سیدجعفر مظلومی، مرد 50 سالهای که یک خیریه عجیب و غریب دارد بنام «خیریه انسانی فرهنگی». دفتر این خیریه که حیاط مسقف خانهاش است، دکوراسیونی ساده و سنتی دارد که به نام سرای محبت اسم و آوازهای بلند دارد. در این خیریه انسانی فرهنگی زیر سقف سرای محبت تا دلتان بخواهد مهربانی و عشق داوطلبانه و بیچشمداشت به انسانها، حیوانات و حتی زمین موج میزند. سیدجعفر که همه او را به نام امیر مظلومی میشناسند یکی از مروجان داوطلب کتاب و کتابخوانی است البته سبکوسیاق خودش را هم در این مسیر دنبال میکند. او با اهدای کتاب به مردم از آنها میخواهد بعد از مطالعه، کتاب را به نفر دیگری در کره زمین هدیه دهد. بهخاطر همین است گاه کتابهایش سر از بیرون مرزها و هزاران فرسخ آنطرفتر در آمریکا، کانادا، آلمان و .. در میآورند. قصه خیریه انسانی فرهنگی امیرخان و سرای محبتش قصه مهربانی انسانها به همدیگر است.
فاطمه عسگرینیا- شهروند آنلاین؛ مشهد، بلوار فکوری، نبش فکوری 90، خانهای نگاه چشمهایتان را میدزدد که در آهنی سفیدش با پوششی از درهای چوبی قدیم و گلمیخهای ریز و درشت زینتیافته، بالای سرش هم تابلویی چوبی این پیام را انتقال میدهد: «درد و بیماری دردناکترین چیز نیست بلکه از همه بدتر بیرحمی مردم نسبت به یکدیگر است.» البته این تنها ویژگی این خانه نیست که نظر شما را در نگاه اول جلب میکند بلکه بنر چسبانده شده روی دیوار کناری این در هم لحظهای شما را متوقف میکند«احداث کتابخانه عمومی با شما، اهدای کتاب رایگان با ما» جملهای به نقل از سرای محبت! همه این جاذبهها حکایت از این دارد که نه این خانه یک خانه معمولی است نه ساکنان آن.
مالک خانه، نجاری است که 50 بهار را تجربه کرده و نگاهش به زندگی با دیگران خیلی متفاوت است. همه او را امیر خطاب میکنند. خوشرو هست و دلشاد. میگوید: «هیچ وقت نیست که از زندگیام ناراضی باشم.»
قصه سرای محبت از ساخت یک کتابخانه برای اهالی ساختمانشان شروع شد: «ابتدا یک کتابخانه ساختم و کتابهایی که در خانه داشتم در آن قرار دادم تا همسایهها مطالعه کنند چون معتقد بودم افزایش سطح آگاهی همسایه، کیفیت زندگی ما را نیز افزایش میدهد. بعد کتابخانه بزرگتری ساختم و همراه با میز و نیمکت در اختیار اهالی محله قرار دادم. بعد که این کار ما به گوش مردم رسید افرادی که دوست داشتند در این کار سهیم شوند با اهدای کتاب به یاری ما آمدند و کمکم سرای محبت شکل گرفت . تا مأمنی باشد برای افزایش آگاهی و محبت انسانها به یکدیگر.»
به همان اندازه که به انسانها عشق میورزد با حیوانات هم روابط صمیمی و دوستانهای دارد به خاطر همین خیلیهایشان وقت بیماری میهمان خانهاش میشوند. او یک فعال زیستمحیطی و معتقد است زمین امانت آیندگان دست ماست.
رفتار امروز امیر با جامعه و طبیعت میراثی است که از مادرش به ارث برده است: «بچه که بودیم خانهمان تنور کندهای داشت. مادرم یک روز تمام صرف پخت صد نان میکرد و از این همه نان تنها 5 قرص نان سهم اهالی خانه میشد چراکه همه نانها را بین اهالی محل تقسیم میکرد بدون اینکه ریالی از آنها طلب کند، اما عجیب بود که همیشه پول داشتیم و مشکلی نداشتیم. مهمترین درسی که مادرم داد این بود به جای حرف زدن عمل کنیم!»
از خیریه انسانی فرهنگی که به راه انداخته و آن را سرای محبت نامیده برایمان میگوید: «اینجا همه چیز رایگان است از آموزش زبانهای خارجی گرفته تا شعرخوانی و حافظخوانی درواقع ما در این محل دور هم جمع میشویم تا حالمان خوب شود.»
