بعضی کپیکارها حتی یک «واو» هم جا نینداختند!
پای صحبتهای مریم مفتاحی، یکی از مترجمانی که آثارش قربانی کپیکاری گروهی از ناشران است
این ناشرنماها ترجمه فارسی را برمیدارند، چند واژه و جمله را جابهجا میکنند، بعد هم کتاب را به اسم یک ترجمه جدید، چاپ میکنند! اسامی مترجمهای این ناشران هم عموما فیک است؛ یعنی اصلا بعضی از مترجمانشان وجود خارجی ندارند!
یاسر نوروزی_شهروندآنلاین؛ماجرا از کجا شروع شد؟ چند سال پیش عدهای که صرفا به دنبال منفعت مالی از بازار کتاب ایران بودند، دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند حفره قانونی کپیرایت را در ایران دور بزنند. چطور؟ آنها کتابهای بازار ایران را رصد میکردند و به محض اینکه میدیدند کتابی پرفروش شده، آن را برمیداشتند، جملهها را تغییر میدادند و با کمی پس و پیش کردن واژهها، با نام مترجمانی که بسیاری از آنها اصلا وجود خارجی ندارند، کتاب را چاپ میکردند. به این ترتیب نه مترجم قبلی میتوانست شکایتی علیه این ناشران تنظیم کند، نه ناشرانی که برای بار اول کتاب مربوطه را منتشر کرده بودند! یکی از قربانیان اصلی این ماجرا رمان «من پیش از تو» نوشته جوجو مویز با ترجمه مریم مفتاحی است که توسط نشر «آموت» منتشر شده. کپیکاران البته به آثار دیگر جوجو مویز نیز رحم کردند و بسیاری از آثار خانم مفتاحی در این جریان کپی شد! مریم مفتاحی در ادامه به بعضی کپیکاریهای این ناشرنماها اشاره کرده است که میخوانید.
این ناشرنماها ترجمه فارسی را برمیدارند، چند واژه و جمله را جابهجا میکنند، بعد هم کتاب را به اسم یک ترجمه جدید، چاپ میکنند! اسامی مترجمهای این ناشران هم عموما فیک است؛ یعنی اصلا بعضی از مترجمانشان وجود خارجی ندارند!
ترجمههای شما از آثار جوجو مویز («من پیش از تو»، «پس از تو» و…) در حال انتشار توسط گروهی از ناشران ناشناس و مترجمان ناآشناست. در واقع به نظر میرسد گروهی از ناشران در اقدامی مشخص در حال استفاده از دسترنج شما هستند.
بله، در این پنج، شش سال اخیر با فاجعهای مواجه شدهایم که شاید پیش از این در دنیای نشر نظیرش را ندیده بودیم. چون پیشتر از این فاجعه، ناشرها سراغ کتابی میرفتند که قبلا هم ترجمه شده بود یا مثلا سراغ کتابی میرفتند که نویسنده یا مترجمش دیگر در قید حیات نبود و آن را چاپ میکردند. اما متاسفانه در این پنج، شش سال اخیر، شاهد رواج نوعی فاجعه در دنیای نشر هستیم؛ آن هم این است که گروهی میآیند بازار کتاب را رصد میکنند و سراغ کتابهایی میروند که پرفروش شدهاند و چند چاپ را رد کردهاند و همان کتابها را چاپ میکنند. در واقع یکسری ناشرنما فقط کارشان شده همین! قبل از این، با قاچاق کتاب مواجه بودیم؛ یعنی کتابمان را میدیدم که با اسم خودمان به شکل قاچاق، بدون اجازه ناشر، چاپ شده و در جاهای مختلف در حال فروش است! یعنی میآمدند فرضا کتاب «من پیش از تو» را عینا با همان شناسه و با همان مشخصات ناشر اصلی (نشر «آموت») چاپ میکردند و اسم مرا هم به عنوان مترجم روی جلد میآوردند؛ طوریکه تشخیص اینکه این کتاب را «آموت» چاپ کرده یا جایی دیگر، سخت بود!
این در واقع معضل قاچاق کتاب بود، اما الان به نظر میرسد با معضلی وحشتناکتر مواجهایم.
بله، الان معضل دیگری داریم. یعنی ناشرنماهایی هستند که مجوز دارند، کارشان هم کاملا قانونی است، اما میآیند و ترجمه شما را به اشکال مختلف دوباره چاپ میکنند. نمیدانم چرا در برابر این گروه سکوت شده و کسی کاری به کارشان ندارد! چون این ناشرنماها بر اساس همین کتاب «من پیش از تو»، شاید 20 ترجمه بیرون داده باشند!
شما کتابهایشان را با ترجمه خودتان تطبیق دادهاید؟ از ترجمههای شما کپی میکنند؟
باور کنید بعضیهاشان حتی یک «واو» هم جابهجا نکردهاند! البته روشهای دیگری هم دارند؛ مثلا من در یکی از این کتابها که خودم ترجمه کردهام و این ناشرنماها با اسم مترجمی دیگر چاپ کردهاند، معادلی دیدم که خودم برای اصطلاحی گذاشته بودم. یعنی آن واژهگزینی و معادل، صرفا انتخاب خودم بود. پس گفتم این دیگر صد در صد کپی است. چون این ناشرنماها اصلا به متن اصلی کاری ندارند. اینها ترجمه فارسی را برمیدارند، چند واژه و جمله را جابهجا میکنند، مثلا به جای «زیبا» مینویسند «قشنگ»، بعد هم به اسم یک ترجمه جدید، کتاب را چاپ میکنند! اسامی مترجمهای این ناشران هم عموما فیک است؛ یعنی بعضی از مترجمانشان اصلا وجود خارجی ندارند!
