آن روزها سرپل ذهاب پر بود از گردوغبار ویرانی. دیوارهای شکسته، سقفهای ریختهشده و خیابانهای شکافخورده. اما آن ویرانی همه آنچه گذشت نبود. در کنار آن آوار آوار غم و مصیب، چشمها اگر سویی داشت، میشد آوار آوار خدمت و امید را هم دید. «شهروند آنلاین» در سومین سالگرد این حادثه تلخ، بخشی از آن امید و خدمت را بازگو کرده است.
سه روز از اربعين گذشته بود و تيمهای عملياتی هلالاحمر هنوز در عراق حضور داشتند تا به زائران در مسير بازگشت خدماترسانی کنند. هنوز خستگی اين مراسم بزرگ از تن بچههای هلالاحمر بيرون نيامده بود که ناگهان در شامگاه يکشنبه بیستویکم آبان ساعت 21 و 48 دقيقه کرمانشاه در مقياس 7.3 ريشتر لزريد. يکی از بزرگترين و وسيعترين زلزلههای ايران در يکی از بدترين زمانهای ممکن. لرزش زمين در تهران و بغداد هم احساس شده. اين يعنی يک فاجعه به تمام معنا.
خدمت آغاز شد؛ در میان انبوه خاک و آوار
گزارشهای اوليه از مرکزيت شهر سرپل ذهاب خبر میداد، اما خبرهای ضدونقيض از شهرهای مختلف نشان میداد که مناطق خسارتديده از لحاظ پراکندگی جغرافيايی بسيار وسيع هستند. همان شب، استانهای معين با تمامی تجهيزات و امکانات وارد عمليات شدند. با توجه به وسعت منطقه هماهنگ کرديم تا تعداد بالگردهای مستقر در کرمانشاه از يک فروند به 10 فروند افزايش پيدا کند. دستورات لازم نيز به هلال احمر کرمانشاه داده شد تا شرايط اوليه را برای رسيدگی به مصدومان فراهم بياورد. دبيرکل وقت و رئيس سازمان امدادونجات نيز مأمور شدند تا به محض طلوع خورشيد و امکان پرواز بالگرد، به سمت کرمانشاه حرکت کنند. بسیاری از مردم درحال تخلیه باقیمانده اسباب و اثاثشان بودند. زن و مرد. نوجوان و میانسال همه در تکاپو در میان انبوه خاک و آوار انباشتشده. چند خانواده حتی ساختوساز را نیز شروع کرده بودند.
امداد هوايی جمعيت هلالاحمر به خوبی توانست خودش را اثبات کند. 10 بالگرد با صدها سورتی پرواز در آن منطقه وسيع جغرافيايی توانستند هم در جابهجايی مصدومان و کاهش مرگومير موثر باشند و هم اقلام امدادی را به روستاها و مناطق دوردست برسانند.
آهسته زمزمه میکرد: مَرحمِ سینه یْ پِر ژِه خارَگم
خانم جوانی گوشهای کنار یک خانه نیمهخراب نشسته بود. نامش «شیرین» بود. شیرین میان آن همه سروصدا، میان آن همه گردوغبار، میان شیون و نالههای گاهگاه، میان هیاهوی آدمها زیرلب میخواند: «ده رمانِ زامان، دَرده گه یْ کاریم/هامْ رازِ نالَه یْ، شُوان بی داریم/ راحَتی جَستی مِیْنَتْ بارَگَم/ مَرحمِ سینه یْ پِر ژِه خارَگم/ ای را حَتی جَستی مِیْنَتْ بارَگَم/ مَرحمِ سینه یْ پِر ژِه خارَگم…»*
اشکهای روی گونههایش همراهی میکرد زمزمههای لبهای ترکخوردهاش را. جوان بود و صورتش گواه جوانیاش بود، روسری گلُ گلیاش هم به مانند شهرش رنگ گردوغبار گرفته. هوا آن روزها سرد بود، همچون چهره سرد «شیرین». آنچه میخواند، معنایش این است: «درمان دردهای زخم کاریم./ همراز ناله شبهای بیداریم./ آرامش جان محنت بار من./ تسکین دل پر ز خار من./ آرامش جان محنت بار من./ تسکین دل پر ز خار من.
همراهی مردم با مردم زخمدیده
سقف خانهها ریخته بود؛ اما سقف آرزوها نه. دمای هوا روزبهروز پایینتر میرفت و شرایط برای آسیبدیدگان سختتر. دیگر چادرها اسکان مناسب برای زلزلهزدگان به شمار نمیآیند. رئیس سازمان داوطلبان جمعیت هلالاحمر وقت میگفت: «مردم روستاهای زلزلهزده کرمانشاه، شبهای سرد را به امید رفتن به زیر سقفهای امن و محکم، در پناه چادرهای امدادی به صبح میرسانند. همت گروههای داوطلبی جمعیت هلالاحمر را خواهانیم. از خیرین میخواهیم برای تأمین یکهزار دستگاه کانکسهای اسکان موقت، حمام و سرویسهای بهداشتی و همچنین امنیت غذایی ما را همراهی کنند.»
