انسان صفر و یک نیست!

یادداشت؛

آزاده پارسافر*

از روزی که دانشمند بزرگ کشورمان، حکیم محمد بن موسی خوارزمی پایه‌های دانش انفورماتیک را بنا نهاد و به تبع آن ما با دنیای شگفت‌انگیز صفر و یک آشنا شدیم، تلاش بشر این شد که از قدرت لایتناهی سرزمین صفر و یک برای هر چه مدرن کردن دنیای پیرامونی بهره ببرد. زیرا همانگونه که بهتر از من می‌دانید، دنیای رایانه، دنیای صفر و یک است. هر داده‌ای که وارد کامپیوتر می‌شود اول به زبان صفر و یک تبدیل و سپس دستوراتی به آن داده می‌شود. سیستم دودویی یا باینری، یک نوع نمایش برای اعداد است که از تقسیم‌های متوالی یک عدد بر عدد دو به دست می‌آید و به همین دلیل فقط عددهای صفر و یک در آن ظاهر می‌شود که به تعبیری «یک» یعنی آن دستور اجرا شود و «صفر» یعنی آن دستور اجرا نشود و یا شاید یک یعنی «آری» و صفر یعنی «نه».

با اجازه تمامی متخصصان حوزه فناوری اطلاعات می‌خواهم این دنیای وسیع را با دنیای به ظاهر محدود انسان پیوند بزنم. «صفر و یک» فقط مختص کامپیوتر نیست، دسته‌ای از انسان‌ها هستند که زندگی کردن‌شان کاملا صفر و یکی است! دنیای روانشناختی این انسان‌ها پر است از گزاره‌های شرطی و اگر شرایط کمی با گزاره‌های شرطی‌شان مغایرت داشته باشد مستأصل می‌مانند که چه باید بکنند!! می‌پرسید چگونه؟ بسیار شنیده‌ایم که می‌گویند:

اگر شخصی فلان گونه لباس بپوشد نشانه این است که بی قید و لاابالی است.
اگر به من سلام نکند یعنی نمی‌خواهد ارتباطی باشد.
اگر هوا بارانی شد دیگر به مهمانی نمی‌روم.

در دنیای روانشناسی «یک» یعنی سفید و «صفر» یعنی سیاه، «یک» یعنی تمامی قسمت‌های دوست داشتنی‌ام و «صفر» یعنی همه آن ویژگی‌های دوست نداشتنی‌ام. به تعبیر عامیانه: انسان‌های صفر و یکی یا یک تجربه، پدیده، انسان و… را «یک» تجربه می‌کند یعنی سفید و یا یک تجربه، پدیده یا انسان را «صفر» تجربه می‌کند یعنی سیاه. در واقع اعتقادی به خاکستری بودن ندارند!!

شاید انسان صفر و یکی فراموش کرده باشد که اگر آن شخص سلام نکرد، اگرچه اتفاق ناخوشایندی است، اما شاید آن روز روز خوبی را پشت سر نگذاشته است.

انسان صفر و یکی می‌ترسد که مهمانی رفتن در روز بارانی را تجربه کند.

و شاید انسان صفر و یکی در آن لحظه که انسانی را بخاطر نحوه پوشش لاابالی می‌خواند اسیر تعصبات و قضاوت‌های ذهنی‌اش شده است.

دوباره به دنیای فناوری اطلاعات برگردیم. در این روزگار به لطف منطق فازی یا همان قانون چند ارزشی، دنیای صنعت فقط محدود به صفر و یک نیست و به ازای هر عددی که می‌تواند در بازه صفر و یک قرار گیرد، امکان متنوع سازی کاربرد وسایلی که طراحی شده‌اند تا تسهیل‌گر زندگی انسان باشند از جاروبرقی و ماشین ظرفشویی گرفته تا گوشی‌های موبایل و حتی ماشین‌های شخصی، میسر است. نکته جالب اینجاست که هرچه ماشینی خاکستری‌تر باشد یعنی پیشرفته‌تر و مدرن‌تر است و هرچه انسانی خاکستری‌تر باشد یعنی نقیصه‌ها و ناکامل بودن‌های سیاه رنگ خود را با شفقت و همدلی بیشتری تاب آورده و آنها را در میان سفیدی‌هایش پذیرفته و به صلح درونی رسیده.

تقسیم کردن تمام دنیا و تمام انسان‌ها به سیاه و سفید، خوب و بد، زشت و زیبا نه تنها کار عاقلانه‌ای نیست بلکه در این روزگار که حتی ماشین‌ها هم دیگر صرفا صفر و یکی نیستند، کار بیهوده‌ای است.

ما نتوانستیم مصنوعات دست بشر را تنها به «صفر و یک» محدود کنیم آن وقت چگونه امکان دارد که انسان با تمام ویژگی‌ها و تنوع در بودنش بتواند فقط یا سفید باشد یا سیاه؟

ما چه بخواهیم و چه نخواهیم ترکیبی از قسمت‌های سیاه و سفید وجودمان هستیم و زمانی می‌توانیم بصورت یک کل منسجم دارای هویتی سالم و معلوم باشیم که خاکستری بمانیم.

*کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، مشاور و مدرس

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.