سید حسن نصرالله که به سید رهبران جهان عرب مشهور بود به خاطر پافشاری بر اصول و ارزشهای خود در دفاع از مظلومان و مبارزه قاطع با استکبار لقب سید مقاومت و آزادی را گرفت.
به گزارش شهروند آنلاین؛ در آستانه یکسالگی نسلکشی مردم فلسطین، رژیم غاصب صهیونیستی دست به جنایت بزرگی زد. ارتش این رژیم شامگاه جمعه ۶مهرماه ۱۴۰۳ با حمله جنونآمیز به ضاحیه جنوبی لبنان مقر فرماندهی حزبالله را مورد حمله قرار داد. در این حمله که از بمبهای سنگرشکن دوهزار پوندی استفاده شده بود، سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان پس از عمری مجاهدت در برابر رژیم جعلی اسرائیل به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به شهادت رسید.
مردی که تا آخرین نفس مبارزه کرد
اما سیدحسن نصرالله که بود؟ در ۱۹۶۰ میلادی در منطقه اشرفیه بیروت به دنیا آمد. در دوران نوجوانی به همراه شهید سیدعباس موسوی عازم نجف شد تا در مدرسه علوم اسلامی شیعیان به تحصیل علوم دینی بپردازد. در ۱۹۷۸ میلادی رژیم بعثی این ۲ را از عراق اخراج کرد.
نصرالله برای ادامه تحصیل به قم آمد و پس از کسب درجه اجتهاد به بیروت بازگشت. در ۱۹۸۲ میلادی و پس از فشارهای جبهه ملی نجات بر جنبش امل جهت برقراری صلح با رژیم صهیونیستی، نصرالله به همراه شهید سیدعباس موسوی، شهید راغب حرب، شیخ عبید، شیخ صبحی طفیلی، شیخ حسن کورانی و محمدرعد در ۱۹۸۲ میلادی از جنبش امل خارج شدند و گروه مقاومت اسلامی را که بعدها به حزب الله مشهور شد در برابر دیگر احزاب تشکیل دادند.
حیات اجتماعی سید حسن نصرالله
سیدحسن نصرالله، فرزند بزرگ خانوادهای پرجمعیت با ۱۱ عضو بود. او هشت خواهر و برادر داشت. نخستین بار نشریه فرانسوی مگزین Le Magazine Littéraire بود که موفق شد در ۲۸ نوامبر ۱۹۹۷ میلادی سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان را راضی کند که در گفتوگویی از زندگی شخصیاش صحبت کند. این نشریه اینگونه از کودکیاش مینویسد: پدرش، عبدالکریم با کمک برادرانش به فروش میوه و سبزیجات مشغول بود. سالها بعد وقتی توانست دکانی خریداری کند و بقالی خود را در آن دایر کند، حسن که کودکی بیش نبود به آنجا تردد میکرد. روی صندلی مینشست و ساعتها به عکس امام موسی صدر خیره میشد، آرزویش این بود که روزی مثل او شود. از کودکی با بچههای دیگر تفاوت داشت، نه سراغ فوتبال میرفت و نه با بچههای محل برای شنا و آب بازی به دریا میرفت. در عوض تمام مساجد منطقه را زیر پا گذاشته بود، سن الفیل، برج حمود، النبعة وغیره …
۹ ساله بود که برای خرید کتاب دست دوم از دستفروشان به میدان شهدای قدیم در مرکز شهر رفت. درونگرا و آرام نشان میداد. هرچه را به دستش میرسید، میخواند، به خصوص اگر درباره اسلام و مذهب بود. اگر در فهم کتابی با مشکل مواجه میشد، خواندنش را به وقتی دیگر موکول میکرد؛ وقتی کمی بزرگتر شد. دوستان هم مدرسهاش درباره آن دوره تعریف میکنند که اگرچه اهل مزاح نبود، اما شوخیهای دیگران را با لبخندی پاسخ میداد. در عین حال از کودکی اجازه شوخی و مزاح درباره دین و مذهب را نمیداد.
۱۵ ساله بود که به جنبش امل ملحق شد، جنبشی که در آن زمان به جنبش محرومان مشهور بود. او و برادرش حسین به امل ملحق شدند و خیلی زود با وجود سن پایین به نمایندگی محل زندگیش در جنبش امل منصوب شد.
