«صیاد» محافظ نداشت
روایت امیر «احمد دادبین» از دوستی و ارتباط با شهید سپهبد «علی صیاد شیرازی»، در سالروز شهادتش
امیر «احمد دادبین» را خیلیها از ویدیویی که او در یک بنگاه معاملات املاک نشسته بود و میخواست خانه سازمانیاش را پس بدهد و به دنبال خانهای کوچک برای خودش و همسرش میگشت، شناختند. هرچند که «امیر» باید پیشتر از اینها و به خاطر افتخارات بیشترش دیده میشد اما همه عمرش یک نظامی بیحاشیه ماند و هرگز وارد سیاست نشد. فرماندهای با لباس ارتش که در جنگ تحمیلی برای دفاع از وطن جنگید و پابهپای رزمندگان به میدانهای نبرد رفت. همان سالها بود که او با علی صیاد شیرازی آشنا، دوست و یار شد. فرماندهای که هنوز هم وقتی اسمش را میشنود خاطرات خوب را برایش زنده میکند. عملیاتهایی که ارتشیها قوت قلبشان را مدیون فرمانده خستگیناپذیریشان بودند و با تاکتیکهای نظامی و دقیق صیاد، شکست برایشان معنایی نداشت.
زادروز:
23 خرداد 1323 خورشیدی، درگز (خراسان رضوی)
وفات:
21 فروردین 1378 خورشیدی، تهران
علت انتخاب:
دومین سپهبد ایران و فرمانده نیروی زمینی ارتش در دوران دفاع مقدس
کلام ماندگار:
ما امروز با نبرد کفرستیز خود در مقابل باطل، ایمان خود را به الله به اثبات رساندهایم و لیاقت آن را پیدا کردهایم که به ما ارتش اسلام گفته شود.
در قول دیگران:
آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، گفتم صیاد شایسته شهادت بود، حقش بود. حیف بود صیاد بمیرد. (مقام معظم رهبری)
بهناز مقدسی| حالا اما خیلی سال از آن روزها میگذرد؛ 23 سال از ترور علی صیاد شیرازی گذشته و احمد دادبین هم که 18 سال پیش به خاطر سقوط از کوه دچار ضایعه مغزی شد باید با بیماری که او را 2 روز در هفته به کما میبرد و 2 روز بعد بیدار میکند دستوپنجه نرم کند، اما با وجود همین بیماری هم هنوز مرور خاطرات و دورانی که با صیاد گذرانده برایش مثل روز روشن است. او و همسرش «ملیحه نیشابوری» که از دانشجویان پیرو خط امام بود و در مناطق کردستان فعالیت میکرد سالها در همسایگی خانواده صیاد در شهرکهای نظامی زندگی کردند و همین هم شده بود که دوستیشان فراتر از جبهههای جنگ شده بود. در این گفتوگو با امیر و همسرشان درباره شهید صیاد شیرازی صحبت کردیم، از رفاقت پشت میدان جنگ تا همسایگی در خانههای سازمانی ارتشیها و روز تلخی که صیاد بدون محافظ ترور شد.
**
امیر؛ از نخستین مواجهتان با صیاد شیرازی بگویید؟ کجا او را دیدید و چطور ارتباطتان شروع شد؟
یک سری افراد ضدانقلاب در بانه فعالیتشان را شروع کرده بودند، شهید صیاد شیرازی میخواست به بانه برود و از من هم خواست که همراهش بروم. با هم به بانه رفتیم، آنجا یک سرهنگ سالخوردهای مسئول پادگان بود و وقتی ما پیش او رفتیم شهید صیاد از او پرسید: «مدتی که در محاصره بودید چه میکردید؟» سرهنگ گفت وقتی در محاصره بودیم هلیکوپترها برای ما غذا میانداختند اما یک روزهایی آبوهوا بد شد و هلیکوپترها هم نتوانستند پرواز کنند. ولی یک سربازی داشتیم که خیلی توانست کمک کند. شهید صیاد گفت بگویید خود سرباز بیاید و ماجرا را برای ما تعریف کند. یک سربازی آمد که به جای کمربند، طناب به کمر شلوارش بسته بود و تعریف کرد که در زمانی که آذوقهشان تمام شده او در خبازخانه کار میکرده و میدانسته که حتی آرد هم درحال تمام شدن است، اما میترسیده که این موضوع را به سرهنگ گزارش دهد چون ممکن بود ناچار به تسلیم در مقابل ضدانقلابهایی که بانه را محاصره کرده بودند، شوند. درنهایت مجبور میشوند که با چند سرباز دیگر به صورت پنهانی از سیمهای خاردار عبور کنند و خودشان را به شهر برسانند تا از مردم آرد بگیرند. سر آخر هم یک پیرزن که در زیرزمین خانهاش کلی کیسه آرد نگهداری کرده بود آردهایش را به سربازان میدهد تا چند روزی مشکل نان نداشته باشند. او هم با متانت و صبوری حرفهای سرباز را گوش داد و او را تحسین کرد.
