باید به «کافهکتاب»ها مجوز بدهند
گفتوگو با مهدی حسینزادگان، مدیر اجرایی انتشارات «ققنوس» درباره راهکارهای ادامه حیات کتابفروشیهای فیزیکی
مهدی حسینزادگان گفت: مجوز کافهکتاب در تهران نمیدهند. به دلیل یکسری سوءاستفادههایی که ممکن است شکل بگیرد؛ مثلا کسی بیاید با دو تا قفسه کتاب بگوید من هم کافهکتاب هستم! در حالی که کافهکتاب باید تعریف مشخصی داشته باشد؛ مثلا باید 8 هزار عنوان کتاب داشته باشد یا بالای 10 هزار یا هر تعداد دیگری! در واقع هنوز به تعریفی از کافهکتاب نرسیدهاند.
یاسر نوروزی_شهروندآنلاین؛ در سالهای گذشته رفتهرفته شاهد تعطیلی کتابفروشیهای فیزیکی بیشتری بودهایم. دلایل این موضوع فراوان است. قیمت کتاب از سال پایانی دولت سابق، روند افزایشی پیدا کرد و کار به جایی رسید که این روزها چند برابر شده است. همهگیری کرونا هم بسیاری از اماکن فروش فیزیکی کتاب را به تعطیلی کشاند. اما مساله اصلی همزمان با کمرونق شدن کتابفروشیهای فیزیکی، پا گرفتن فروشگاههای مجازی کتاب بود؛ چه به شکل سایت، چه در کانالها و چه شبکههای اجتماعی. آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگویی است با مهدی حسینزادگان، مدیر اجرایی انتشارات «ققنوس» درباره راهکارهای ادامه حیات کتابفروشیهای فیزیکی.
با توجه به رونق گرفتن فروشگاههای کتاب مجازی و گرانی کتاب، رفتهرفته کتابفروشیهای بیشتری با تهدید تعطیلی همیشگی مواجه میشوند. شما چه راهکاری برای جلوگیری از این موضوع پیش پایشان میبینید؟
به نظر من، خود کتابفروشیها باید به فکر باشند و از امکاناتی که تکنولوژیهای جدید در اختیارشان قرار میدهد، استفاده کنند. یعنی یک کتابفروشی فیزیکی میتواند خودش توزیع داشته باشد و یک مقدار هم سودش را کمتر در نظر بگیرد تا بتواند رقابت کند. هرچند باید پذیرفت تخفیفهای بالایی که بعضی ناشران و سایتها میدهند، این رقابت را برای کتابفروشیها سخت و گاهی حتی غیرممکن کرده؛ مثلا دیجیکالا تخفیف 60 تا 70 درصدی برای کتاب دارد، در حالی که کتابفروشی نهایتا چقدر میتواند تخفیف بدهد؟ همین شرایط است که شاید کمی ماجرای رقابت را نابرابر کرده.
چطور بعضی سایتها و از جمله دیجیکالا میتوانند چنین تخفیفهای بالایی در نظر بگیرند؟
برای اینکه اصل ماجرا به کتابسازی برمیگردد. یکسری ناشران خاص هستند که توسط افراد محدودی اداره میشوند و این افراد نزدیک به 30 انتشارات دستشان است. اینها به محض اینکه میبینند کتابی پرفروش میشود، شروع میکنند به چاپ کردن آن کتاب با قیمتهای بسیار پایین. مثلا قیمت «ملت عشق» اصلی، 120 هزار تومان است، اما اینها میآیند مثلا قیمت میزنند 250 هزار تومان با 70 درصد تخفیف. وقتی هم 70 درصد را حساب کنید تقریبا نزدیک به همان قیمت کتاب اصلیاش میشود. ضمن اینکه اصلا کتابسازی کردهاند. طوری که الان شما به این سایتها سر بزنید، «ملت عشق» اصلی، در ردیف سیام فروش هم نیست!
مقصودتان ترجمه آقای فصیحی در نشر «ققنوس» است؟
بله. خب وقتی بر اساس کتاب ایشان، کتابسازی صورت گرفته، با همین وضعیتی مواجه میشویم که میبینید. آن ناشران در واقع شرایطی را رقم زدهاند که واقعا باید اتحادیهها و وزارت ارشاد فکری به حال این موضوع بکنند. الان شما پرفروشهای کتابهای دیجیکالا را فهرست کنید. اگر مثلا 36 کتاب پرفروش داشته باشند، 30 عنوان اول این فهرست متعلق به همین ناشران است.
