امروز و فردا در تقویم روزهایی است که نام »محسن قرائتی» با آن گره خورده. هفتم دی ماه سالگرد تاسیس نهضت سوادآموزی ایران است که حجت الاسلام اولین رئیس این سازمان بود و هشتم دی ماه نیز تولد اوست. تولد استادی که نامش با تخته و گچ و تلویزیون گره بازنشدنی خورده است. اگرچه که در چند روز گذشته شایعه درگذشت او در فضای مجازی منتشر شد اما «شهروند آنلاین» به مناسبت سالگرد تاسیس نهضت سواد آموزی و 75 سالگی او این یادداشت را که در ویژه نامه چهل سالگی انقلاب منتشر شده بود باز نشر می کند.
دانیال ابوالحسن|جوانی کاشانی بود. میخواست در حوزه آیتالله گلپایگانی در قم حجره بگیرد و درس بخواند. در حوزه به او گفتند به کسانی که لباس روحانی ندارند، حجره نمیدهند. رفت مستقیم پیش آیتالله. موضوع را مطرح کرد. آیتالله گلپایگانی گفتند: «شما که لباس ندارید، معلوم است که کم درس خواندهاید.»
اما جوان بلد بود که چطور گره کار را با کمی خنداندن باز کند. گفت اجازه بفرمایند حالا که حجره نمیدهند، مطلبی عرض کند. اجازه داده شد. عرض کرد: «میگویند مردی در کاشان به حمام رفت. وقتی لباسهایش را بیرون آورد همه به او گفتند: اَه اَه. چه آدم کثیفی. وقتی این برخورد را دید، دوباره لباسهایش را پوشید، تا از حمام بیرون برود. گفتند کجا میروی. گفت میروم حمام تا بیایم حمام! حال حکایت شماست که میفرمایید برو درس بخوان، بعد بیا اینجا درس بخوان. برو روحانی شو بعد بیا اینجا روحانی شو.» حکایت جوان کاشانی که تمام شد، آیتالله خیلی خندید و گفت که به شما حجره میدهیم. شما اینجا بمانید.
حالا به سختی میتوان کسی را پیدا کرد که آن جوان کاشانی را نشناسد. حجتالاسلاموالمسلمین محسن قرائتی هنوز هم گرهها را با شاهکلید خنداندن باز میکند. پدرش تا ۴۰ سالگی فرزندی نداشت و در سفر حج از خدا خواست که به او فرزندی عطا کند که مبلّغ دین و قرآن باشد. «ادعونی استجب لکم» تعبیر شد و پسری به دنیا آمد که حالا به واسطه همان تبلیغ دین و قرآن، شناختهترین مبلّغ میان مردم است.
میگویند مردی در کاشان به حمام رفت. وقتی لباسهایش را بیرون آورد همه به او گفتند: اَه اَه. چه آدم کثیفی. وقتی این برخورد را دید، دوباره لباسهایش را پوشید، تا از حمام بیرون برود. گفتند کجا میروی. گفت میروم حمام تا بیایم حمام! حال حکایت شماست که میفرمایید برو درس بخوان، بعد بیا اینجا درس بخوان. برو روحانی شو بعد بیا اینجا روحانی شو
درست ۳۹سال پیش بود که به پیشنهاد شهید مطهری و موافقت حضرت امام(ره) برای اجرای برنامه به تلویزیون رفت تا متفاوتترین و ماندگارترین برنامه دینی همه این سالهای جعبه جادو رقم بخورد. درسهایی از قرآن متفاوت بود و هست، چون از سال ۵۸ تا به حال توسط مردی با لهجه شیرین کاشانی و لبخندی که همیشه بر لب دارد، اجرا میشود. حالا چند نسل از او و برنامه درسهایی از قرآن خاطره دارند. سالها رئیس نهضت سوادآموزی بوده و هنوز هم رئیس ستاد اقامه نماز است، اما نام قرائتی، مردم را یاد تلویزیون و یک تخته سیاه و یک برنامه قرآنی میاندازد که دلنشین است و لبخند را میهمان لبهای بینندگان میکند.
او عادت داشت و تلاش میکرد تا همیشه خنده بر لبها بنشاند و این مرز تمایز او و سایر هملباسانش بود و این در حالی بود که او فقط از قرآن سخن میگفت و در همه جا به آیات آن استناد میکرد. حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی مکتبی را پایهریزی کرد که به یاری همان خداوندی که آیهها را فرو فرستاد، تا به امروز پابرجاست.
این نهضت قرآنی تلویزیونی با یک حرکت مکمل همراه شد، تا تأثیرات درک مفاهیم کتاب آسمانی صد چندان شود. اعضای موسسه ترویج فرهنگ قرآنی پس از ۱۰سال از شروع درسهایی از قرآن، مبانی آموزشی این برنامهها را به مدارس سراسر کشور منتقل کردند. سابقه نداشت که یک روحانی به جای منبر، پای تخته سیاه برود و برای کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس قرآن داشته باشد؛ همین تفاوت هم باعث شد در همان سالهای ابتدایی گاهی مورد بیمهری برخی افراد قرار بگیرد. اما او مصممتر از این بود که مسیرش را عوض کند.
حالا به جرأت میتوان گفت قویترین برنامه تلویزیونی قرآنی میلیونها علاقهمند نوجوان و جوان جدی دارد. دانشآموزانی که از همه جای ایران به قرآن لبیک گفتهاند، هر سال پای منبر رسانهای حاج آقا قرائتی مینشینند.
محسن قرائتی تنها یک روحانی نیست، مبلّغ دینبودن فقط یک تکه از پازل بزرگی است که شمایل این مرد کاشی را شکل داده است. او قواعد تبلیغکردن را برای خودش عوض کرده و اتفاقا هنرش نیز همین است؛ به جای اینکه تلاش کند قدم در راه بزرگان بگذارد، تا در مبلّغبودن بهترین باشد، آنقدر در این ۴ دهه متفاوت بوده که کسی جز خودش نمیتواند بهترین باشد.