۱۶ سال بیشتر نداشت که تصمیم گرفت، برای تحصیل علوم دینی و حوزوی راهی نجف اشرف شود. در مسجد صور با سید محمد غروی که به نمایندگی از امام موسی صدر در آن مسجد تدریس میکرد، آشنا شد و از تصمیمش گفت. سید غروی که با سید محمد باقر صدر در عراق روابطی داشت، توصیهنامهای برایش نوشت. وسایلش را جمع کرد و با اندک پولی که با کمک پدر و دوستانش تهیه کرده بود، راهی نجف اشرف شد. وقتی پای به نجف گذاشت، هیچ پولی برایش نمانده بود. اما چه باک که او به این شرایط خو گرفته بود. غذایش را آن روزها تکهای نان و مقداری آب تشکیل میداد و رختخوابش تشکی اسفنجی بود.
وقتی به نجف رسید، درباره نحوه رساندن توصیهنامهاش پرس و جو کرد. سید عباس موسوی را برای این کار معرفی کرده بودند. نزد او رفت تا این دیدار آشنایی دیرینه آنها را در پی داشته باشد. بنا بر توصیه سید محمد باقر صدر مسئولیت آموزش طلبه جدید به سید عباس موسوی محول شد. سید عباس موسوی به دستور سید محمد باقر صدر و براساس قوانینی که در آن زمان بر حوزه علمیه نجف حاکم بود، مقداری پول و تهیه اتاقی برای اقامت و چند دست لباس برای تغییر پوشش و سپس آموزش دینی و مذهبی او را برعهده میگیرد.
سید عباس موسوی برای این طلبه جوان؛ دوست، برادر، استاد و یار همراه بود که ۱۶ سال بعد در منصب دبیرکل حزبالله و در جرین حمله رژیم صهیونیستی او را از دست داد. موسوی استادی سختگیر بود، از این رو همواره طلبههایی که تدریس آنها را برعهده داشت، دروس ۵ ساله مرحله مقدماتی را ظرف ۲ سال به پایان میرساندند و سید حسن نیز جزو همین طلبهها بود.
سید عباس موسوی در کنار سیدحسن نصرالله
سید حسن در ۱۹۷۸ میلادی مرحله نخست تحصیلات حوزوی خود را به پایان رساند و این مصادف با فشارهای رژیم بعث بر حوزه علمیه و بازداشت شماری از طلبه های خارجی بود، از این رو سید حسن مجبور به بازگشت به لبنان میشود و در آنجا تحصیلات حوزوی خود را در حوزه بعلبک ادامه میدهد و پس از پایان تحصیل در همانجا به تدریس مشغول میشود و در عین حال فعالیت سیاسی خود را در جنبش امل از سر می گیرد. در ۱۹۸۲ میلادی به نمایندگی سیاسی منطقه بقاع انتخاب می شود. سالی که لبنان شاهد تجاوز بزرگ رژیم صهیونیستی به جنوب این کشور بود. پدرش میگوید: از وقتی سید حسن به جنبش ملحق شد و مسئولیتهایش افزایش یافتند، سالی یک بار به دیدن خانواده میآید و به خاطر مسائل امنیتی این ملاقاتها بدون اطلاع قبلی صورت میگیرد.
جنبش اَمَل یکی از ۲ حزب عمده شیعه در لبنان که در ۱۹۷۴ میلادی توسط سید موسی صدر پایهگذاری شد
با اینکه فعالیت در جنبش، وقت بسیاری از او میگرفت، او همچنان بر ادامه تحصیلات دینی و حوزوی اصرار داشت، از این رو اگرچه تجاوز رژیم صهیونیستی فاصلهای چند ساله در تحصیلات او ایجاد کرد اما از ۱۹۸۹ میلادی بار دیگر تحصیل را از سر گرفت و این بار راهی قم شد، اما اختلاف پیش آمده با جنبش امل، موجب رها کردن تحصیل و بازگشت به لبنان شد. سفرش به قم برای ادامه تحصیلات حوزوی سنگ بنای اتحادی مستحکم میان تهران، دمشق و حزبالله را بنا نهاد، اتحادی که بعدها در بحران تحمیلی به سوریه خود را نمایان ساخت. به همین دلیل سه روز پس از پیروزی مقاومت در ۲۰۰۰ میلادی پیامی ویژه در تشکر از شهدا، مردم، مقاومت و آیتالله خامنهای، مقام معظم رهبری ارسال کرد. پس از آن پایهگذار معادلهای به نام موازنه ترس در قبال رژیم صهیونیستی شد. در عرصه جنگ روانی در مقابل دشمن صهیونیستی بیرقیب نشان داد و همچنان نیز بیهمتاست. این تحولات به دشمن صهیونیستی فهماند که فرزندان آنها ارزشمندتر از فرزندان لبنان و مقاومت نیستند.
