حسن باقری، پیرِ جبهههای نبرد در عین جوانی
39 سال پیش، برابر 9 بهمن 1361 خورشیدی، حسن باقری، در منطقه عملیاتی جنوب به شهادت رسید
«حسن واقعا یک رهبر بود. تعبیرم این است که او بهشتی جنگ بود. یعنی همان نقشی که مرحوم بهشتی برای انقلاب و امام داشت، حسن باقری همان نقش را برای جنگ و جبهه داشت. همه فرماندهان قدیمی جنگ نظرشان این است که اگر حسن زنده میماند، در وضع جنگ قطعا تأثیر داشت.»
شهروند آنلاین| 39 سال پیش در چنین روزی، برابر 9 بهمن 1361 خورشیدی، حسن باقری، یکی از جوانترین فرماندهان دفاع مقدس و بنیانگذار اطلاعات عملیات در جنگ، هنگامی که 26 سال بیشتر نداشت در منطقه عملیاتی جنوب هدف اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید. در شناخت قدر و قیمت این فرمانده جوان، تعبیر سپهبد شهید قاسم سلیمانی از او – که در ابتدای این متن آمد – شاید به تنهایی کافی باشد، مخصوصاً آن جا که تاکید میکند «اگر زنده میماند، در وضع جنگ تأثیر داشت…».
باقری به رغم سن و سال کم، از معدود فرماندهان ایرانی بود که ژنرالهای بعثی به اسم میشناختندش و از او در هراس بودند. به گواه تاریخ نقش حسن باقری در موفقیت نیروهای ایران در عملیاتهایی چون رمضان، فتحالمبین و علیالخصوص بیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر) کاملاً غیرقابل انکار است. باقری که در سابقهاش تحصیل در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران و همچنین فعالیت در حرفه خبرنگاری قابل مشاهده است، بسیار جوان بود که اسلحه به دست گرفت و همچنان جوان بود که جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه شد و هنوز جوان بود که به شهادت رسید.
از او داستانها و خاطرههایی که بعضاً به افسانه پهلو میزنند فروان نقل شده است، اما یکی از معروفترینها مربوط به ماجرای ژنرالی عراقی است که باقری آسیب رساندن به او را ممنوع کرده بود. داستان به این شکل ذکر شده است که در یکی از محورهای عملیاتی، نیروهای ایرانی نقشه کشیده بودند فرمانده یکی از تیپهای زرهی عراق را توسط یک تکتیرانداز از پا دربیاورند. خبر به حسن باقری که میرسد، آسیبرساندن به این ژنرال بعثی را نهی میکند. از قضای روزگار مدتی بعد و در جریان یک عملیات، همان ژنرال مورد نظر به اسارت نیروهای ایرانی در میآید.
در این ایام چند ماهی است که از شهادت حسن باقری میگذرد، اما ژنرال بعثی که به گوشش رساندهاند یکی از معروفترین فرماندهان ایرانی ماهها قبل جان او را خریده است، کنجکاو میشود بفهمد چرا باقری شکار او را برای افرادش ممنوع کرده بود. پس از پرس و جوی فراوان، عاقبت یکی از یاران فرمانده شهید، پیغامی برای ژنرال عراقی میفرستد به این مضمون: «چون خود اصرار داری میگویم، حسن آقا به این نتیجه رسیده بود که تو تواناییهای یک فرمانده واقعی را نداری و نگران بود که با حذفت، ارتش عراق فردی لایق را برای جانشینیات انتخاب کرده و کار را بر ما سخت کند.»