ناگفته هایی از زندگی شخصی بهرام بیضایی

گفت‌وگوی «شهروند» با افشین هاشمی

امین فرج پور- شهروند آنلاین؛ «همه چیز با نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان» شروع شد: حبیب رضایی با من تماس گرفت و گفت که دستیار آقای بیضایی می‌شوی؟ گفتم چه چیزی از این بهتر؟ و اینگونه بود که این همکاری آغاز شد و بعدها به نمایش «افرا» رسید که در آن نمایش علاوه ‌بر دستیاری کارگردان، بازیگری هم کردم. در ادامه نیز فیلم «وقتی همه خوابیم»، فیلم ساخته‌نشده «لبه پرتگاه» و سپس دو همکاری خارج از کشور را با آقای بیضایی داشتم.»

اینها صحبت‌های افشین هاشمی درباره همکاری با بهرام بیضایی است. بازیگر، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و نوازنده‌ای که یکی از طولانی‌ترین دوره‌های همکاری با بهرام بیضایی را تجربه کرده و از این‌رو یکی از بهترین گزینه‌هایی است که می‌تواند درباره این غول بزرگ دنیای نمایش و سینما سخن بگوید.
  به عنوان کسی که یکی از نزدیکان و دوستداران بهرام بیضایی شناخته می‌شود؛ فکر می‌کنید چه عواملی بهرام بیضایی را تبدیل به بهرام بیضایی کرده که در تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین نقش بی‌بدیلی دارد؟
چه سوال سختی. شاید ‌بتوان گفت بهرام بیضایی هیچ‌گاه سعی نکرده راه‌های از پیش آزموده توسط دیگران را تکرار کند و در همه چیز به دنبال زبان و نگاه خودش رفته؛ چه در تئاتر، چه در سینما و چه در پژوهش‌هایی که انجام داده و حتی در رویارویی با اتفاقات سیاسی-هنری روز.
  ولی قطعا خیلی‌های دیگری هم هستند که تلاش کرده‌اند زبان و منش شخصی خودشان را داشته باشند…
بگذارید اینگونه بگویم که این مسیر، برای کسی که حرفی برای گفتن دارد، راهی است که می‌تواند او را ویژه و منحصربه‌فرد کند، یعنی جست‌وجوی یک زبان ویژه به جای پیروی از دیگران.
  در مورد شخص بهرام بیضایی شما چگونه این مسیر را توضیح می‌دهید؟
در مورد ایشان فکر می‌کنم که بخشی از راهش را از دل کهن‌الگوها و تاریخ درمی‌آورد و از آنها برای پیداکردن مسیری تازه مدد می‌گیرد؛ چه در تئاترهایش که از تعزیه و تخت‌حوضی وام می‌گیرد مثلا در «راه طولانیِ فرمان پسر فرمان از میان تاریکی» یا «هشتمین سفر سندباد» یا در آثاری مانند «فتح‌نامه کلات» و «طومار شیخ شرزین» که از زبان کهن و تاریخ وام می‌گیرد. شاید بهرام بیضایی با وصل به دنیای اسطوره در جست‌وجوی یافتن راهی تازه برای بازآفرینی هنری با زبانی مناسب دنیای امروز است و این است که بهرام بیضایی را یگانه می‌سازد.
  به‌عنوان  بازیگری که علاوه بر بهرام بیضایی با دیگر هنرمندان عرصه هنرهای نمایشی هم همکاری‌هایی داشته‌اید، می‌توانید بگویید گفته‌ها و قصه‌های افسانه‌مانندی که درباره شیوه کاری بهرام بیضایی گفته می‌شود، آیا واقعا حقیقت دارند یا نه؟!
نمی‌خواهم زیاد در این مورد حرف بزنم. فقط بگویم که تمرین تئاتر با بهرام بیضایی یکی از مفرح‌ترین کارهای جهان است. تمرین‌هایی پر از شوخی و خنده و قهقهه. چگونه می‌توان باور کرد که بهرام بیضایی با آن چهره‌ جدی و عکس‌های اخمو، دورتادور تالار تمرین را مثل گروچو مارکس راه برود؟ یا برای روحیه‌دادن به بازیگرانش پیش از اجرا، یک فضای پرنشاط ایجاد کند تا بازیگران بهترین اجرا را روی صحنه داشته باشند؟
  برخوردهای سلیقه‌ای چقدر برای بیضایی در رسیدن به جایگاهی که لایقش است مانع تراشیده است؟
شایستگی و سزاواری و جایگاه ایشان را فلان مدیر ناآگاه یا آن مسئول بی‌لیاقت یا بهمان سانسورچیِ موجه‌نما تعیین نمی‌کند. جای ایشان آنقدر بالاست که سانسورچی برای نگاه به آن کلاه از سرش خواهد افتاد. به‌نظرم کسانی که در مسیر کاری ایشان سنگ انداختند، روزی تاوان خواهند داد و نزدیک‌ترین تاوان گریبانِ فرزندانِ‌ خودشان را خواهد گرفت که از غنای فرهنگی‌ِ آثارِ منتشرنشده‌اش محروم شده‌اند. این سنگ‌اندازان، کل افتخار عمرشان و البته عمر افتخارشان به‌اندازه همان دو روز پشت میز نشینی‌شان است، گرچه متاسفانه در همان دو روز تیغ در دست‌شان است برای کشیدن روی متن‌های دیگران و جالب این‌ است که وقتی از پشت آن میزها بیرون می‌آیند، اغلب آزادی‌خواه می‌شوند و منکر تمام خط‌قرمزهایی که خودشان کشیده بودند و شروع می‌کنند به انتقاد! جایگاهِ بهرام بیضایی ورای چنین آدم‌هایی‌ است و آنها با جوهر قرمزشان، در اصل ملتی را محروم‌کرده‌اند از اثری که برای این سرزمین و ساکنانش بسیار مفید است. به نظرم هنوز یکی از بهترین فیلم‌های سینمای ایران با موضوعِ همبستگی ملی در مقابل دشمن، فیلم «باشو غریبه کوچک» است. فیلمی که چند سال توقیف بود و امروز می‌بینیم که در تاریخ این سرزمین، باشو بیشتر زنده مانده و می‌ماند یا خودکار قرمزهای آنها؟! و این همان چیزی است که آنها نمی‌فهمند.
  بهرام بیضایی جزو معدود چهره‌هایی است که اولا زمینه فعالیت گسترده‌ای دارد و مثلا در زمینه تئاتر، ادبیات، سینما، نمایشنامه‌نویسی، پژوهش و… فعال بوده و دوم اینکه در تمام این عرصه‌ها جزو برگزیده‌ها و بهترین‌ها بوده است.
بر اساس آنچه من دیده‌ام، بهرام بیضایی هیچ‌گاه به کم رضایت نمی‌دهد؛ چه در سینما و تئاتر و زمان کار و چه حتی در زمانی که قرار است غذایی در رستوران بخورد. البته این «کم» معنای حجم غذا نیست، به معنای «کیفیت» است. آدمی که وقتی شروع به نوشتن بروشور یا به قول خودشان برنوشت نمایش «شب هزار و یکم» می‌کند، از دلش کتاب هزار صفحه‌ایِ «هزار افسان کجاست؟» بیرون می‌آید. ما با چنین آدمی طرفیم!

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.