یک سوزن به خود!
حساسیتهای عمومی جامعه نسبت به یك موضوع یا یک مسأله نشاندهنده میزان اهمیتی است كه جامعه و افكار عمومی به آن مسأله دارد. طبیعی است كه توجه و کوشش ما برای حل هر مسألهای نیز تابع این حساسیت است. روز شنبه، ۳۰ شهریور، خبری درخصوص وقوع تصادف میان یك مینیبوس حامل 32 نفر كه بیشترشان زن و كودك بودند با یك كامیون حامل سیمان منتشر شد كه حدود نیمی از مسافران كشته شدند و بقیه نیز صدمات مهمی دیدهاند. این تصادف در همان استانی رخ داد كه 6 ماه پیش سیل آمد و برای مدت زیادی اخبار این سیل در صدر خبرهای كشور قرار داشت، در حالی كه تعداد كشتههای آن سیل حدود نیمی از كشتههای این تصادف بود. ولی رسانهها و روزنامههای كشور در روز یکشنبه تقریبا هیچكدام این خبر را در صفحه اول خود منعكس نكردند یا انعكاس آن در حدی نبود كه دیده شود.
این در حالی است كه پس از حدود یك دهه كاهش در تعداد تلفات ناشی از تصادف رانندگی، از سال 1396 این روند کاهشی معکوس شده است و تعداد تلفات ناشی از تصادفات رانندگی نسبت به سال 1395 افزایش یافته و این افزایش در سال 1397 نیز دیده میشود؛ به طوری كه تعداد تلفات ناشی از تصادفات در سال 1397، نسبت به سال 1395، حدود 1250 نفر بیشتر شده است و ظاهرا امسال نیز روند افزایش ادامه خواهد داشت. این افزایشها در حالی رخ داده است كه طبق برنامه ششم توسعه میبایست تا پایان برنامه نسبت تعداد تلفات به تعداد خودرو حدود 31 درصد كم شود كه به نظر میرسد چنین هدفی نه تنها دور از دسترس است بلكه در مسیر معكوس در حال حركت هستیم.
پرسش این است كه این تعداد زن و كودك بیگناه چرا باید كشته شوند؟ مسئولیت كیفری راننده كامیون كه خوابآلود بوده با كیست؟ تا كی شركتهای حملونقل و بیمهای و پلیس راه در برابر این حوادث در عمل سكوت میكنند و از اقدام جدی گریزان هستند؟ بخشی از مسأله برمیگردد به حساسیت ما و رسانههای ما. شاید بهتر باشد که ابتدا یک سوزن به خود بزنیم و سپس یک جوالدوز به دیگران. هنگامی كه اظهار نظر معمولی یا بیربط و حرفهای توهینآمیز یك سلبریتی تیتر یك میشود و دهها و صدها نظر له و علیه آن بیان و منتشر میکنیم، ولی خبر كشتهشدن این تعداد شهروند بیگناه مسكوت میماند، باید هم شاهد افزایش تلفات باشیم. آسیاب به نوبت خواهد بود.
هنگامی كه فلان دادگاه را با جزییات كامل هر روز پیگیری میكنیم، ولی از سرنوشت و عاقبت کسانی که در کاهش این نوع تصادفات مسئول هستند، غفلت میورزیم باید هم چنین اخباری برای ما به امری عادی تبدیل شود.مسأله ما فقط بیتوجهی به این تصادفات نیست. بریدن ترمز اتوبوس دانشگاه آزاد در تهران میتواند برای چند روز به مهمترین خبر رسانهها تبدیل شود ولی كشته و مصدومشدن زنان و كودكان اینچهبرونی در گلستان، حتی به یك نصف خبر در صفحه اول نیز تبدیل نمیشود. این رفتار به معنای آن است که اهمیت خبر اول نیز برای رسانهها به علت وجه سیاسی آن است والّا كسی برای كشتهشدن افراد دل نمیسوزاند! كه اگر میسوزاند، باید به این خبر نیز بپردازیم و بیشتر هم پرداخته شود. البته میپذیرم كه عوامل گوناگونی در اهمیت یافتن خبر نقش دارند، ولی این حد بیتوجهی به جان انسان، آن هم انسانهایی كه دور از مركز هستند، فقط در یك جامعه که به لحاظ اولویتهای اخلاقی بیمار باشد، دیده میشود.