 8-7 میلیون تومان هم می‌رسد که این دیگر سقفش است. این حقوق کفاف دو هفته یک آدم تنها را هم نمی‌دهد. حالا معادلش را نگاه کنید در کشوری مثل آلمان که پول خیلی زیادی هم به رزیدنت‌ها نمی‌دهد. 4هزار یورو- 5هزار یورو حقوق ماهیانه رزیدنتی است. این رقم در آمریکا 5هزار دلار در ماه است که کفاف زندگی در آن کشور را می‌دهد و پول اضافه هم می‌آورند. پزشکان هم با این حساب‌کتاب به این نتیجه می‌رسند در آن کشورها دستکم دغدغه مالی‌شان از ایران کمتر است. حالا با این سختی کار آیا آموزشی که باید ببینیم را می‌بینیم؟ ابدا خیر.»

او توضیح می‌دهد: «من نمی‌گویم همه متخصصان، ولی عده‌ای از استادان هستند که نه سواد تدریس تخصص مورد نظر را دارند و نه دوست دارند هر آنچه را به قول معروف در چنته دارند، به دانشجویان یاد بدهند تا مبادا فردا روزی جای خودشان را بگیرد. از آن طرف هم استادان بسیاری داریم که می‌آیند و دلسوزانه دانش خود را به جوانان یاد می‌دهند، اما انتخاب نادرست بعضی از استادان سطح علمی دانشگاه‌های ما را به شدت پایین آورده.»

دانشجوی پزشکی نباید دغدغه امکانات داشته باشد

سومین دلیل این گروه از پزشکان و دانشجوی پزشکی برای ترجیح مهاجرت به ماندن در ایران دغدغه امکانات آموزشی است. «دانشجوی پزشکی نباید دغدغه امکانات داشته باشد. مثلا من به عنوان دانشجوی پزشکی در طول دوره تخصص ارتوپدی باید 70 تا عمل تعویض مفصل زانو انجام دهم. ولی در واقعیت، در کل بیمارستانی که من در آن رزیدنت هستم، دو عمل انجام شده، چون مفصل نداریم؛ ما کمبود مفصل مصنوعی در کشورمان داریم. وضعیت همین می‌شود که دانشجوی ارتوپدی در یک بیمارستان دولتی، بیشترین کاری که انجام می‌دهد قطع عضو است.»

امیرعلی معتقد است مشکلات پزشکی تجمعی است «در حالی که در کشورهای توسعه‌یافته جراحی روبوتیک در حال گسترش است، ما در ایران برای ساده‌ترین عمل‌های جراحی کمبود تجهیزات داریم. کشورهایی مثل آلمان، ایتالیا، سوئد و ترکیه، پزشکی سطح بالایی ندارند،اما دستکم امکانات و تجهیزات به‌روز آموزشی خوبی برای فراگیری علم و دانش پزشکی دارند. «اینکه گفته می‌شود پزشکی ایران خیلی قوی است، در واقع یک غلط مصطلح است. ما در امکانات و تجهیزات خیلی عقب هستیم.»

پزشکی رشته‌ای است که درآمدش به موضوعات مختلفی بستگی دارد؛ اینکه در کدام شهر زندگی کنی و چقدر سابقه کار داشته باشی. پزشکی که شناخته شده باشد، در بیمارستان خصوصی کار کند و مطب داشته باشد، قطعا درآمدش 100 برابر از پزشکی که تازه فارغ‌التحصیل شده و شناخته‌نشده و در دانشگاه کار می‌کند، بیشتر است. امیرعلی توضیح می‌دهد: «در جهان برای اینکه میانگین درآمد پزشکان را تخمین بزنند، یک متخصص را در نظر می‌گیرند که رزیدنتی  و سه سال طرحش را هم گذرانده و مطب هم داشته باشد. با این حال باز هم بسته به رشته، این درآمد متفاوت است و نمی‌توان عدد دقیقی عنوان کرد. چون مثلا تفاوت درآمد رشته اطفال و رادیولوژی خیلی زیاد است. در ایران می‌توان به طور نسبی گفت میانگین درآمد پزشک متخصص 40-30 میلیون تومان در ماه است. این میانگین در آلمان ماهی 15هزار یورو است که سالیانه می‌شود 250هزار یورو. در آمریکا تخصص‌های خوب مثل ارتوپدی سالیانه 700هزار دلار درآمد دارند و سطح پایین‌ترین تخصص‌ها مثل پزشکی خانواده یا family medicine سالیانه 250هزار دلار است.