ملیحه نیشابوری: صیاد شیرازی یک مدت فرمانده کردستان بودند که درواقع از همانجا هم بود که بعدا فرمانده نیروی زمینی ارتش شدند، اما من تا زمان ازدواج با آقای دادبین، صیاد را ندیده بودم. اولین باری که ایشان را دیدم سال 60 بود که ما ساکن شهرک شهید فلاحی شدیم. عفت خانم همسر صیاد شیرازی باردار بود من هم همینطور. آنموقعها خانهها خیلی سرد بود و وسایل گرمایشی هم مثل امروز وجود نداشت و ایشان چون مثل بقیه با کوپن، نفت میگرفتند فقط توانسته بود یکی از اتاقهای خانه را گرم کند تا همسر و نوزاد تازه متولد شده در آنجا باشند. چندسال بعد تعریف میکردند که وقتی از جبهه به خانهشان سر میزنند پسرشان اصلا او را نمیشناسد و میگوید میخوام بروم پیش عممو دژبان و میرفته در کیوسک دژبانی شهرک. ولی همسرش خیلی از صیاد و مهر و محبتش تعریف میکرد و میگفت وقتی به خانه برمیگردد با همه وجودش سعی میکند که برای خانواده هر کاری انجام دهد.
چه ویژگی شهید صیاد شیرازی بارزتر بود؟ منظورم این است که موفقیت و محبوبیتش بین مردم را در چه میدانید؟
شهید صیاد 3 ویژگی اصلی داشت؛ نخست اینکه بسیار مومن بود. هر کاری را با آیه قرآن شروع میکرد و ادامه میداد تا یا به نتیجه برسد یا حتی نرسد. فوقالعاده به رهبری اعتقاد داشت و به مسائل اسلامی علاقهمند و پایبند بود. دومین ویژگی شهید صیاد خوشفکر بودن او بود؛ مثلا وقتی در جمع پرسنل صحبت میکرد همه مشتاق بودند که حرفهایش را بشنوند. سومین ویژگیاش که به نظر من مهمترینش هم است این بود که خستگی برایش معنایی نداشت؛ وقتی وارد یک عملیاتی میشد ممکن بود حتی 24 ساعت هم نخوابد.
ملیحه نیشابوری: همسر تیمسار صادقی برایم تعریف کرده بود که قبل از انقلاب اسلامی وقتی در اصفهان زندگی میکردند صیاد که هنوز ازدواج نکرده بود بعضی از شبها برای خوابیدن به خانه آنها میآمده و صیاد آنقدر انسان نجیب و شریف و مومنی بوده که باعث شده بود همسر تیمسار هم با این موضوع مشکلی نداشته باشد. بههرحال میگفتند که یک بار نیمههای شب صدایی میآید، میترسند و میروند که ببینند دزد آمده یا نه، صیاد را میبینند که در گوشه اتاق سر سجاده نماز نشسته و درحال خواندن نماز شب گریه میکند. میخواهم بگویم این اتفاق قبل از انقلاب افتاده بود و ایشان همان موقع هم یک متدین واقعی بود و این نبود که بخواهد بعد از انقلاب برای گرفتن پست و مقام عوض شده باشد.
منش و روحیهاش چطور بود؟ آرام بود یا جدی؟
خداوند رحمتش کند. او ویژگی خاص خودش را داشت. از افسران درجهدار گرفته تا سربازان او را دوست داشتند. برخوردش با هر کسی که با او معاشرت میکرد بسیار آرام و لطیف بود، اما در عملیاتها بسیار جدی بود. ولی چون شخصیتی دوست داشتنی، منطقی و صبور بود هر دستوری را هم که میداد سربازها خیلی راحت دستورش را اجرا میکردند.
