مادر بزرگ میانه‌ای و هلال احمر پس از یک قرن به هم رسیدند

وصال در صدسالگی

خطوط عمیق چهره‌اش، رد ۱۰۰ سال‌ِ رفته را نشان می‌دهد. چروک زیر چشمانش همانقدر زیباست که چین روی پیراهنش. باید از چین‌های پیشانی‌اش گذشت تا به لبخند زیبای پیرزن میانه‌ای رسید. رد خنده‌هایش میان لایه‌های چروک دو سوی صورتش خودنمایی می‌کنند. چین‌های نگرانی‌ همه این سال‌ها در میان طاق ابروهایش جا خوش کرده‌اند. کلثوم، نام این زن ۱۰۰ ساله است. زنی که در همه یک قرن زندگی‌اش گام‌های بلندی برای کمک‌رسانی انجام داد. مادر میانه‌ای، نقش پررنگی در خدمت‌رسانی داشته. حوادث بزرگی را به چشم دیده؛ از اشغال کشور در جنگ جهانی دوم تا زلزله خوی. در همه ادوار اما از یاری رساندن دریغ نکرده. چه آنها که درگیر جنگ بودند چه آنها که گرفتار سیل و زلزله و .... همه آمال و آرزویش کمک‌رسانی بوده؛ میان همهمه بچه‌ها، کنار سفره گلدار ناهار، به وقت اذان و نماز، در خواب و بیداری فریادرس گرفتاران بود. با دستانی که حالا رگ‌های آبی و بزرگ، قدرت و جوانی را از او ستانده است، کمک‌ها کرده و یاری‌ها رسانده است.

گزارش «شهروند» از اهدای عضو پسر جوانی که آرزوی شهادت داشت

فرشته نجات

این آخرین دیدار است. آخرین دیدار با پسری که جان داد تا نجات‌بخش باشد. آمده‌اند برای آخرین وداع با شاخه‌ گل‌های مریم و رز. آمده‌اند با خاطرات به‌یادماندنی با اشک و ناله. وداع غم‌انگیزی است. وداع با پسری ۲۲ساله‌ که فرشته نجات بیماران نیازمند شد. محمد در آخرین دیدار چشم‌هایش را باز نکرد. مادرش را در آغوش نگرفت و مثل همیشه نگفت «مادر تا ابد پشتت را خالی نمی‌کنم.» مادر ساعتی او را در آغوش گرفت. اشک ریخت و ضجه زد، اما پسرش برای همیشه به خوابی عمیق فرو رفته بود. باید آماده می‌شد تا کار بزرگی انجام دهد.

گزارش «شهروند» از آتش بزرگ انبار لوازم یدکی در میدان رازی

وقتی آسمان تهران سیاه شد

آتش وقتی به جان انبار موتورها افتاد، زبانه شعله‌های بلند سر به فلک کشید. انبار لوازم یدکی موتورسیکلت و دوچرخه بود؛ لاستیک و روغن موتور. سرعت سرایت آتش بالا بود و در هر غرفه‌ای ردی از شعله‌های سوزان وجود داشت. وسعت آتش‌سوزی قابل وصف نبود که آتش‌نشانان آمدند به میدان رازی. گروه‌گروه. پنج ایستگاه و ده‌ها مامور آتش‌نشانی با تجهیزات خودرویی وارد مهلکه سوزان شدند.

گزارش «شهروند» از ۳مرگ مشکوک بیمار در ۳ بیمارستان پایتخت

کلاف سردرگم جراحی‌های مرگبار

سه جراحی دیسک کمر و زیبایی در پایتخت با مرگ هر سه بیمار پایان یافت. سه بیمار در سه بیمارستان مختلف تحت عمل جراحی قرار گرفتند اما هیچ‌کدام سالم بیرون نیامدند. حالا سه پرونده این بیماران در دادسرای جنایی پایتخت به جریان افتاده است. با دستور بازپرس جنایی تهران، پرونده برای تحقیقات بیشتر به دادسرای جرایم پزشکی ارجاع شد تا مشخص شود عامل مرگ این سه بیمار قصور پزشکی بوده یا علت دیگری مرگ این بیماران را رقم زده است.

گزارش «شهروند» از 99 روز دلهره و وحشت در دخمه گروگانگیران

پایان خوش ۳ پرونده آدم‌ربایی

پرونده ۳ آدم‌ربایی در یک روز بسته شد. آدم‌ربایان روزها و حتی ماه‌ها گروگان‌هایشان را در دخمه‌ای دور افتاده شکنجه کردند تا اینکه پلیس وارد عمل شد، آنان را دستگیر کرد و گروگان‌ها را آزاد. گلستان، خراسان رضوی و کرمان 3 استانی بودند که ماموران پلیس در روزهای گذشته شبانه‌روز برای رهایی گروگان‌ها در آنجا عملیات‌های ویژه‌ داشتند. مردان آدم‌ربا در ازای آزادی گروگان‌ها رقم‌های چشمگیری درخواست کرده بودند.