پس از شهادت سید عباس موسوی در ۱۹۹۲ میلادی با وجود سن پایین و وجود اعضای مجربتر به دلیل اعتمادی که به او وجود داشت، مسئولیت دبیرکلی جنبش به او محول شد. خودش میگوید که وقتی سید عباس در قید حیات بود، مرا به عنوان نمایندهاش به بسیاری از مراسم و حضور در مناسبتها میفرستاد، وقتی به او اعتراض میکردم، میگفت که برای این برنامهها تو مناسبتری. آن موقع معنای حرفهایش را نمیفهمیدم تا وقتی خبر شهادتش رسید و جنبش مرا به جانشینی او انتخاب کرد. روزی که این مسئولیت بر دوشم گذاشته شد، به دلیل سن پایینم و بزرگی مسئولیت احساس ترس کردم، لذا پذیرش آن را رد کرد اما تاکید شد که این انتخاب از سوی رهبران جنبش بوده و برای دومین بار طی رایگیری برای پذیرش این مسئولیت انتخاب شدم.
سید حسن نصرالله در ۱۹۷۸ میلادی با فاطمه یاسین فرزند شیخ مصطفی یاسین از منطقه العباسیه ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۴ فرزند بود. سید هادی یکی از فرزندانش در جریان درگیریهای سپتامبر ۱۹۹۶ میلادی با نظامیان رژیم صهیونیستی در ۱۸ سالگی به شهادت رسید. نصرالله به عنوان یک پدر میگوید که مستمر سرخاک هادی میرود و از شجاعت او الهام میگیرد و ایمان دارد که او در آسمانها در بهترین مکانهاست و از سرنوشتش که به شهادت منتهی شد، بسیار خرسند است و میداند که روزی همدیگر را در آن دنیا ملاقات خواهند کرد.
سید حسن نصرالله درباره آخرین ماموریت جهادی هادی چنین میگوید: با او وداع کردم، او را در آغوش گرفته و بوسیدم.
وقتی خبر شهادتش را به سید دادند، خدا را به خاطر اینکه خانوادهاش را مشمول رحمت کرد و جزو خانوادههای شهدا قرار داد، شکر کرد. اگرچه اندوهگین نشان میداد، اما صدایش همچنان با صلابت و قاطع بود. همواره تلاشش این بود، مبادا فرزند شهیدش جایگاهی والاتر از شهدای دیگر مقاومت بیابد. افرادی که آن روز در کنار او بودند، تعریف میکنند که وقتی خبر شهادت هادی را به او دادند، چشم هایش را بست تا ۲ قطره اشکی را که گوشه چشمانش جمع شده بود، نبینند، سپس وضو گرفت و به نماز ایستاد. هنگامی که پیکر فرزندش در عملیات تبادل با دشمن صهیونیستی به لبنان بازگشت، خود او را کفن کرد، گریست و برای شادی روحش قرآن و دعا خواند، پیشانیاش را پاک کرد، سپس او را از پیشانی بوسید و مابقی کارها را به اطرافیان سپرد.
سید حسن نصرالله در حال ملاقات با فرزند شهیدش هادی
درباره ارتباط سید حسن نصرالله با خانوادهاش این طور گفته است که وقتی به خانه باز میگردد، عبایش را ورودی خانه از تن درآورده و تبدیل به همسر و پدری میشود با وظایفی که در این زمینه برعهده دارد. بسیار مطالعه میکند. در آن زمان (دهه ۸۰) عمده کتابهای مورد مطالعهاش خاطرات شخصیتهای سیاسی از جمله شخصیتهای رژیم صهیونیستی بود، خاطرات شارون و پس از آن جایی زیر آفتاب نوشته بنیامین نتانیاهو این نشان میدهد، شناخت دشمن برای او اهمیت بسیاری دارد.
اعتقادات و منش اخلاقی سید حسن نصرالله
کاریزما یا ویژگی رهبری که در چهرهاش موج میزد. مرگ برای او چیزی جز دروازه ورود به دنیای آخرت نبود و بهترین دروازه را شهادت میدانست. وقتی فردی به شهادت میرسد با گرانبهاترین بخشش و هدیه الهی به آسمانها عروج میکند و به شکلی بسیار متفاوتتر مورد استقبال قرار میگیرد. چرا که به اعتقاد او حتی ملل غیرمسلمان نیز احترام بسیاری برای افرادی قائل هستند که زندگی خود را در راه وطن و هممیهنان خود فدا میکنند.
یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی او صبوری در برابر نزدیکان و چشمپوشی در قبال دیگران بود، چون همیشه تاکید میکرد خود را وقف قضیه مهمتری به نام وطن، انسانیت و کرامت بشری کرده است. هیچ گاه خشم و غضب او دیده نشده است، همواره با مسائل داخلی و خارجی با آرامش برخورد میکرد، چون باور داشت این رفتار موجب میشود، انرژی خود را صرف کارها و رفتارهای بیمایه که سودی از آنها متصور نیست، نباید کرد.
