با شما همدردیم/ روایتی از تیمهای حمایت روانی سحر در کنار آوارهای متروپل
خبرنگار اعزامی شهروند گزارش می دهد؛
خانوادههای داغدیده متروپل، پاتوقشان «چادرهای هلالاحمر روبهروی مسجد» است؛ درست پشت ویرانههای متروپل. روز دوم فروریختن ساختمان بود که سروکله چادرها و جوانان هلالاحمر خوزستان پیدا شد. تیمهای حمایت روانی سحر بودند که از گوشهوکنار خوزستان برای تسلی خاطر خانوادههای عزادار، خودشان را به آبادان میرساندند. خانوادههای بهتزده، خشمگین و داغدیده که روزهای اول چندان روی خوشی به این تیم نشان نمیدادند، حالا از صبحتاشب در همین چادرها میمانند و حتی برای تیمهای امدادی و آواربرداری سر ساختمان متروپل، نقش تیمهای پشتیبانی را ایفا میکنند. حضور تیمهای حمایت روانی سحر این روزها غنیمت بزرگی در خیابان امیری آبادان برای کمک به خانوادههای عزادار است.
مرضیه موسوی- شهروندآنلاین؛ «ما دوست مریم هستیم.» زوج جوانی را میگوید که کافه مری را تازگیها در ساختمان متروپل راهاندازی کرده بودند. روز اول که ساختمان متروپل فرو ریخته بود خودشان را به خیابان امیری رساندند تا بلکه نشانی از دوست قدیمیشان پیدا کنند. روز دهم بعد از حادثه است و هنوز از مریم خبری نیست. با اینحال دوستانش خیابان امیری را ترک نکردهاند. گوشه یکی از چادرهای هلالاحمر را با آبمیوه، آبمعدنی، ماسک و … پر کردهاند. یکی از دخترها میگوید: «تنها کاری که از دستمان برمیآید همین است که هوای امدادگران را داشته باشیم. وسایلی که فکر میکنیم نیاز دارند را برایشان تهیه میکنیم تا کار با سرعت بیشتری پیش برود.»
چادرهای تیمهای سحر در کوچه پشت ساختمان متروپل به مرکز پشتیبانی مردمی هلالاحمر تبدیل شده و اهالی آبادان هم اغلب حمایتهای خود را از طریق همین چادرها روانه محل عملیات میکنند؛ از شربت و آب خنک گرفته تا لیوان و ماسک و چیزهای دیگر.
مأمن خانوادههای مفقودان
خانوادههای منتظر دیگر، یک راست خودشان را به چادرهای سحر میرسانند. با یکدیگر حرف میزنند و اخبار تازه را از اعضای جوانان جویا میشوند. افرادی که در این حوالی به چشم میخورند، آمار دقیقی از برگزاری مراسم ختم در خانه قربانیان حادثه دارند و میدانند امروز حال کدام مادر داغدیده بد شده و کارش به بیمارستان کشیده شده است. «رقیه حاجیپور» معاون جوانان جمعیت هلالاحمر استان خوزستان است و مسئول تیمهای سحر راهی شده به آبادان. او که از روز نخست اعزام در این چادرها و کنار خانوادههای عزادار بوده، میگوید: «عمق فاجعه را وقتی میفهمیم که وارد خانواده جانباختگان میشویم؛ وقتی چیزی بیشتر از یک اسم از قربانیان میفهمیم و درمییابیم که غیبت این فرد با خانواده چه کرده و چه میکند. شرایط برای خانوادههایی که اجساد عزیزانشان را در روزهای نخست پیدا نکردند، بدتر است؛ انتظار سختی را تحمل میکنند و پیدا شدن پیکر عزیزانشان، بزرگترین آرزوی این روزهای آنهاست.»
کمکهای مردمی
گرچه روز نخست ورود تیمهای سحر به خیابان امیری برای جوانان این تیم روز سختی بود، اما خیلی زود باب دوستی و همراهی آنها با خانوادههای داغدیده باز شد. بهطوری که در روزهای بعد، تیمهای سحر به همراه دیگر خانوادههای داغدار و عزادار به تسلی دیگر خانوادهها میرفتند. حاجیپور میگوید: «با اعتمادسازیهایی که انجام شد توانستیم مداخلات خود در حمایت روحیروانی از داغدیدگان این حادثه را آغاز کنیم. وقتی پیکری پیدا و شناسایی میشود به سراغ خانوادهاش میرویم برای تسلیت گفتن و همدردی با آنها. ارتباط ما با خانوادهها از همان زمان آغاز میشود و در صورت لزوم دفعات دیگر هم به دیدن آنها میرویم یا آنها را برای شرکت در جلسات مشاوره و … دعوت میکنیم.»
