1401.11.20
پسر 8 ساله افغانستانی پس از روزها سرگردانی در شیراز و تهران سرانجام به کمک هلالاحمر به وطن بازگشت
«زبیر»؛ گمگشتهای از کابل!
حرف نمیزند. بغض كرده و برافروخته شده است. چندينبار نامش را ميپرسم، اما با چشمان قرمز و اشکآلود فقط به چشمانم زل زده و با ابرو جواب میدهد. با اینکه متوجه میشود با او همزبان هستم، اما انگار هیچکدام از واژههايم برایش آشنا نیست. همه تلاشم را میکنم که نامش را بگوید و از آن شب عجیب و پرماجرا تعریف کند، اما جز چند کلمه کوتاه و نامفهوم حرفی برای گفتن ندارد. یعنی بغض چنان راه گلويش را بسته كه نمیتواند حرف بزند. این حجم از احساس غربت و حیرانی و سکوت را روزهای اول سفر به افغانستان تجربه کردم و برای من هم قابل درك است، بنابراين خيلي با احتياط اعتمادش را جلب ميكنم. پس از يك سكوت طولاني، وقتي براي آخرينبار به زبان خودشان پرسيدم: «پسر قندوم، نامت چيست؟» گفت: «نامم زبیر است.»
«محمد حیدری» دبیر اجرایی رویداد ملی نوپیا زیرمجموعه ستاد نوآوریهای اجتماعی ستاد اجرایی فرمان حضرت…
برگزاری رویداد ملی «نوپیا» به سال آینده موکول شد
«محمد حیدری» دبیر اجرایی رویداد ملی نوپیا با اعلام این خبر که رویداد ملی نوپیا سال آینده و در اولین فرصت مناسب بعد از فروکش کردن موج و سویه اُمیکرون برگزار خواهد شد توضیح داد: ابتدا قرار بود رویداد ملی نوپیا در ۱۲ اسفند امسال برگزار شود، اما به دلیل شیوع اُمیکرون و افزایش درگیری مبتلایان به این ویروس، تصمیم بر آن شد که این رویداد ملی بهمنظور پیشرفت ایران عزیزمان به زمان دیگری موکول شود.
وقتی مسائل کشور به دست بانوان نوآور حل میشود
ششمین دورهمی فعالان حوزه نوآوری اجتماعی با موضوع «نوآوری اجتماعی و نقش بانوان در حل مسائل کشور» با دعوت از مدیران و نمایندگان مراکز نوآوری اجتماعی ویژه بانوان برگزار شد. این دورهمی از سلسله دورهمیها برای رسیدن به رویداد بزرگ "نوپیا" است.
روایت خبرنگار«شهروند» از سفر به افغانستان قسمت سوم (كابل)
زير پوست«كابل»
اول پاییز است. شبی عجیب را پشت سرگذاشتم. تمام شب تا اذان صبح در کنجی غرق بودم که این خود جدید را در کشوری دیگر كشف كنم. هنوز مبهوت و سردرگم هستم. من، اینجا، در کابل چه میکنم؟ انگار یادم رفته است که آمدهام برای ساخت مستند! ناگهان احساس تنهایی و غربت وحشتناكی همه وجودم […]
قسمت ششم گزارش ويدئويي اختصاصی شهروندآنلاين از اوضاع اقتصادي افغانستان را ببينيد
در افغانستان، پیسه خلاص است!
