محمدحسین میرابوطالبی / یکی از فالوورهای angizeshi_biootiful_٨٤٨٦_mind از من پرسیده: «تو که این همه آموزش موفقیت میدی، چرا خودت یه رابطه موفق نداری و مجرد موندی؟»
باید بگویم که من در زمینه روابطم(مانند بقیه زمینهها) بسیار موفقم. ای کاش به جای قضاوت کردن دلیل موفق بودن روابطم را میپرسید.
پیدا کردن فردی در حد من بسیار سخت است. کسی با سطح دانش و موفقیت من میتواند با یک آدم ناموفق رابطه داشته باشد؟ اتفاقا خیلیها به این قضیه اعتراف میکنند و در جواب پیشنهاد من صادقانه میگویند: «من لیاقت تو رو ندارم.»
یک بار در جلسه خواستگاری از من پرسیدند: «شما ماشین و خونه دارید؟» جواب دادم هر روز صبح خودم را سوار بر بنزم در خانه ویلایی فرض میکنم. گفتند: «پس ما یه دوری بزنیم. شما تا کی بازین؟» قانون جذب هم فکر کردن دارد؟ نمیدانی هر چیزی را که تصور کنی به آن میرسی؟
من یک داستان عشق و عاشقی موفق هم دارم. مثل خودم ادمین پیج موفقیت بود. تخصصش آموزش تضمینی شوهرداری موفق بود. یک بار دستم خورد و به اشتباه در پاسخش ایموجی قلب فرستادم. گفت: «ببخشید چرا قلب فرستادید؟ از من خوشتون میاد؟» من توضیح دادم که اشتباه فرستادهام. اما پاسخی داد که به نظرم منطقی بود. گفت: «آقای محترم، اول قلب میفرستید و بعد میزنید زیرش؟ واقعا خجالت آوره. چرا پنهان میکنید که از من خوشتون میاد؟» عاشق همین منطق و پیگیریش شدم. روز و شب به او میاندیشیدم. فکر ازدواج با او، لحظهای از سرم بیرون نمیرفت. یکسال بعد، سر سفره عقد نشسته بودیم. بهترین لحظات عمرم بود. عاقد خطبه را خواند و رسید به اینجا که «آقای ادمین میلیونر، آیا به من وکالت میدهید؟» لحظه انجام مهمترین تمرین عمرم فرا رسیده بود. چشمانم را بستم و تمام خاطرات خوش موفقیتهایم را دوره کردم. چشمانم را باز کردم و با صلابت گفتم: «نه!» تمام زندگی دنبال فرصتی بودم که بتوانم قدرت نه گفتنم را تقویت کنم. چه فرصتی بهتر از این؟ وقتی نه را در بهترین فرصت زندگیت و بر خلاف میلت بگویی، دیگر در شرایط ساده برایت کاری ندارد.
شاید بگویید این کار دیگر زیادهروی است. من آدم انتقادپذیری هستم و اشتباهاتم را قبول میکنم. در این مورد هم بعد از آنکه چهار برادرش به سمت بنبست پایین محضر هدایتم کردند و اتفاقاتی که آنجا افتاد، به اشتباه خودم پی بردم. برای این تمرین باید عاشق کسی میشدم که تعداد برادران کمتری داشته یا حداقل زورشان کمتر باشد.