گفت‌وگوی «شهروند» با کارشناسان اجتماعی و روان‌شناختی در ارتباط با افزایش خشونت و قتل در کشور

کالبدشکافی ۵۴۳ قتل در ۴۴روز

در ۴۴ روز ابتدایی امسال ۵۴۳ نفر به قتل رسیده‌اند. سال گذشته در همین بازه زمانی، ۴۸۲نفر قربانی جنایات شدند. آماری که نشان می‌دهد امسال ۶۱نفر بیشتر به قتل رسیده‌اند و حکایت از افزایش یک‌درصدی قتل در کشور دارد. این آمار را رئیس پلیس آگاهی فراجا اعلام کرده و گفته در ۴۴روز ابتدایی سال به طور میانگین روزی ۱۲نفر به قتل رسیده‌اند. بررسی‌های پلیسی نشان می‌دهد اکثر قتل‌ها مربوط به نزاع و درگیری است و برخی دیگر هم خانوادگی. بسیاری از قتل‌های رخ‌داده به‌علت عصبانیت آنی بوده و هیچ نقشه‌ای پشت آن نیست. قتل‌هایی که لحظه‌ای رخ می‌دهند. رئیس پلیس آگاهی این موضوع را تایید می‌کند و می‌گوید: «هم‌اکنون در ایران قاتل سریالی و حرفه‌ای نداریم، قاتلی که با نقشه قبلی دست به جنایت بزند، وجود ندارد.» در واقع این ۵۴۳نفر قربانی یک لحظه عصبانیت شده یا به‌خاطر انگیزه‌ای معمولی به قتل رسیده‌اند. ارتکاب جنایت بیانگر بالارفتن خشونت در جامعه و عامل آن شرایط روحی و رفتاری نامتعارف است. جامعه‌شناسان و روانپزشکان ارتباط کاهش آستانه تحمل با اتفاق‌های جامعه، بیکاری، بی‌عدالتی، مشکلات اقتصادی، فاصله و شکاف میان درآمدها و مخارج خانواده، فاصله طبقاتی، اضطراب و افسردگی و غلبه سیاسی بر اجتماع و فرهنگ را از دلایل خشونت در جامعه می‌دانند.

گزارش «شهروند» از جزئیات فوت دو پسر جوان که قصد داشتند افیون را کنار بگذارند

 ۲ مرگ رازآلود در کمپ ترک اعتیاد

قرار بود از اعتیاد خلاص شوند، حمایت شوند و دوباره به زندگی بازگردند، اما جان دادند، مرموز و جنایی. هیچ‌کس نمی‌داند پشت آن دیوارهای بلند و میله‌های آهنی کمپ ترک اعتیاد چه بر سر این دو پسر جوان آمده که سرنوشت‌شان با مرگ گره خورده است. رازگشایی از مرگ مشکوک دو پسر جوانی که برای ترک اعتیاد به کمپ رفته بودند، به دستور بازپرس جنایی پایتخت آغاز شد. بازپرس جنایی پایتخت در حال تحقیق درباره مرگ مرموز دو پسر معتاد در یک کمپ ترک اعتیاد است تا مشخص شود که آیا آنها به‌دلیل عوارض ناشی از اعتیاد جان‌شان را از دست داده‌اند یا قربانی جنایت شده‌اند. این دو پسر در دو کمپ جداگانه به کام مرگ رفته‌اند. دو پرونده در دو شعبه دادسرای جنایی به جریان افتاده تا علت مرگ آنها مشخص شود.

گزارش «شهروند» از اهدای عضو دختر جوان قمی افغانستانی تبار که به همشهریانش جان بخشید

۵ هدیه حیات‌بخش یک ماما

هم در زندگی و هم پس از زندگی حیات بخشید. تنها ۲۹ سال داشت. ماما بود و استاد فن بیان، زبان انگلیسی را هم تدریس می‌کرد، اما سانحه‌ای به دفتر زندگی‌اش پایان بخشید. سارا اخلاقی، دختر جوان افغان بود که پس از مرگش به پنج زندگی، حیات دوباره داد. همان زنان، مردان و کودکانی که هرکدام ماه‌ها بود در صف پیوند انتظار می‌کشیدند و با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کردند، اما اعضای بدن سارا، منجی آنها شد.

خانواده الداغی در گفت‌وگو با «شهروند» جزئیات جدیدی از شهادت حمیدرضا روایت کردند

یه مرد بود، یه مرد…

سکانس‌به‌سکانس صحنه‌های فیلم شهادت پدرش برایش رنج مضاعفی دارد. هر ثانیه‌اش را بارها دیده است و تکرار می‌کند؛ دوباره و دوباره. با کاش‌ها و اگر‌ها این روزها را شب کرده. کاش‌ها و اگرهایی که شاید پدرش را زنده نگه می‌داشت. آوا الداغی تنها دختر جوانمرد این روزهاست. جوانمرد سبزواری که حالا نامش در چهار گوشه دنیا جاویدان شده. داغ بزرگی دارد، داغی بر دل که قابل وصف نیست. چشمان دختر 15ساله شهید الداغی لحظه‌ای از اشک خالی نشده، مدام می‌بارد و نام پدر را زمزمه می‌کند. درس‌خوان و نخبه است. رویاهای بزرگی در سر داشت. پدر قرار بود کشتی زندگی‌اش باشد تا او را از میان موج‌های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایش برساند. پدری که حالا نیست، اما نامش سر زبان‌هاست.

روایت شُهره از قاچاق مواد تا اجاره ساعتی خانه به مجرمان سرشناس

خلافکارترین زن شَهر

از دنیای خلاف خداحافظی کرد البته به ظن خودش. خانه‌اش را اما پاتوق خلافکاران کرده بود. ساعتی و روزانه به مجرمان اجاره می‌داد. اجاره می‌داد تا نقشه‌های تبهکارانه‌شان را طراحی کنند. نامش شهره است و ۳۸ سال دارد. گذشته‌اش سیاه است اما آینده‌ای هم ندارد.