تیمهای سحر این روزها مأمنی برای خانوادههای داغدار حادثه متروپل هستند. از آشفتهحالی خود به مشاوران و روانشناسان میگویند و برای آرامش حال خودشان، گاهی در کارهای حمایتی و مشاورهای با داوطلبان تیمهای سحر همراه میشوند. حاجیپور میگوید: «وقتی پیکر یکی از کشتهشدگان بعد از چند روز پیدا شد، فرزندان خانواده از ما خواستند تا این خبر را به مادرشان اعلام کنیم. چون خودشان نمیدانستند چگونه میتوانند این موضوع را به گوش مادر سالخوردهشان برسانند. از این میترسیدند که مادر سکته کند و دچار شوک شود.»
به سراغ خانوادهای میروند که دو روز از کشف جسد و خاکسپاریاش میگذرد. با اینحال شنیدهاند که زن خانواده، هنوز مرگ همسر جوانش را باور نکرده است. گروهی از زنان آبادان هم همراهیشان کردهاند. به خانه که میرسند به رسم خوزستانیها با روضهخوانی و شروهخوانی حضور خود را اعلام میکنند. دقیقهای نگذشته، صدای گریه زنی به گوش میرسد که تا 8 روز بعد از حادثه در شوک فرو رفته بود و نمیتوانست گریه کند. خانهبهخانه، با دسته گل و پیام تسلیت به سراغ خانوادهها میروند و به شیوهورسوم محلی با آنها عزاداری میکنند.
روههای دانشجویی و مردمی برای هر کمکی پایکار هستند. در خیابانها و کوچههای منتهی به متروپل، قدمبهقدم آبمعدنی و غذا برای استفاده امدادگران فراهم کردهاند. شبها مردم با چای از امدادگران خسته تشکر میکنند. افرادی از جاهای مختلف خودشان را به ما میرسانند و میگویند هرکاری نیاز است، حاضر هستند انجام دهند. مهمتر از همه اینکه خود خانوادههای عزادار برای کمک به امدادگران پیشقدم میشوند.
خانوادههای بیسرپرست
«این حادثه با پلاسکو یک فرق اساسی داشت، آن هم اینکه به دست انسان رقم خورده بود و مسببان آن مشخص هستند. همین هم مردم را خشمگین کرده و باعث شده تا داغ خانوادهها برای همه ما سنگین باشد.» «لیلا مرشدبهبهانی» یکی از اعضای تیم سحر خوزستان است که خودش را به آبادان رسانده تا از خانوادههای داغدیده در متروپل حمایت کند. او از صبوری مردم آبادان میگوید و خانوادههایی که روزهای سختی را میگذرانند: «شرایط برای خانوادههایی که عزیزی را از دست دادهاند و حتی پیکرش را هم پیدا نکردهاند بسیار سخت است. با اینحال این مردم اعتراضی به لب نمیآورند و تنها خواستهشان بعد از پیداشدن جنازهها، محاکمه مسببان حادثه است.»
از حمایتهای خودجوش مردم در این روزها از تیمهای امدادی و عملیاتی در محل حادثه متروپل میگوید: «گروههای دانشجویی و مردمی برای هر کمکی پایکار هستند. در خیابانها و کوچههای منتهی به متروپل، قدمبهقدم آبمعدنی و غذا برای استفاده امدادگران فراهم کردهاند. شبها مردم با چای از امدادگران خسته تشکر میکنند. افرادی از جاهای مختلف خودشان را به ما میرسانند و میگویند هرکاری نیاز است، حاضر هستند انجام دهند. مهمتر از همه اینکه خود خانوادههای عزادار برای کمک به امدادگران پیشقدم میشوند. این کار باعث آرامشخاطر خودشان میشود چراکه حس میکنند به روش خودشان دارند به روند عملیات کمک میکنند.»
قرار است تا آخرین روزی که خانوادههای آسیبدیده به کمکشان نیاز داشته باشند در آبادان بمانند. گاهی به جزیره مینو میروند و به خانواده کارگرانی که در ساختمان جان باختهاند سر میزنند. خانوادههایی که با کشته شدن عضوی در آنها، فاقد سرپرست موثر هستند را شناسایی میکنند تا بتوانند در روزها و ماههای بعد از حادثه همچنان کمکحالشان باشند. حاجیپور میگوید: «برخی از افرادی که در این حادثه جان باختند سرپرست بیش از یک خانواده بودند و حالا با فوت آنها، خانواده هیچ منبع درآمدی ندارد. حتی ما خانوادههایی را سراغ داریم که بهدلیل همین موضوع، حتی نتوانستهاند یک مراسم ختم ساده برگزار کنند. ما ارتباط خودمان را با این خانوادهها حفظ میکنیم تا برای گذران زندگی با مشکلات مواجه نشوند.»
//انتهای پیام