پزشک خودش را با هم‌صنف خودش مقایسه می‌کند، نه با مشاغل دیگر

او توضیح می‌دهد که پزشک خودش را با پزشک کشور دیگر مقایسه می‌کند، نه با دیگر مشاغل جامعه. علاوه بر فاکتور درآمد فشار کاری روی پزشک در کشورهای توسعه‌یافته تنظیم شده است. در ایران ویزیت متخصص (چیزی که مصوب‌شده، نه چیزی که دریافت می‌شود) 50هزار تومان است. حسابش را بکنید پزشک با این همه زحمت و مشقت به جایگاهی رسیده تا بتواند درد مردم را تشخیص دهد و درمان کند، ولی کوچک‌ترین خطایی بکند باید دیه پرداخت کند.

در حالی که در کشورهای توسعه‌یافته جراحی روبوتیک در حال گسترش است، ما در ایران برای ساده‌ترین عمل‌های جراحی کمبود تجهیزات داریم. کشورهایی مثل آلمان، ایتالیا، سوئد و ترکیه، پزشکی سطح بالایی ندارند، اما دستکم امکانات و تجهیزات به‌روز آموزشی خوبی برای فراگیری علم و دانش پزشکی دارند. «اینکه گفته می‌شود پزشکی ایران خیلی قوی است، در واقع یک غلط مصطلح است. ما در امکانات و تجهیزات خیلی عقب هستیم.»

از نظر پزشکی یک مفهوم تعریف‌شده وجود دارد به عنوان درمان تدافعی یا defensive medicine؛ با این رویکرد و سیاست که از دهه‌ها پیش در دنیا باب شد و حالا در ایران براساس آن رفتار می‌شود. مفهوم تشخیص و درمان و رسالت پزشکی مخدوش شده است. این پزشک عمومی توضیح می‌دهد: «با این رویکرد پزشک برای درمان بیماران دیگر به خودش زحمت نمی‌دهد. با یک مثال واضح بگویم اگر پای دیابتی را قطع نکنی و عفونت کند، فرد می‌میرد. ولی اگر پا را قطع کنی به احتمال زیاد زنده می‌ماند. پزشکان در سیاست درمان تدافعی، ریسک نگه داشتن پای بیمار دیابتی را قبول نمی‌کنند، چون اگر بیمار جانش را از دست بدهد، پای خودشان گیر است.»

به بیان دیگر تعرفه‌های درمان در کشور ما اصلا به گونه‌ای نیست که پزشکان رقابتی کار کنند. بر همین اساس هم متاسفانه در میان جامعه پزشکی مفهوم «مریض خوب و مریض بدن رواج پیدا کرده است. «بهتر است تعرفه را طوری بگذاریم که پزشکان برای درمان مریض رقابت کنند، نه اینکه او را به هم پاس بدهند. چرا بیمار ام‌اسی بدحال را کسی قبول نمی‌کند؟ مردم هستند که در این رویکرد ضرر می‌کنند؛ پزشکان ما دیگر به ندرت اقدام ریسکی برای بیماران بدحال انجام می‌دهند و کاری را که مسئولیت زیادی داشته باشد، نمی‌پذیرند. چرا؟ چون سود مالی برایشان ندارد. ویزیت بستری در بیمارستان خصوصی 100هزار تومان است. ولی دیه سیاه‌شدن نوک انگشت فرد دیابتی چند میلیون تومان.

پزشکان اگر شغل و فضای مناسب برای کار داشته باشند نیازی به مهاجرت ندارند

گفتنی است دبیر شورای‌عالی برنامه‌ریزی علوم‌پزشکی وزارت بهداشت اخیرا در توضیح برنامه وزارت بهداشت در افزایش ظرفیت پزشکی به موضوع مهاجرت پزشکان اشاره کرد: «پزشکان اگر شغل مناسب و فضای مناسب برای کار داشته باشند، نیازی به مهاجرت ندارند. برنامه وزارت بهداشت برای افزایش ظرفیت پزشکی، افزایش ظرفیت با شیب ملایم و منطقی و فراهم‌کردن زیرساخت ماندگاری پزشکان است.»

