«عبدالفتاح محمد»، میانجی فرهنگی صلیبسرخ ایتالیاست؛ کسی که در کشتی نجات «وایکینگ اقیانوس» سرگرم کار است و به افرادی که از مدیترانه مرکزی نجات یافتهاند، امدادرسانی میکند. بیش از 20سال پیش از اردوگاههای کار اجباری «اریتره» در آفریقا فرار کرد و در نهایت توسط کشتیهای نجات، از دریای مدیترانه جان سالم به در برد و ساکن ایتالیا شد. آنچه بیش از هر چیز دیگری عبدالفتاح را به زندگی و نجات پناهجویان علاقهمند میکند، فرازونشیبهای مشترکی است که در این راه تجربه کردهاند. عبدالفتاح، تنها یکی از صدها نجاتگر فدراسیون صلیبسرخ است که به پناهجویان کمکرسانی میکند. آنچه میخوانید گزارشی ترجمه و بازنویسی شده است از سایت فدراسیون بینالمللی جمعیتهای صلیبسرخ و هلالاحمر درباره گذشته و حال این نجاتگر در آبهای مدیترانه.
ترجمه زهرا توکلی ادیب- شهروند آنلاین؛ «عبدالفتاح محمد»، داوطلب صلیبسرخ ایتالیاست؛ اهل اریتره، کشوری در شرق آفریقا. سالهاست بهعنوان میانجی فرهنگی در کشتی «وایکینگ اقیانوس» مشغول به فعالیت است. وایکینگ اقیانوس کشتی جستوجو و نجاتی است که توسط سازمان بشردوستانه دریایی اس.او.اس مدیترانهای اداره میشود و کمکهای بشردوستانه را با همکاری فدراسیون بینالمللی جمعیتهای صلیبسرخ و هلالاحمر ارائه میدهد. عبدالفتاح با عبور از سودان و لیبی، درحالیکه سعی داشت با یک قایق چوبی از دریای مدیترانه عبور کند، گرفتار مشکلی شایع در این منطقه شد؛ غرق شدن قایق در دریا.
20سال پیش بود که تصمیم گرفت از اردوگاههای کار اجباری در اریتره فرار کند و خودش را از این کشور نجات دهد. فکر فرار از کشور، به هر قیمتی و به هر طریقی که شده، آنقدر در سرش بزرگ شده بود که حتی فرصت خداحافظی از خانواده را هم پیدا نکرد.
او میگوید: «وقتی 20سال پیش اریتره را ترک کردم، نمیدانستم اروپا کجاست، چگونه است و چطور میتوانم به آنجا برسم. حتی به ذهنم خطور نکرد که برای آخرین بار با خانواده و کشورم خداحافظی کنم. هیچوقت چنین سفر خطرناکی نخستین انتخاب من برای یافتن امنیت نبود، اما فقدان کانالهای قانونی قابل دسترس برای دستیابی به حمایتهای بینالمللی باعث شد تا این سفر خطرناک به تنها گزینه من تبدیل شود. درحالیکه دولتها درباره سیاستها و قوانین مهاجرتی بحث میکنند، برای ما داوطلبان، تنها نجات قربانیان و تسکین دردهایشان اهمیت دارد.»
3روز سرگردانی در دریا
قصدش از ترک کشور، ماجراجویی و سر درآوردن از شهرهای اروپایی نبود؛ فقط امنیت را جستوجو میکرد. بعد از ترک کشور، حتی در کشورهای همسایه و در مسیر، توقف کوتاهی هم نداشت چراکه میدانست باید حرکت کند و خودش را به جایی امن برای زندگی برساند. عبدالفتاح به همراه سایر پناهجویانی که 20سال پیش در قایق، در لبه تیغ مرگ و زندگی ایستاده بود، اما بالاخره توسط یک کشتی نجات، از سرگردانی در قایق گمشده در دریای مدیترانه نجات پیدا کرد.
او میگوید: «شبانگاه سفر خود را آغاز کردیم. پس از مدتی از شدت تاریکی چشم چشم را نمیدید اما زمزمه دعا مخلوط با گریه و ناله از هر طرف قایق شنیده میشد. در آن میان تنها صدایی که شما را به زنده بودن امیدوار میکرد صدای کودکان بود. سه روز را به همین شکل در دریا گذراندیم تا اینکه کشتی نجات، ما را پیدا کرد.»
خاطراتی که هر روز زنده میشوند
با گذشت سالها از این اتفاق، بهدلیل شغلی که بهدست آورده، هرروز خاطرات روزهای فرار از کشور و سالهای پناهندگی را مرور میکند. او اکنون در ایتالیا زندگی میکند و روزمرهاش به خدماترسانی در کشتی بشردوستی فدراسیون بینالمللی صلیبسرخ میگذرد. عبدالفتاح میگوید: «آنچه در آن سالها بر من گذشته، هر روز در زندگی سایر پناهجویان میبینم.»
عبدالفتاح سوار بر کشتی نجات وایکینگ اقیانوس در هنگام غروب با تجهیزات محافظتی شخصی در انتظار کمکرسانی به افراد نجات پیدا کرده در دریاست.
او ادامه میدهد: «مهمترین بخش کار من این است که به افراد نجات پیدا کرده بگویم: «شما در امان هستید.» من این لحظه را با آنها جشن میگیرم؛ جشن زندگی. زیرا افراد بسیاری هرگز شانس شنیدن این جمله را پیدا نمیکنند.»