رکورد کمکهای مردمی شکست
پس از این گفته سیل همراهی مردم نیز آغاز شد. کمکهای مردمی به هلالاحمر در زلزله کرمانشاه بیسابقه بود و رکورد شکست. در حالی که در زلزله مشابه قبلی (ورزقان، پنج سال پيش) مردم 22 ميليارد تومان به هلالاحمر کمک کرده بودند. ميزان کمکهای مردمی در زلزله کرمانشاه به 65 ميليارد تومان رسيد. اين جدا از 20 هزار تن اقلام فيزيکی (به ارزش تقريبی 70ميليارد تومان) بود که تحويل شعب هلالاحمر در سراسر کشور شد.
جمعيت هلالاحمر در زلزله کرمانشاه از منابع داخلی خود بالغ بر 250 ميليارد تومان هزينه کرد. هلالاحمر بدون آنکه ريالی از اين کمکها را صرف فرآيندهای عملياتی خود در منطقه زلزلهزده کند، همه آنها را به تدريج در اختيار زلزلهزدگان قرار داد. از اين کمکها، در ماههای اوليه پس از حادثه پنج ميليون تومان در اختيار خانوادههايی قرار گرفت که عزيزی را در زلزله از دست داده بودند. پنج ميليون تومان نيز نصيب خانوادههايی شد که تا 10 روز پس از زلزله فرزندشان متولد شده بود. حدود 500 ميليون تومان هزينه توانبخشی و درمان آسيبديدگان ضايعه نخاعی شد و بالغ بر 100 ميليون تومان نيز بر اساس گزارشهای مددکاری در اختيار خانوادههای بیبضاعت قرار گرفت.
کمکهای دقیق هلالاحمر
پس از تکميل بانک اطلاعاتی خانههای تخريبشده توسط بنياد مسکن و شناسايی سرپرستان خانوارها با کمک سازمان هدفمندی يارانهها، فرصت برای کمکهای دقيقتر به خانوادههای زلزلهزده مهيا شد. بر اين اساس حدود 29 هزار خانه از نوع تخريبی 1 و 2 شناسايی شدند که علیالقاعده بيشترين آسيب را از اين زلزله مصيبتبار ديده بودند.
در اولين فرصت پيش از عيد نوروز مبلغ 300 هزار تومان از محل کمکهای مردمی در اختيار 29هزار خانواده زلزلهزده قرار گرفت، سپس با شناسايی دقيق خانوارها، برای خريد سه قلم لوازم خانگی شامل کولر، يخچال و فرش مبلغ دو ميليون تومان به حساب سرپرستان 29 هزار خانواده واريز شد.
بيمارستان صحرايی (RDH ) هلالاحمر ساعت 7 صبح روز حادثه در سرپلذهاب برپا شد و ارايه خدمات به مصدومان را آغاز کرد. مصدومان از طريق آمبولانسها و بالگردها به سرعت انتقال يافتند. به پزشکان داوطلب فراخوان داده شد و به مناطق آسيبديده اعزام شدند. در طول عمليات تا دوماه پس از حادثه يک بيمارستان صحرايی (RDH) با 90 نفر/ روز، 12 درمانگاه اضطراری (BHCU) با 2250 نفر/ روز و چهار مرکز خدمات توانبخشی با 120 نفر/روز و در مجموع با 2460 نفر/ روز نيرو به ارايه خدمات پرداختند.
دمِ هلالاحمریها گرم
خدمات روانی و اجتماعی هلالاحمر نیز از همان يکی، دو هفته بعد از زلزله شروع شد. تيمهای امداد روانی در قالب گروههای سحر توانستند خدمات گستردهای را در مناطق مختلف به افراد و خانوادههای آسيبديده ارایه دهند. اين خدمات تا چندين ماه بعد از زلزله نيز ادامه داشت که در نوع خود منحصربهفرد بود.
آن روزها آوارها که برداشته شد، جانها که نجات داده شد، بیماران که مداوا شدند، غذا و بهداشت که تأمین شد، سرپناه موقت که راهاندازی شد! کار اصلی تازه شروع شد. شیونها تازه شنیدهتر میشوند، کار اصلی این بود؛ چگونه میتوان به آنان امید را نبخشید؟ لقمان مولایی ساکن شهر سرپل ذهاب است. او در مورد آن روزها به «شهروندآنلاین» میگوید: «کودک من دائم آن روزها مشغول بازی بود. با تماشای بازی بچهها ما هم از فضای زلزله دور میشدیم. بچهها سرگرم بودند. ما راحت به کارمان میرسیم، خدا خیرشان دهد این جوانهای هلال را.» آقای مولایی از بچههای هلال تشکر میکند و ادامه میدهد: «دم بچههای هلال گرم. دو روز بعد از زلزله در ماشین خوابیدیم، اما بعد از آن چادر گرفتیم و وسایل مورد نیازمان را هلالاحمر تأمین کرد. آنان به ما امید بخشیدند.»