کاش بشود برویم، درس بخوانیم و یک روزی با امید به ایران برگردیم. من نمی‌گویم برایمان فرش قرمز پهن کنند؛ اگر شرایط نسبی برای فعالیت تخصصی فراهم باشد، خیلی دوست دارم برگردم؛ ما هم کشورمان را دوست داریم، ایران مادرمان است. خیلی‌ها هم بودند که رفتند و برگشتند. اما الان پیش خودم می‌گویم اگر من سال‌ها بروم درس بخوانم، تخصص بگیرم و برگردم چه شرایطی برای فعالیت علمی من و امثال من فراهم است؟ اگر به من اجازه بدهند یک پژوهشکده راه‌اندازی و دانشجو تربیت کنم تا سهمی در پیشرفت کشورم داشته باشم، یقینا برمی‌گردم. ولی متاسفانه با این شرایط بی‌ثباتی که روی هیچ چیزی نمی‌توان حساب کرد، آینده برای ما هم مبهم است.

به گفته این مقام مسئول در وزارت بهداشت، افزایش ظرفیت باید براساس مدلی مشخص اجرا شود. اما اگر قرار باشد هم‌اکنون بخواهیم مشکل کمبود پزشک را حل کنیم، راه آن فقط افزایش تعداد نیست، زیرا موضوع کمبود پزشک معادله‌ای چند وجهی است. اگر بی‌محابا به افزایش ظرفیت بپردازیم، در آینده با موج پزشکان بیکار مواجه می‌شویم. افرادی که به صورت غیرکارشناسانه بر موضوع کمبود پزشک تاکید می‌کنند، باید متوجه مهاجرت پزشکان و دلیل این مهاجرت باشند. این پزشکان اگر شغل و فضای مناسب برای کار داشتند، نیازی به مهاجرت نداشتند.

کاش بشود برویم و با امید برگردیم

امیرعلی رتبه 50 کشوری کنکور سراسری وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد و حالا دوره عمومی‌اش را تمام کرده، ولی قصد ندارد اینجا در ایران آزمون تخصص بدهد: «تا چند سال پیش مقصد همه پزشکان آمریکا بود، به دلیل سطح علمی بسیار قوی و غیرقابل مقایسه با هر جای دنیا، ولی الان پزشکان همه جا می‌روند؛ ترکیه، آلمان، ایتالیا و حتی کشورهای حوزه خلیج‌فارس که حالا خیلی میان پزشکان و دانشجویان پزشکی پرطرفدار شده‌اند، چون پول بسیار خوبی می‌دهند، زندگی در این کشورها نسبت به اروپا و آمریکا راحت‌تر است و مهم‌ترین نکته اینکه به ایران هم نزدیک هستند.» وقتی از او می‌پرسم حالا که قصد مهاجرت کرده‌ای، آیا بعد از تخصص‌گرفتن دوست داری به کشورت برگردی. با نفس عمیقی که به آه شبیه است، می‌گوید: «کاش بشود برویم، درس بخوانیم و یک روزی با امید به ایران برگردیم. من نمی‌گویم برایمان فرش قرمز پهن کنند؛ اگر شرایط نسبی برای فعالیت تخصصی فراهم باشد، خیلی دوست دارم برگردم؛ ما هم کشورمان را دوست داریم، ایران مادرمان است. خیلی‌ها هم بودند که رفتند و برگشتند. اما الان پیش خودم می‌گویم اگر من سال‌ها بروم درس بخوانم، تخصص بگیرم و برگردم، چه شرایطی برای فعالیت علمی من و امثال من فراهم است؟ اگر به من اجازه بدهند یک پژوهشکده راه‌اندازی و دانشجو تربیت کنم تا سهمی در پیشرفت کشورم داشته باشم، یقینا برمی‌گردم. ولی متاسفانه با این شرایط بی‌ثباتی که روی هیچ چیزی نمی‌توان حساب کرد، آینده برای ما هم مبهم است.»

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.