چند روزی است که از حادثه فاجعهآمیز تصادف جادهای در محور خرمشهر به اهواز در خوزستان میگذرد و از آنجایی که کشور ما جغرافیای فعال حوادث است و بهسرعت حادثهای جای دیگری را در لیست داغترین اخبار میگیرد، داغ فقدان 10 شهروند کارگر روستایی نه به همان سرعت برای خانوادههایشان قابل پذیرش شده و نه به همین راحتی برای مردم خوزستان سرد.
عباس مدحجی- خبرنگار خوزستان|مردم خوزستان صبح شنبه چهارم دیماه را با خبر برپاشدن جهنمی سوزان آغاز کردند. جهنمی که جان 10 تن را گرفت، نزدیک به ۱۴ تن را زخمی کرد، ۲۲ کودک را یتیم کرد و چندین خانواده را داغدار و مبهوت. مردم استان خوزستان از جاده باریک، بیکیفیت، قدیمی و خطرناک خرمشهر به اهواز رنجی به درازی سی سال در ذهن دارند. جادهای که بارهاوبارها حوادث طبیعی و بشری یا تخریبش کرده یا مستهلک و طی این سالها فقط جهت برقراری (و نه تسهیل) تردد ترمیمی سطحی شده و بار آخر هم شهروندان را قربانی این بیتوجهیها کرد.
آلبوبالدی طایفهای است که در محدوده شهرستان شادگان و دارخوین سکونت دارد و بیش از ۹ نفر از مردان نانآور خانوادههایش را بهعلت تصادف سرویس کارگرهای نفتی با خودروی حامل احشام و پس از آن زنجیرهای شدن تصادف از دست داد تا بار دیگر توجهات همه را به این مسیر فراموششده جلب کند. واکنشهای پس از این اتفاق از افکار عمومی آغاز شد و با رسانهها و نمایندگان مجلس و علما و وزارتهای مرتبط ادامه یافت اما آنچه تا این لحظه واقعا تغییر کرده است تعداد قبرهای روستای آلبوبالد است.
وزارت نفت، کشت و صنعت نیشکر، بندر خرمشهر، پایانه شلمچه، ستاد راهیان نور، ستاد اربعین، نیروهای مسلح و منطقه آزاد اقتصادی اروند از جمله استفادهکنندگان دائم از این مسیر کمی بیش از ۱۰۰ کیلومتری هستند که حتی اگر هرکدامشان به بازسازی ۱۵ کیلومتر رضایت داده بودند شاید امروز 10 نفر از هموطنانمان کنارمان بودند. مسولیتی که وزارت راه، استانداری خوزستان و فرمانداری خرمشهر سالهاست بصورت کاملا مشهود از زیر آن شانه خالی کردهاند و پشت سپرانسانی حاصل از کشتهها پنهان شدهاند.
حالا اما دیگر داستان فرق کرده است. افکار عمومی که نخواهند گذاشت وزارت نفت با تقلیل مسولیت اجتماعی خود به استخدام اعضای خانوادههای متوفیان، نمایندگان با تقلیل مسئولیت ذاتی خود به طرح پرسش از وزیر کشت و صنعت نیشکر با تقلیل نقش خود به اظهار تاسف و نصب بنر و سکوت رندانه و وزارت راه و استانداری با امضاهای روی کاغذ و عکس کلنگ در خاک، این مسیر خطرناک را به حال خود رها کنند. هنوز این جاده مسیری است که عابرانش نمیدانند زنده از آن خواهند گذشت یا مسیرشان به لطف مسئولان غایب به قبرستان ختم خواهد شد. همانطور که تمام قربانیان پیش از این حادثه که تعدادشان هم کم نیست نمیدانستند. فراموشی و کمرنگ کردن این موضوع امروز، خبرهای مشابه تلخ فردا را در پی خواهد داشت.
عامالمنفعهتر از این مسیر سراغ نداریم که دهها توجیه و عامل توانمند برای تعریض و بهبودش موجود باشد. اگر تا الان با سهلانگاری جان مسافران و شهروندان، این پارههای تن کشور را هدر دادیم، دیگر وقت آن رسیده که تأملی کنیم بر این عملکرد و تغییری دهیم بر سرنوشت این مسیر پردد.