پس به نظر میرسد سایتها و فروشگاههایی نظیر دیجیکالا تقصیری این وسط نداشته باشند. چون صرفا بازار فروش هستند. مقصر این نوع ناشران هستند که کتابسازی میکنند و کسی جلودارشان نیست. درست است؟
ببینید، نظام صنفی یکسری قوانین گذاشته بود که دیجیکالا رعایت نمیکند. نظام صنفی میگوید اگر فروشگاهی بخواهد مثلا تخفیف بالای 20 درصد در نظر بگیرد، باید از اتحادیه اجازه بگیرد. ولی آنها این را رعایت نمیکنند و میگویند که بازار باید باز باشد و رقابت شکل بگیرد. این نوع نگاه شاید در کالاهایی مثل موبایل باعث ایجاد رقابت شود، ولی در کالاهایی نظیر کتاب، خیلی از مخاطبان نمیتوانند جنس فیک را تشخیص بدهند. ناشرانی هم که جنس فیک دست مردم میدهند به بهترین شکل از این وضعیت استفاده میکنند.
چه کسانی باید آن قانون نظام صنفی را که گفتید، اجرایی کنند؟ همان قانون ممنوعیت بالای 20 درصد تخفیف را.
اتحادیهها باید اجراییاش کنند.
خب، دیجیکالا که ملزم به رعایت قانون نظام صنفی ناشران نیست.
نه؛ به همین دلیل هم اجرا نمیکند.
در واقع آن نوع ناشران که کتابسازی میکنند، دارند بهنوعی شرایط را از مجراهای بالاتر قانون دور میزنند. درست است؟
بله، دارند از حفرههای قانونی استفاده میکند.
چطور کتابسازی میکنند؟
با نشرهای مختلفی که زیر دستشان است، کتاب را به ارشاد میفرستند. یکی مجوز نگرفت، با دیگری مجوز میگیرند. اصلا این خلاف است. بعد هم قیمتهای مختلف در نظر میگیرند؛ یکی را میگذارند 200 هزار تومان، یکی 220، یکی 260 و غیره. تخفیفهای مختلف هم اعمال میکنند و با نوعی بازی، بالاخره مشتری را در تله میاندازند. یعنی قدرتهای انتخاب خیلی زیادی به مشتری میدهند تا بالاخره مشتری یکی را انتخاب کند.
با این وضعیت پس کتابفروشیهای فیزیکی چطور میتوانند رقابت کنند؟
باید مجوزهای کافهکتاب افزایش پیدا کند که متأسفانه در تهران هنوز جواز کافهکتاب نمیدهند.
چند سال است جواز کافهکتاب برای تهران صادر نمیشود؟
خیلی سال است. کلا فکر نمیکنم در تهران مجوز کافهکتاب صادر شده باشد.
پس این کافهکتابهایی که میبینیم، چطور فعالیت میکنند؟
مثلا ما خودمان جواز کتابفروشی گرفتهایم، کنارش هم کافه داریم. ولی مجوز کافهکتاب در تهران نمیدهند. البته میدانم مثلا در کرج صادر شده و خیلیها دارند با جواز کافهکتاب کار میکنند، ولی در تهران هنوز این مجوز را ندادهاند.
چرا؟
به دلیل یکسری سوءاستفادههایی است که ممکن است شکل بگیرد؛ مثلا کسی بیاید با دو تا قفسه کتاب بگوید من هم کافهکتاب هستم! در حالی که کافهکتاب باید تعریف مشخصی داشته باشد؛ مثلا باید 8 هزار عنوان کتاب داشته باشد یا بالای 10 هزار یا هر تعداد دیگری! مقصودم این است هنوز به تعریف خاصی از کافهکتاب نرسیدهاند که بتوانند جلوی سوءاستفادهها را بگیرند.
به این ترتیب چه راهکارهایی پیش پای کتابفروشها در تهران است؟
یکی اینکه ناشرها فروش مستقیم و با تخفیف خودشان را بردارند. چون بعضی ناشران بزرگ که خودشان کتابفروشی و سایت دارند، میآیند تخفیف 30 درصدی در نظر میگیرند، در حالی که به کتابفروش، تخفیف 25 درصدی دادهاند! خب، همین موضوع لطمه زیادی به کتابفروش میزند.