اما یک اتفاق مهمی که در حوالی جنگ افتاد، قهر صیاد بود که البته از آن بهعنوان استعفا یاد میکنند، اما قطعا در جنگ اتفاقی افتاد که باعث شد صیاد استعفا بدهد و حتی بعد از آن هم حکم ارتقا نگرفت. با اینحال تاکنون تعدادی از افراد نزدیک به او درباره این موضوع روایتهایی را مطرح کردهاند. شما که از نزدیکترین دوستان صیاد شیرازی بودید دلیل قهرش را میدانید؟
چیزی که من میدانم این بود که شهید صیاد در کردستان ستونکشی نظامی انجام داد و این استراتژی تلفات و ضایعات زیادی میداد. خیلیها با او اختلافنظر داشتند و به این کار او اعتراض کردند و مدام به او میگفتند که این کار نتیجهای ندارد و اصلا چرا این کار را انجام میدهی؟! فکر میکنم یکی از علتهای قهر صیاد همین بود که خیلی از او توضیح خواستند.
کسی با او اختلافی هم داشت؟
ببینید ایشان بسیار جوانتر از خیلیها بود. وقتی فرمانده نیروی زمینی ارتش شد به نظرم میآید یکی از کسانی که با این موضوع کنار نمیآمد و میگفت سن من بالاتر از صیاد شیرازی است، شهید نیاکی بود. او از نظر خدمتی 16 سال از شهید صیاد ارشدتر بود اما وقتی با یکدیگر صحبت کردند و شرایط جنگی را اولویت قرار دادند بهعنوان فرمانده لشگر به خدمتش در ارتش ادامه داد.
اما موضوعی که گاها افرادی مطرح کردند، ماجرای اختلاف محسن رضایی با صیاد شیرازی بود که حتی عدهای دلیل قهر صیاد از جنگ را نتیجه همین اختلاف میدانند. شما از اختلاف این دو نفر که اشخاص مهمی از بدنه سپاه و ارتش بودند چیزی دیده بودید؟
من این موضوع را شنیده بودم اما هیچوقت عملا ندیده بودم که اختلافی بین محسن رضایی و صیاد شیرازی وجود داشته باشد.
امیر، صیاد شیرازی تفاوت بزرگی با بسیاری از همرزمان و همدورهایهایش داشت؛ با اینکه بین مردم بسیار محبوب بود اما هیچوقت بهعنوان یک چهره نظامی وارد سیاست نشد. چرا؟
خیلی از نظامیها هستند که کار نظامیگری را بیشتر از کار سیاسی دوست دارند. ایشان هم همینطور بود. مثلا همین الان خیلیها علاقهمند هستند که امیر موسوی، فرمانده کل ارتش و امیر صیادی جانشین ایشان، وارد عرصه سیاسی شوند اما هر دو بهشدت معتقد هستند که باید نظامی باشند نه سیاسی. کمااینکه شنیدهام خود حضرت آقا هم فرمودند اگر من روحانی نبودم حتما نظامی میشدم. البته شنیدهام، نمیدانم واقعیت دارد یا نه.
ملیحه نیشابوری: درباره سیاست خیلیها با صیاد شیرازی صحبت کرده بودند اما او همیشه میگفت که امام تاکید داشتند که نظامیان نباید در سیاست دخالت کنند. بنابراین به دیگران هم همین توصیه را میکردند.
ماجرای اختلاف بنیصدر با صیاد شیرازی چه بود؟
میدانم که صیاد معتقد بود که باید کار نظامی انجام شود اما بعضیها میخواستند کار نظامی و سیاسی را همزمان با هم انجام دهند. بنابراین، این اختلافها به وجود آمد.
ملیحه نیشابوری: من چون خودم آن موقع در کردستان فعالیت میکردم میگویم، هم ارتش و هم سپاه خیلی از بنیصدر ناراحت بودند. مثلا بنیصدر دستور اکید داده بود که ارتشیها حق ندارند به سپاهیان سلاح بدهند و با اینکه یک جاهایی نیاز بود ارتشیها حق این کار را نداشتند وگرنه ارتش و سپاه با یکدیگر اختلافی نداشتند. وقتی آقای دادبین بهعنوان فرمانده عملیاتی را شروع میکردند بچههای سپاه هم تحت فرماندهی ایشان عمل میکردند.