خود بنده هم که سالهاست خبرنگار کتاب و ادبیاتم، هیچکدامشان را نمیشناسم؛ نه صفحهای در فضای مجازی دارند، نه هیچکسی در دنیای ترجمه آنها را میشناسد.
برای اینکه همانطور که گفتم وجود خارجی ندارند. همه اینها هم برمیگردد به اینکه متاسفانه قوانین ما، قوانینی نیست که بازدارنده باشد. کار این گروه هم ظاهرا قانونی است و از این فرصت استفاده میکنند. نشر دارند، مجوز میگیرند و به ظاهر هم قانونی کار میکنند. در حالی که در حال کپی کردن هستند و هیچ زحمتی هم بابتش نکشیدهاند و پاسخگوی هیچ کسی هم نیستند؛ پاسخگوی زحمت منِ مترجمی که ماهها وقت گذاشتهام و جمله به جمله ترجمه کردهام. اینها همه برمیگردد به همان داستان قدیمی کپیرایت که ما در ایران پایبندش نیستیم. فقدان این قانون چنین معضلی را برای ناشر و مترجم به وجود آورده است. متاسفانه این داستان هم ادامه خواهد داشت تا اینکه ایران به معاهده بینالمللی کپیرایت بپیوندد. هرچند پیوستن ایران باعث میشود یکسری مشکلات دیگر به وجود بیاید، ولی حداقل این مشکل کپیکاری را کاملا حل میکند.
بین کتابهای شما، کدام یک بیشتر قربانی بوده؟
ترجمههای من از آثار جوجو مویز: «من پیش از تو»، «پس از تو»، «هنوز هم من»، «بخشنده ستارگان»، «میوه خارجی». میدانید، کتابهای جوجو مویز در ایران و در خارج از کشور پرفروش است؛ به 30 زبان ترجمه شدهاند و میلیونها نسخه از این رمانها به فروش رسیده است. جوجو مویز از سال 2004 کتاب مینویسد و از بین کتابهایش، ده، دوازده تایی در دنیا پرفروش بوده. در ایران هم بعضی کتابهایش پرفروش شده. اما این ناشرنماها همه اینها را دوباره چاپ کردهاند. اگر سرچ کنید، میبینید شاید بیشتر از 20 کتاب جوجو مویز را به اسم همان مترجمانشان چاپ کردهاند. ناشرهایی هستند که اصلا ما نمیشناسیم! یعنی کپیکارند! اینها از کجا حمایت میشوند که به این راحتی در حال انجام دادن چنین کاری هستند؟ ضمن اینکه در مترو هم غرفههای فروش کتاب گرفتهاند و نمایشگاههای خیابانی را هم پر کردهاند و دارند کتابهایشان را میفروشند! جالب است یکی از همین ناشران به یکی از دوستان گفته بود ترجمه ما بد نیست. دوست من هم پاسخ خوبی به او داده بود؛ گفته بود بله، میدانم بد نیست، چون ترجمه خودتان نیست؛ ترجمه فلانی است! چون هیچ هزینهای نمیکنند و پولی بابت ترجمه ندادهاند و کپی کردهاند، خیلی راحت هم تخفیفهای بالا برای کتابهایشان گذاشتهاند. گاهی اوقات هم البته دیدهام مثلا زدهاند 50 درصد تخفیف، اما وقتی کتاب کپیپیستشان را با اصل کتاب که مثلا نشر «آموت» منتشر کرده، مقایسه میکنید، میبینید 50 درصد تخفیفشان همان قیمتی میشود که «آموت» چاپ کرده! در واقع با این نوع تخفیفها خواننده را فریب میدهند. یعنی هدفشان صرفا مادی و اقتصادی است؛ برای اینکه بازار را به دست بیاورند و به دست هم آوردهاند. اما باید این موضوع برای خواننده روشن شود. خواننده باید بداند وقتی میخواهد کتابی بخرد به سه فاکتور دقت کند: نویسنده، ناشر و مترجم. چون ما باید بر اساس اعتبار نویسنده، اعتبار مترجم و اعتبار ناشر خرید کنیم. خواننده حرفهای هم باید اینها را بداند. باید یاد بگیرد که بنا به شناخت از ناشر و مترجم، کتاب بخرد. اما وقتی خواننده نه ناشر را میشناسد و نه مترجم را، پس بر چه اساسی این کتابها را میخرد؟ فریب همان تخفیفها را میخورد. من بهشخصه با توجه به صحبتهایی که مطرح کردم، بسیار از این ماجرا ضربه خوردهام، اما بحثم اینجا حتی بحث مالی هم نیست؛ چون من در درجه اول، کار فرهنگی میکنم و برای کسب درآمد وارد حوزه ترجمه نشدهام. گرچه با این کار، به هر حال درآمد داشته و دارم ولی واقعا هدف اصلیام کسب درآمد نبوده و نیست. اما آنچه بیشتر از هر چیزی مرا در این ماجرا آزار میدهد این است که ترجمه من با نام دیگری فروخته میشود و زحماتی که ماهها برای یک کتاب کشیدهام، وقتی که گذاشتهام، دارد به اسم یک نفر دیگر تمام میشود و با یک اسم دیگر منتشر میشود! شاید آن روزها که قاچاق کتاب میکردند و کتابهایم را به اسم خودم منتشر میکردند، میگفتم خب، حداقل ترجمه خودم است و اسم خودم روی کتاب آمده. حداقل میگفتم حقوق معنوی من در کتابها محفوظ مانده. اما در این فاجعهای که چند سالی است اتفاق افتاده، هم حقوق معنوی زیر پا گذاشته شده، هم حقوق مادی.
ممنون به خاطر کاور کردن این موضوع مهم