یکی دیگر از شاخصهای سید حسن نصرالله قدرت بیان، نفوذ کلام و بینش دقیق و سنجیده او در خطاب قرار دادن مخاطبان بود. انیسه الامین روانشناس اجتماعی با ۲۵ سال سابقه تدریس در دانشگاه لبنان درباره این ویژگی دبیرکل حزب الله به بخشهایی از سخنرانی سید در تجاوز ۲۰۰۰ میلادی رژیم صهیونیستی اشاره میکند که در آن دبیرکل حزب الله رزمندگان مقاومت را با جمله دستهایتان را میبوسم مورد خطاب قرار میدهد.
به اعتقاد این روانشناس مجرب لبنانی چنین سخنانی به مخاطبان دبیرکل حزب الله اعتماد به نفس، برحق بودن خط مشی آنها را در دفاع از وطن و یادآور کرامت انسانی آنهاست. آنچه این ویژگی را اثربخش تر میکند به روز بودن شخصیت سید، بهرهمندی از منطق، عقل و جدل در کنار شخصیت دینی و مذهبی او بود. صادق به این معنی که او نه تنها به ارزشهایی چون وفای به عهد، راستگویی و صداقت، تواضع، صبر و آرامش مزین بود، بلکه ایمان و باور داشت و همین شهامت و جرأت رویارویی با دشمن به او ثبات در عزم و عقیده را میبخشید و موجب میشد، به هرآنچه وعده داده عمل کند. دکتر انیسه در ادامه سیمای سید حسن را اینگونه ترسیم میکند: سید شباهت چندانی به چهره سنتی ترسیم شده از مردان ندارد، در سیمایش خشونتی نمیتوان یافت، چهرهاش معصومیت کودکانهای دارد. در عین حال یکی مثل همه ماست.
حسن نصرالله درکنار نوهاش
از دیگر ویژگی های شخصیتی سید حسن نصرالله دوری از فساد و پنهان کاری، شفافیت در کار، انضباط و قانونمندی اشاره کرد که انعکاس مستقیمی بر فعالیت ها و عملکرد جنبش داشت.
از طرفی دیگر، دفاع از مردم در برابر اشغالگران صهیونیست و از خودگذشتگیهای بدون چشمداشت برای مردم از دیگر ویژگیهای سید بود، دیدگاهی که در تمام سطوح جنبش قابل ملاحظه بود به گونهای که تاکنون فردی به وسیله اعضای جنبش در مناطق تحت ادارهاش در سرتاسر جنوب لبنان در معرض آزار و اذیت واقع نشد.
نمیتوان، تعامل با دیگران، پذیرش افکار و دیدگاههای دیگران را در شخصیت دبیرکل حزبالله نادیده گرفت، موضوعی که مشوق بروز استعدادها و تواناییهای نهفته در اعضای آن است. او ایمان داشت که هر انسانی دارای استعداد و توانمندی خاص خویش است. بدون ذرهای شک و تردید کادرهای خود را نوسازی و بازسازی میکند. آنها را به همراهی با تکنولوژیهای روز تشویق میکند و مهمتر از همه اینکه با تمام اعضا رابطه ای برادرانه داشت.
ویژگی دیگر، سید حسن نصرالله اهتمام به امر جوانان و توجه به نیازهای آنها بود. دیدار او با جوانان به عنوان دیدار رئیس و مسئول یک مجموعه با جمعی از اعضای این مجموعه نیست، بلکه آنها از نیازها و خواستههای خود میگویند و او نیز با تمام توان برای رفع آنها تلاش میکند. در این باره قصیر مسئول روابط عمومی حزب الله گفته بود: خوشرویی یکی از ویژگیهای منحصر به فرد سید است. او در روابط عمومی و برقراری رابطه با دیگران بیهمتاست. خیلی دیر موضوعی او را خشمگین میکند و اگر هم خشمگین شد، به سرعت واکنش نشان نمیدهد. سید فردی بسیار زیرک و باهوش است و قدرت خارق العادهای در قانع کردن و راضی کردن طرف دیگر دارد، افرادی که در جلسات سید حضور یافتهاند به خوبی با این ویژگی اخلاقی سید آشنا هستند.
و در آخر باید گفت از مهمترین ویژگیهای اجتماعی سید حسن نصرالله همنشینی با رزمندگان بود. او عاشق زندگی با مجاهدین در حال مبارزه در جبهه بود به همین دلیل در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ چندین بار مخفیانه و بدون اطلاع فرماندهان میدانی حزب الله راهی خط مقدم شد، حال او با یک عمر مجاهدت در راه آرمان آزادی قدس شریف به یاران و سربازان شهید خود ملحق شد./ایرنا
انتهای پیام