سختترین عملیاتی که در کنار صیاد داشتید چه عملیاتی بود؟
سال 64 یکی ازعملیاتهای سختی که با شهید صیاد بودم عملیاتی بود که از شمالغرب به طرف کردستان عراق انجام میشد. صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش خیلی از نیروها را جمع کرد و این نبرد بسیار سخت بود که متاسفانه سرهنگ آبشناسان هم در این عملیات شهید شدند.
از آخرین باری که صیاد شیرازی را دیدید و بعد از آن خبر شهادتشان را شنیدید چه خاطرهای دارید؟
ملیحه نیشابوری: همسر یکی از فرماندههان ارتش به رحمت خدا رفته بودند آخرین بار من، صیاد شیرازی را در مراسم ایشان دیدم. جلوی مسجد شهدا در همین شهرک شهید فلاحی در ماشین نشسته بود. به همسرش گفتم خیلی وقت است آقای صیاد را ندیدم و آهسته گفتم ماشاالله اصلا هم عوض نشده موهایش همانطور مشکی و صورتش جوان است. عفت خانم هم خندید و گفت حالا به خودش نگویی فکر میکند من پیر شدم. خلاصه رفتم جلو با او سلام علیک کردم و این آخرین باری بود که ایشان را دیدم و بعد هم شنیدیدم که ایشان ترور شدند. راستش ما همیشه از اینکه ایشان محافظ نداشتند خیلی ناراحت بودیم.
چرا محافظ نداشتند؟ خودشان نمیخواستند یا دلیل دیگری داشت؟
چیزی که من از شخصیتشان دیده بودم استیلشان مثل پوشش و راه رفتن خیلی نظامی بود. پوتینهایش همیشه واکس زده و لباسهایش تمیز و اتو کشیده و مرتب بود. ورزش میکردند و کوهنوردی میرفتند تا از لحاظ جسمی همیشه روی فرم باشند. حتی بچههایشان میگفتند وقتی با بابا به کوه میرویم عقب میمانیم و بابا نفر اول است. موقع ترورشان هم دیگر در شهرک زندگی نمیکردند یک مدت رفتند جماران زندگی کردند و بعدش هم یک زمینی داشتند که همان را ساختند و رفتند آنجا. همان موقع بود که محافظ نداشتند و درنهایت هم متاسفانه خبر ترورشان را شنیدیم.
**
***
مطلبی که خواندید، شمهای از تلاش تحریریه روزنامه شهروند است که در قالب ویژهنامه «صد چهره سده» منتشر شد و نوروز 1400 خورشیدی روی پیشخوان کیوسکهای مطبوعاتی قرار گرفت. ویژهنامهای که معرفی 100 چهره موثر یکصد سال اخیر تاریخ ایران زمین را که لزوما نه همهشان محبوب بودند و نه قهرمان -اما مهم و تاثیرگذار- در دستور کار خود قرار داده است. در تهیه این ویژهنامه وجه «شهرت» و شناختهشدگی بهعنوان یکی از معیارهای انتخاب «چهره»ها مورد توجه قرار داشت و با توجه به محدودیتی که عدد «100» برایمان رقم زد، بسیار محتمل است که چهره یا چهرههایی از قلم افتاده باشند. البته دلیل این «نبود»، قطعا اهمال و نسیان گردآورندگان ویژهنامه نیست چه آنکه 100 نفر حاضر از میان صدها چهره گلچین و سعی شده است حتیالمقدور موثرترینها در هر حوزه از قلم نیفتند. به تناوب، مطالب ویژهنامه «صد چهره سده» در سایت «شهروندآنلاین» قابل مشاهده و همزمان در اینستاگرام و توییتر «شهروندآنلاین» نیز مطالب صوتی و تصویری جذاب و مرتبط با «چهره» موردنظر منتشر خواهد شد.
[علاقهمندانی که مایل به تهیه نسخه چاپی ویژهنامه «صد چهره سده» هستند میتوانند با ارسال عدد یک به شماره 5000262662 از شرایط خرید پستی آن مطلع شوند.]