احسان عباسلو (نویسنده)، با سابقه دبیری خود در شورای عالی ترجمه، درباره بعضی کپیکاریها در ترجمههای کتاب میگوید
یاسر نوروزی _ شهروندآنلاین؛ اول از ترجمههای همزمان شروع شد؛ دو ترجمه، سه ترجمه، ده ترجمه، صد تا و گاهی حتی دویست! کتاب خاطرات استیو جابز به گمانم یکی از نمونههای شوم این پدیده بود؛ چراکه تبدیل به کتابی پرفروش شده بود و هر کسی که از راه رسید، یک بار آن را منتشر کرد! اما انتشار این کتابها چگونه بود؟ همه نشسته بودند و ترجمه میکردند؟ واقعیت این است که ما در حال تقابل با پدیده وحشتناکی بودیم به نام کپی ترجمه دیگران! به این ترتیب کپیکاری در بازار کتاب ایران تبدیل به یک رسم و سنت شد و ناشرانی پدید آمدند که با مجوز قانونی، کپی میکردند! اما چرا گروه این ناشران گستردهتر شدند و کسی جلودارشان نبود؟ حفرههای قانونی کجا بود؟ در این گفتوگو تلاش کردهایم با احسان عباسلو جزییات ماجرا را بیشتر بررسی کنیم. او در مقطعی دبیر شورای عالی ترجمه و مدیر خانه ترجمه بود. آنچه در ادامه میخوانید زوایای پنهان این ماجراست.
شما در جریان بخشی از کپیکاریهای ناشران از کتابهای همدیگر بودید. میخواستم بدانم اصلا کجا با این قضیه آشنا شدید؟
به خاطر همکاریهایی که با ارشاد داشتم. در واقع بهواسطه اینکه هم در مقطعی دبیر شورای عالی ترجمه بودم و بعد هم که مدیر خانه ترجمه شدم.
در واقع مشکلاتی از این نوع دیدهاید.
طبیعتا اگر در ارشاد مشکلاتی از این نوع پیش میآمد یا مترجم و ناشری شکایتی درباره این مباحث داشتند، از من کمک میگرفتند. مثلا ناشری شکایتی داشت از ناشر دیگری یا مترجمی عنوان کرده بود مترجم دیگری، بدون اجازه، از متن ترجمه او در کتابش استفاده کرده. در این مواقع از من کمک میگرفتند تا اعلام نظر کنم. در آن ایام بود که بهواسطه این قضایا متوجه شدم متاسفانه واقعا این اتفاق دارد میافتد. یعنی بعضی از ناشران هستند که بدون اجازه ناشر دیگر، کتابهایشان را برمیدارند و استفاده میکنند.
مثال میزنید؟
مثلا یک مورد مربوط به نشر «آموت» بود که از ترجمههای این ناشر برداشته بودند. کارهایی که «آموت» از جوجو مویز منتشر کرده بود؛ «من پیش از تو»، «پس از تو». بر اساس این کتابها متاسفانه برداشتهایی انجام شده بود. من مقایسه که کردم انصافا متوجه شدم ناشری سوءاستفاده کرده. فهم این نکته هم خیلی کار راحتی است. برخی اصطلاحاتی که ترجمه میشود، کاملا مشخص است که برای یک مترجم بوده؛ یعنی آن اصطلاح و آن معادل، قاعدتا نمیتواند معادلی باشد که به ذهن دو نفر یا چند نفر رسیده باشد! معمولا از روی این نوع معادلها و اصطلاحات و از روی ساختار خاص جمله، میتوان فهمید. یا حذفیات درست جاهایی بودند که مترجم اول آن حذفیات را داشت. قاعدتا هر مترجمی سبک خودش را در چیدن کلمات دارد. راههای مختلف دیگری هم وجود دارد که میشود فهمید.
خیلی خوب شد که دقیقا به این موارد اشاره میکنید. چه راههایی؟ چون بنده فکر میکردم درآوردن این نوع کپیکاریها خیلی سخت است.
نه اتفاقا، خیلی راحت است. ببینید؛ فرض کنید شمایی که مترجم هستید روی واژه خاصی فکر میکنید و احتمالا آن واژه به ذهن شما میرسد یا اینکه خودتان اصلا معادلسازی میکنید. گاهی هم مترجمهایی که میخواهند شناسنامهای برای خودشان داشته باشند و اصطلاحا امضایی داشته باشند، میگردند و انصافا هم معادلهایی پیدا میکنند که کسی که وقت نگذاشته، نمیتواند پیدا کند. خب، این نوع معادلها مختص به خود آن مترجم است وکاملا نشان میدهد که متعلق به همان مترجم بوده. در مجموع اما میخواهم بگویم آنجا بود که متوجه شدم مترجم یا ناشری که شکایت کرده بود، حق داشت. اما مشکل اصلی این نیست. چون من موارد زیادی دیدهام که ناشران با وقاحت متن یک ترجمه را برداشته و آن را عینا کپی کرده بودند! حتی یک ناشری، اسم ناشر دیگر را هم یادش رفته بود از شناسنامه کتاب بردارد و همان را هم کپی کرده بود!
