مجسمه «شاه» را پایین کشیدم

گفت‌وگوی «شهروند» با حجت الاسلام سالک کاشانی، فرمانده بسیج مستضعفین در اوایل انقلاب

روزهای پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حوادث بسیاری در خود داشت که افراد مختلف به زبان‌های گوناگون به بیان آن پرداخته‌اند. آن روزها زمزمه فروپاشی رژیم پهلوی که از نیمه دوم ‌سال ٥٧ نفسش به شماره افتاده بود، با ورود امام (ره) به میهن شنیده می‌شد. «حجت‌الاسلام احمد سالک کاشانی» از چهره‌های سیاسی سرشناس در جمهوری اسلامی است که در کارنامه مبارزاتی خود زندان و شکنجه را در دوران ستم‌شاهی تجربه کرده است. سالک کاشانی در گفت‌وگوی خود با «شهروند» به بازخوانی آن روزها پرداخته است.

حسام خراسانی: امام (ره)  پس از ۱۴سال تبعید به ایران آمده بود. میلیون‌ها نفر از تهران و سایر نقاط کشور برای استقبال از امام (ره) در بهشت‌ زهرا حاضر بودند. فرمانده سابق بسیج مستضعفین در بازخوانی خاطرات آن روزها می‌گوید: «روز دوازدهم بهمن با اتوبوس‌ از آباده به تهران آمدم. انبوه جمعیت باورنکردنی بود. به هر نحوی که ممکن بود، خود را به فاصله صدمتری امام رساندم. این اولین دیدار من با حضرت امام (ره) بود. بعدها این ارتباط گسترده‌تر شد.»

  • برداشت اول: خروج سهم‌خواهان از مسیر انقلاب!

این فعال سیاسی معتقد است برخی از چهره‌هایی که آن روز در اطراف بنیانگذار جمهوری اسلامی حضور داشتند، در مبانی و اندیشه با امام (ره) هیچ اشتراکی نداشتند: «امام (ره) با آنان همراه نبود. روز دوازدهم در مسیر بازگشت امام از بهشت زهرا دو نفر از اعضای نهضت آزادی سعی داشتند در ماشین ایشان را همراهی کنند، اما امام (ره) فرمود که غیر از من، احمد و راننده هیچ‌کس دیگر در این ماشین نباشد.»

از نگاه این چهره سیاسی، پشتيبانی مردم از انديشه‌های امام خمينی (ره) بود كه انقلاب اسلامی را به پيروزی رساند. «سالک کاشانی» در بازخوانی خاطرات آن روزها می‌گوید: «در نوفل‌لوشاتو اعضای نهضت آزادی پیشنهاد داده بودند که شاه بماند و با قانون اساسی مشروطه کشور را اداره کنیم. این افراد با امام (ره) اشتراکی در اندیشه و باور نداشتند. دسته دیگر انجمن حجتیه بودند که آنان هم در ضد مسیر امام (ره) حرکت می‌کردند. عده‌ای هم آن دوران با امام بودند، اما بعد از انقلاب نقش‌شان تغییر کرد؛ اینها سهم‌خواهان انقلاب بودند.»

  • برداشت دوم: ما با سرود «خمینی‌ ای امام» خاطره‌ها داریم

حجت‌الاسلام سالک کاشانی متولد 1325 و فرزند دوم خانواده است. در طول مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ۵ تا ۶ بار توسط ساواک دستگیر شد. او در توصیف این دستگیری‌‌ها می‌گوید: «در زندان عادل‌آباد شيراز ماموران ساواك 12 شبانه‌روز انواع شكنجه را روی بدن من انجام دادند؛ آنجا قتلگاه مبارزان انقلاب بود.» حجت‌الاسلام احمد سالك معتقد است آموزه‌های امام خمينی (ره) حكومت شاه را به زانو درآورد و عامل آزادی زندانیان شد. او  در مورد روزهای پس از زندان می‌گوید: «به مبارزات ادامه دادم تا پیروزی انقلاب. پس از ورود امام به تهران، من به اصفهان رفتم. مامور بودم اعتراضات مردمی را هدایت کنم. ٢١ بهمن تظاهرات عظیمی در اصفهان شکل گرفت. تظاهرکنندگان به سمت مصلی و سبزه‌میدان حرکت کردند. آن روز مجسمه «شاه» را پایین کشیدم.» این مبارز انقلابی در بازخوانی خاطرات آن دوران اشاره‌ای به سرود‌های انقلابی نیز دارد: «آن روزها فعالیت‌ فرهنگی را نیز دنبال می‌کردم؛ نشر مفاهیم انقلابی در قالب هنر دینی. آن مفاهیم انقلابی هنوز هم در ذهن من ماندگار است. به‌طور مثال می‌گویم سرود «خمینی‌ ای امام» از جمله سرود‌های انقلابی است که پس از ورود امام خمینی (ره) به کشور زمزمه می‌شد. من با این سرود خاطره‌ها دارم.»

برداشت سوم: از اول من با بنی‌صدر اختلاف داشتم

اما سرانجام انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و مردم انقلابی اداره حکومت کشور را به دست گرفتند. مردم ایران در راهپیمایی‌های سراسری حمایت کامل خود را از جمهوری اسلامی  مورد تأیید امام ابراز داشتند. حجت‌الاسلام سالک کاشانی در بازخوانی روزهای پس از انقلاب هم می‌گوید: «اولین سمت‌هایی که پس از انقلاب به عهده گرفتم، فرماندهی کمیته دفاع شهری اصفهان و پس از آن فرماندهی سپاه پاسداران استان اصفهان بود. بعد از این دو سمت، فرماندهی بسیج را از بنی‌صدر تحویل گرفتم. از همان ابتدا هم با بنی‌صدر اختلاف داشتم. افکار بنی‌صدر روشن بود.»

حجت‌الاسلام سالک، فرمانده بسیج مستضعفین در سال‌های ۵۹ تا ۶۱  است؛ روزگاری که بسیج نوپا بود. او در بازخوانی آن روزها می‌گوید: «مرحوم شهید بابایی رئیس پایگاه ۸ شکاری اصفهان بود. یک‌بار با من تماس گرفت که بنی‌صدر در حال سخنرانی در پادگان است. من خودم را به آنجا رساندم و نوار را از دستگاه ضبط صوت درآوردم. بلافاصله با سيد احمدآقا تماس گرفتم و موضوع سخنرانی را با ايشان در ميان گذاشتم. بنی‌صدر نسبت به امام (ره) در آن سخنرانی توهين‌هايی کرده بود. قرار شد فردای آن روز خدمت امام (ره) برسم و نوار را تقدیم کنم. فردای آن روز خدمت امام (ره) رسیدم و شرح ماوقع را گزارش دادم.»

 

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.