ما همه یکی هستیم
دوچرخهسوار حرفهای است و سعی میکند با رکابزدن در مسیرهای درونمرزی و برونمرزی هم پیام خود را به گوش همگان برساند: «با دوچرخه به ترکیه، گرجستان و ارمنستان سفر کردهام با شعار معروف we are the one، ما همه یکی هستیم ! و حق نداریم به عنوان انسان به موجودات زنده دیگر ظلم کنیم.»
امیر این روزها برای جلوگیری از گرم شدن زمین و نجات خرسهای قطبی حسابی مشغول ترویج فرهنگ دوچرخهسواری است و برای این کار خدمات رایگان به دوچرخهسواران ارائه میکند: «تلمبه باد میبرم لب جادهای که دوچرخهسواران زیادی از آنجا عبور میکنند درست زیر پل نمایشگاه در وکیلآباد و خدمات سرویسی رایگان به دوچرخهسواران ارائه میکنم چراکه معتقدم دوچرخهسواران بزرگترین خدمت را به جامعه بشری امروز میکنند.»
گوشهای از حیاط مسقف خانهاش هم محل دوچرخههای امانتی است: «افرادی که مرا میشناسند و از دوچرخههایشان استفاده نمیکنند آنها را به من هدیه میکنند و من دوچرخه را در اختیار افرادی میگذارم که تصمیم میگیرند ترددهای شهری خود را با دوچرخه انجام دهند.»
در این خانه بهروی همه باز است
درِ خانه امیر بهروی همه باز است از مسافران درراهمانده تا حیوانات زخمی. او یک آبخوری، دستشویی و حتی کتابخانه رایگان در اختیار عموم مردم قرار داده است تا از مزایای آنها بهرهمند شوند.
او میگوید : «مردمی که با کارهای من آشنا هستند. با اهدای لباسهای دستدوم به سرای محبت بستری فراهم میکنند که نیازمندان از آنها استفاده کنند اما من نگاه دیگری به این لباسها دارم. معتقدم باید از لباسهای دستدوم تا جایی که میشود استفاده کرد چراکه از تولید لباسهای جدید و آلوده شدن زمین جلوگیری میکند. بهخاطر همین خودم برای ترویج این تفکر گاهی از همین لباسها استفاده میکنم. البته ناگفته نماند که این لباسها به داد خیلی از نیازمندان هم رسیده است؛ مثلا یک روز زندانی تازه آزادشدهای که اعتباری نزد کسی نداشت و درراهمانده، گذرش به خانه من افتاد هیچ وسیلهای نداشت نه کفش و لباس و نه حتی پول. از همین لباسها به او هدیه و کمک کردیم تا به خانه برگردد، باورش نمیشد. این حجم مهربانی اهالی سرایمحبت را و تا لحظه خداحافظی برای همه دعا میکرد.»
بیشتر مخاطبان سرای محبت، کودکان هستند: «بچهها در این محیط میتوانند آزادانه کتاب موردعلاقهشان را انتخاب کرده، نقاشی بکشند و بازی کنند. حتی بچههای خودم هم در اینجا نسبت به خانه خودمان راحتتر هستند. در واقع سعی کردیم در این مکان فضایی را ایجاد کنیم که احساس اعتمادبهنفس کودکان بالا رفته و خوشحال از اینجا بروند.»
کاشت 5 هزار نهال در مشهد
امیر حالا علاوه بر ترویج مهربانی در شهر خود به عنوان یک شهروند سبز هم مشهور است: «من 5 هزار نهال و شمشاد را با هزینه خودم در سراسر شهر مشهد کاشتم و این کار کمک زیادی در سبز شدن این شهر داشت به طوریکه از طرف شهرداری به عنوان شهروند سبز معرفی شدم.»
او که یک کوهنورد است خیلی از خصوصیات اخلاقیاش را مدیون رشتهای هست که دنبال میکند: «در رشته ما همه همراه هم هستند اگر کوهنوردی در راه بماند دیگران باید او را همراهی کنند. من از این رشته درسهای زیادی گرفتم و سعی کردم در زندگی به کار بگیرم.»
سلام وارادت واحترام سپاس از کار بسیار خیر خواهانه وعالی شما.آیا کتب کمک درسی می توانیم به خیریه اهدا کنیم؟