این یکی که دیگر نوبر است!
بله، باور کنید عینا خودم دیدم! بعد اعتراض کردم که با این برخورد کنید؛ این دیگر چه نوع کاری است؟! اما مشکل اصلی همانطور که گفتم، اینها نیست. مشکل میدانید کجاست؟ اینجاست که از نظر من، ارادهای جدی برای برخورد با اینها وجود ندارد؛ یعنی مادامی که برخورد با اینها جدی نباشد، این حرف و حدیثها، به شکل مقطعی رو میآید، پررنگ میشود و بعد دوباره به دست فراموشی سپرده میشود.
یعنی شما در همان خانه ترجمه یا شورای عالی ترجمه، ضمانت اجرایی برای برخورد با اینها نداشتید؟
ما که کارهای نبودیم بخواهیم برخوردی کنیم؛ فقط در مواردی که به ما ارجاع میشد میتوانستیم اظهار نظر کنیم.
کجا باید برخورد میکرد؟
قاعدتا آن ساختار حقوقی و بخشهای حقوقی ارشاد باید برخورد لازم را میکردند. در واقع از ما فقط نظر میخواستند و ما هم فقط نظر میدادیم. یعنی آنچه من متوجه شدم این بود که متاسفانه اراده محکمی در برخورد با این قضیه وجود ندارد. کمااینکه شما میبینید سالها بحث کتاب قاچاق در حاشیه انقلاب مطرح بوده و نیروی انتظامی هم در یک مقطعی آمد، ارشاد هم این ماجرا را برجسته کرد، مانوری هم دادند و جمع کردند. اما کماکان همین الان دوباره همانجا در حال بساط کردن هستند و میفروشند.
صحبت شما درست است، اما بحث قاچاق واقعا بعد از آن برخوردها کمتر شد. بنده همین چند روز پیش با دو ناشر معتبر که قربانی قاچاق بودند، صحبت میکردم و اتفاقا همانها آمار دادند که بحث قاچاق کتاب کمتر شده است.
بله، آن مقطع را به یاد دارم. در واقع شاید افراد کتاب کمتری بیاورند و قاچاق چاپ کنند، یعنی تیراژش را پایین آوردند که اگر آنها را گرفتند، ناگهان ضرر زیادی نکنند، اما این نیست که فکر کنیم بحث قاچاق کتاب از بین رفته است. بنابراین ارادهای که باید پشت قضیه وجود داشته باشد، مهم است. حتی در خود ارشاد هم آن زمان ایدههایی مطرح بود؛ اینکه ساختار حقوقی ارشاد واقعا ضعیف است. به نظرم خود نویسندهها باید در این زمینه کاری کنند. من حتی پیامی هم نوشتم و آماده کردم مبنی بر اینکه اگر نویسندهها قبول کنند، بهشخصه حاضرم در تعامل با ارشاد، نماینده آنها باشم. چون هر دعوایی که پیش میآید، بالاخره نویسندهها باید نمایندهای داشته باشند، نه اینکه به ارشاد بسپرند. مادامی که خود نویسندهها دخالتی ندارند و نماینده ندارند، بحث حقوقی ارشاد هم تا آنجایی که من دیدهام و تجربه کردهام، واقعا پیگیری نمیشود. البته نمیخواهم حرفی بزنم که به کسی بربخورد، ولی واقعیت این است که آن همت وجود ندارد؛ والا چرا باید بعضی شکایتهای مترجمان به نتیجه نرسد؟ برای همین اعتقاد دارم کماکان ایرادی که گفتم وجود دارد. مشکل استفاده از ترجمههای دیگران هم به شدت وجود دارد. بعضی از ناشران که نمیخواهند هزینه کنند، از ترجمههای دیگران استفاده میکنند. پس مادامی که در ارشاد اراده وجود نداشته باشد، تلاشهای دوستان بیرونی به نتیجهای نخواهد رسید.
یاد یه خاطره ای افتادم که دوستم اومده بود امتحانشو از رو من تقلب کنه، تو نام و نام خانوادگی هم اومده بود اسم منو نوشته بود اونقدر استرس داشت و هول کرده بود حالا حکایت ایناست 😁🤣👌🏻
اگر کشور قانون کپی رایت بین المللی را میپذیرفت یا قانونی کامل برای کپی رایت در ایران ایجاد میکردند. دیگر مشکلات کپی های بسیار نبود اما سهل انگاری و کج انگاری شد. اکنون هم دیر نیست و میتوان این کار را کرد با اتحاد نویسنده ها و ناشران و تولید کنندگان کتاب و رسانه.