بحران زیست محیطی و پدیده بیآبی در ایران،پدیده تازهای نیست و به موازات گسترش شهرنشینی،صنعتی شدن،کشاورزی و رشد جمعیت و از همه مهمتر فقدان استراتژی و برنامه کارشناسانه در حوزه آب،در یک قرن اخیر،این بحران عمق بیشتری یافته است
بهمن ویسی، معلم نمونه کشوری در مورد بحران آبی خوزستان برای شهروند آنلاین نوشت:
«خوزستان تشنه است.خوزستان عزادار است.عزادار نخلها،عزادار کرخه،عزادار کارون،عزادار هورالعظیم و عزادار گاومیشها.صدای العطش مردم این دیار به آسمان بلند است.با پرآبترین استان ایران چه کردهایم؟ آیا تشنگی خوزستان محصول بیتوجهی به هشدارهای کارشناسان و مدیریت فاجعهبار منابع آبی منطقه نیست؟ نابودی پوشش گیاهی منطقه، کاهش بارندگی، گسترش بیابان،حفر چاههای غیرمجاز،برداشت بیرویه از منابع آبی،کشت محصولات پرآببر ،سدسازیهای بیضابطه،خشکاندن تالابها،انتقال از سرشاخههای کارون و…خوزستان را به کانون بحران بیآبی تبدیل کرده و از سوئی عدم تخصیص اعتبار مالی مورد نیاز برای مقابله با پیامدهای خشکسالی،به فاجعه ابعاد گستردهتری بخشیده است.
بحران زیست محیطی و پدیده بیآبی در ایران،پدیده تازهای نیست و به موازات گسترش شهرنشینی،صنعتی شدن،کشاورزی و رشد جمعیت و از همه مهمتر فقدان استراتژی و برنامه کارشناسانه در حوزه آب،در یک قرن اخیر،این بحران عمق بیشتری یافته است.
در دوره حکومت پیشین،زمانی که تب تدوین برنامه توسعه کشور بالا گرفته بود،جمعی از کارشناسان داخلی و خارجی با بررسی همهجانبه امکانات و توانمندیهای کشور،راهکارهای مکتوب خود برای تحقق توسعه ملی ایران را روی میز مقامات وقت قرار دادند که محور آن دو پیشنهاد بود:
- کنترل نرخ افزایش جمعیت و مهار آن در سقف پنجاه میلیون نفر بهخاطر محدودیتهای سرزمینی
- حفظ منابع آبی زیرزمینی و عدم استفاده از این آب در بخش کشاورزی.
طبق پیشنهاد اخیر،آبهای زیرزمینی باید صرفا برای آشامیدن استخراج میشد. کشاورزی فقط به برخی نقاط کشور محدود و از روانآبها در بخش صنعت و توریسم بهرهبرداری میگردید. پشتوانه علمی این راهکار هم استقرار کشور در اقلیم خشک جغرافیایی و کاهش تدریجی بارندگی بود، اما این پیشنهادات نه آن زمان و نه در این سالها مورد توجه قرار نگرفت.
جمعیت کشور از مرز هشتاد میلیون نفر گذشت و منابع آبی کشور هم تحت عنوان استقلال کشور و خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی نابود شد!
راندمان پایین برداشت محصول،کشت غیراستراتژیک و غیربومی،کشت محصولات پرآببر،عدم استفاده از شیوههای نوین آبیاری و استقرار صنایع پرآببر در مناطق کمآب کشور،ایران را در بحران بیآبی قرار داد.با چه زبانی باید گفته شود که ایران سرزمین کشاورزی نیست؟ایران ظرفیت کشت برنج و هندوانه و…را ندارد.مسئولان باید با تقویت دیپلماسی و تعامل با جامعه جهانی زمینه و بستر طرح کشاورزی فراسرزمینی را مهیا نمایند.برنامهای که سالهاست توسط کشورهای خشک اقلیم انجام میگیرد.البته باید به فکر اقتصاد جایگزین کشاورزی هم بود.کشاورزان باید از طریق مالی و نظام بیمه مورد حمایت گسترده قرار گیرند.نمیتوان کشاورزان و باغداران را با شکم گرسنه در میان زمینهایی خشک رها کرد.چرا با ویلاسازی و تغییر کاربری زمین و جنگل مقابله نمیشود؟ویلاداران با کدام توجیه اقتصادی قطرات زندگیبخش آب را میان درختان میوه جاری میکنند؟
در این سالها،جنگلهای کشور تخریب،آبها آلوده،به حریم رودها تجاوز، آلودگی هوا فراگیر،گونههای جانوری منقرض،رودها و تالابها و سرابها هم خشک شدهاند.در یک جمله: «محیط زیست را نابود کردهایم.»
این نکته کلیدی است:تنش آبی خوزستان زنگ هشداری است برای مسئولان کشور تا در برابر این واقعیت تسلیم شوند که بحران بیآبی و نابودی محیط زیست،موجودیت و ماندگاری ایران در جغرافیای جهانی را به مخاطره انداخته است.وعدههای رسانهای،بودجههای محدود و قطرهچکانی و استفاده از رویکردهای سنتی مقابله با بحران،راهی برای برونرفت از این وضعیت،در برابر ما نمیگشاید.فاجعه بیآبی محدود به خوزستان نشده و قطعا در آیندهای نزدیک این پدیده شوم با شدت بیشتری،استانهای دیگر ایران را تحتتأثیر قرار خواهد داد و ناگفته پیداست که ما با این سطح از مدیریت بحران،در مسیر مقابله با این معضل و تأمین نیازهای شهروندان، ناتوانتر از قبل ظاهر خواهیم شد.
پازل سرزمین ایران با اقوام،نژادها،زبانها و فرهنگهای متنوع یکپارچه شده است.
با صدای رسا اعلام میکنم که همه ما خوزستانی هستیم و همه جای ایران سرای من است.در این شرایط ضمن ابراز همدردی و همراهی با مردم آن دیار،مسئولان را به تدوین برنامهای قاطع و فراگیر در راستای حل مشکلات و تنگناهای طاقتفرسای هموطنان خود در حوزه آب در استان خونرنگ خوزستان فرا میخوانم.»