تبعیض در کمک به همنوع
در چند ماه گذشته شاهد همبستگی با جنگزدههایی بوده که از منطقه خطر فرار کردهاند و خودشان را به نقطه امنی رساندهاند و مردم در اغلب کشورها پذیرای جنگزدهها بودهاند؛ استقبالی که نقطه مقابلش را در مواجهه با سایر پناهندهها شاهد است. او میگوید: «تمایل ملتها برای کمک به جنگزدهها زیاد است. درحالیکه بسیاری از کسانی که در تلاش برای فرار از رنج و آزار و اذیت در مناطق دیگری از دنیا هستند، در اعماق دریا غرق میشوند و بیتفاوتی نسبت به این گروه، بیشتر است. این موضوع سؤالی را در ذهنم مطرح میکند که آیا واقعا ارزش جان انسانها دارای چنین تفاوتی است؟»
گروهی از نجاتیافتگان با فاصله کمی از یکدیگر بر عرشه وایکینگ اقیانوس نشستهاند. خدمه کشتی منتظر مکانی امن برای پیاده کردن نجاتیافتگان هستند. عبدالفتاح خود را از معدود اریترهایهایی در جهان میداند که توانسته با خوششانسی به ساحلی امن قدم بگذارد.
او میگوید: «زمانی که در حال عبور از بیابان لیبی بودم به یاد میآورم که گروهی متشکل از زن، مرد و کودک را دیدم که برهنه روی هم مچاله شده بودند. از راننده علت برهنه بودنشان را پرسیدم. او به من گفت ماشینشان خراب شده و آنها برای جلب توجه و کمک در آن بیابان، همهچیز ازجمله لباسهای خودشان را سوزاندهاند. به هر حال وقتی آدم با مرگ روبهروست، لباس چه فایدهای دارد؟ آنها فقط چند نفر ناشناس بودند که برهنه بهدنیا آمدند و برهنه از دنیا رفتند. مردمی که آنقدر از مرکز توجه محروم ماندهاند که مجبور شدند همهچیز را به امید دیده شدن بسوزانند، اما افسوس که نور این آتش به چشم هیچکس نرسید و از بین رفت.»
فروشندگان مرگ در لیبی
تیمهای نجات سازمان بشردوستانه اس.او.اس مدیترانهای به یک قایق پلاستیکی شلوغ در دریای مدیترانه نزدیک شدند. تیمها، افراد را بهعنوان بخشی از یک عملیات نجات 5ساعته در شرایط آبوهوایی خطرناک، سوار کشتی وایکینگ اقیانوس کردند. دو نفر در این قایق به طرز ناگواری جان خود را از دست دادند.
عبدالفتاح میگوید: «در لیبی، فروشندگان مرگ را ملاقات خواهید کرد. آنها سفرها را با قایق سازماندهی میکنند و تنها امید شما برای فرار از آن جهنم هستند. وقتی وحشت و زجر زندانها، شکنجهها، باندها و بازارهای بردهفروشی را با گوشتواستخوان خود حس کنید، دیگر از مرگ هیچ هراسی نخواهید داشت و تنها از مردن بدون تلاش برای رسیدن به خواستهتان میترسید.»
سرانجام وقتی پای در شنهای ساحل گذاشت و قایق فرارشان را گوشهای منتظر ایستاده بر آبها دید، از شدت فشار ترسِ درهمآمیخته با امید، زانوهایش به لرزه افتاد: «آنجا مادرانی را دیدم که کودکانشان را روی قایق پرتاب میکردند و سپس بهدنبال قایق میدویدند. از این کار آنها هیچگاه تعجب نکردم. میدانستم که رنجهای زندگی آن مادر از دریا و تاریکی شبهای پیشرو وحشتناکتر و خوفناکتر است.»
انسانیت را در اولویت قرار دهیم
عبدالفتاح میگوید: «ممکن است این سؤال برای افراد مطرح شود که یک انسان چرا باید پای در چنین سفر سختی بگذارد. برای فهم بهتر این موضوع کافیست به کشورهایی که این افراد از آنجا فرار میکنند، نگاهی اجمالی بیندازید. رنج ناشی از درگیری، گرسنگی، فقر، تغییرات اقلیمی و بسیاری از عوامل دیگر که اغلب در کشورهای مجاور آنها نیز وجود دارد.»
او معتقد است کسانی که خانه خود را ترک میکنند این کار را فقط بخاطر خودشان انجام نمیدهند؛ بلکه نوعی سرمایهگذاری برای خانوادهها و جوامع خود انجام میدهند: «یکی از دوستانم پولی را که بهدست میآورد به خانه میفرستد تا در روستای خود مدرسه بسازد. یکی دیگر منابع مالی دسترسی به آب سالم را تامین کرده است. پولی که مهاجران در سرتاسر جهان به خانه میفرستند سه برابر بیشتر از کمکهایی است که به این خانوادهها میرسد.»
عبدالفتاح میگوید: «بحران اوکراین و واکنش به آن اکنون به ما نشان داده است که وقتی انسانیت را در اولویت قرار دهیم، زمانی که همبستگی جهانی و اراده برای کمک و محافظت از آسیبپذیرترین افراد وجود داشته باشد، چه چیزهایی ممکن میشود. چنین همتی در بشردوستی، باید به همه نیازمندان جهان تعمیم داده شود. هیچکس نباید آنچه را که من از سر گذراندهام تجربه کند. در کشور خودم، طی مسیر مهاجرتم و زمانی که به اروپا رسیدم، بهدنبال امنیت میگشتم. همه سزاوار شنیدن این جمله هستند «شما در امان هستید».»
// انتهای پیام