گزارش اختصاصی «شهروندآنلاین» از شرایط بیماران در مرز پاکستان و افغانستان(تورخم) را ببینید
مرز مرگ و زندگی
گزارش اختصاصی «شهروندآنلاین» از شرایط بیماران در مرز پاکستان و افغانستان(تورخم) را ببینید
بیشترین تعداد آوارگان جنگهای داخلی افغانستان در کابل و کمپهای موقت مستقر شدهاند(ویدئو)
بی«جا»شدگان در کابل
بیشترین تعداد آوارگان جنگهای داخلی افغانستان در کابل و کمپهای موقت مستقر شدهاند. کمپ پارکآزادی(سرای شمالی) یکی از کمپهای پر جمعیت در شمال شرق کابل است که تا کنون بیش از ۲ هزار پناهجو را در خود جای داده است.۲۶ مهرماه ۱۴۰۰ به گفته وزارت مهاجرین تاکنون حدود ۳ هزار نفر از آوارگان که در […]
روايت خبرنگار «شهروند» از سفر به افغانستان
امنیت داریم اما «پِیسه» خلاص است
قسمت دوم، هرات به كابل: سیام شهریور است و چشمم به صبح هرات باز شده. خوشحالم که از مهلکه شب گذشته در آرامگاه خواجه عبدالله انصاری جان به در بردم. یعنی تمرینم برای مواجهههای بعدی با طالبان جواب داد. شب قبلش جلوی در آرامگاه پس از چند دقیقه چشم در چشم شدن با گروهی از طالبان اینبار دیگر هول نشدم، خیلی سریع کفشم را به پا کردم و رفتم جلو رو به همه گفتم: «سلام علیکم برادران خسته نباشید،التماس دعا، با اجازه!» فكر كردم خیلی خوب و قوی از پسش برآمدم. اما فقط یک جواب علیکم سلام شنیدم و فلفور رد شدم. بدوبدو از پلهها رفتم پایین و پشتسرم را هم نگاه نکردم. نشستم داخل ماشین و نفس حبسشده را آزاد کردم که راننده(صاحب هتل) گفت: «این جملات در ایران مصروف(مورد استفاده) است، اینا(طالبان) نمیفهمند چه منظور دارید؟ باید بگید بخیر باشید، یا صحتمند باشید. چندتای دیگر هم به مرور فرامیگیرید كه كمكتان میكند.» انگار باز هم رویارویی موفق نداشتم، ولی حتما بهتر میشود.
روایت خبرنگار «شهروندآنلاین» از سفر به افغانستان (بخش اول، از تهران تا هرات)
به «کابل» رسیدی جیغ بزن!
افغانستان؛ کشور بیتصویر! جایی که دو دهه پیشتر حتی تصویری از رهبرانش در دست نبود. این تعبیر محسن مخملباف در آن کتابِ «بودا در افغانستان تخریب نشد، از شرم فرو ریخت»، من را علاقهمند کرده بود که روزی تصویرگر چنین سرزمینی باشم.
مدتها قصد داشتم برای ساخت یک مستند از سوژهای در مزارشریف به افغانستان بروم اما مشغلههای کاری اجازه نمیداد تا اینکه سرنوشت این کشور عوض شد. ۱۵ اوت ۲۰۲۱ محمد اشرفغنی، رئیس جمهوری افغانستان از کشور فرار کرد و در کمتر از یک ماه، اول بادقیس بعد هرات، تخار، جزجان، بغلان، بدخشان، مزارشریف، کابل، پروان، کاپیسا و سرانجام پنجشیر و بقیه مناطق به دست طالبان افتاد، همان قومی که تصویر را دوست نداشتند. حالا همه چیز عوض شده و گویا زمان رفتن بود. شاید از نظر خیلیها دیوانگی محض و حتی حماقت باشد سفر به جایی که هیچ ثبات سیاسی، اجتماعی و قانونی ندارد، بلاتکلیف است و یک گروه بنیادگرا با تشکیل حکومت امارت اسلامی بیشتر مناطق آن را در دست گرفته است، اما من تصمیم گرفته بودم که درست در همین نقطه تاریک تاریخ باید آنجا باشم؛ با دوربینی در دست!
از مخالفت همان تعداد معدود نزدیكانم كه در جریان سفر بودند نمیگویم كه چقدر بهعلت خودسری و این تصمیم غیرعاقلانه سرزنشم كردند. مهمتر از همه اینكه خانواده را در جریان مقصد سفر نگذاشتم كه دلنگرانی آنها بار سنگینی بر این حجم تنهایی در مسیر سفر و سختی راه نباشد.