روز آزادی
گزارش «شهروند» از پرونده 9مرد اعدامی که با تلاش واحد صلحوسازش دادسرای جنایی پایتخت بخشیده شدند
دستبند بهدست دارند و با لباس زندان وارد اتاق جلسات دادسرای جنایی پایتخت میشوند. این آخرین بار است که دستبند و لباس زندان را تجربه میکنند. قرار است تا دقایقی دیگر زندگی در آنسوی میلههای زندان را تجربه کنند. هرکدام سالها در سلولهایشان حبس شده بودند. آنهایی که چندین سال با رنج انتظار برای مرگ زندگی کرده بودند. قاتلانی که جان گرفته بودند و باید جانشان گرفته میشد. بعضیها حتی تا پای مرگ هم رفته و طناب سفید کشنده را تجربه کرده بودند. با این حال بخت با این 9اعدامی یار بود. زندگی و سرنوشت جور دیگری برایشان رقم خورده بود. با اینکه خانوادهای را عزادار کرده بودند، اما با دلرحمی همان خانوادههای عزادار، عزیزان خود را در آغوش گرفتند و بعد از بازشدن آن در آهنین خاکستری رنگ، رفتند تا در کنار خانوادههایشان زندگی کنند. دو نفر از این اعدامیها صبح روز یکشنبه و هفت نفرشان هم صبح دیروز اشک شوق ریختند و به جای مرگ، به زندگی آزادانه برگشتند. توانستند طعم آزادی را بچشند. همانهایی که سالها با کابوس اعدام زندگی کرده بودند، با تلاش واحد صلحوسازش دادسرای جنایی پایتخت جانی دوباره یافتند.
سیما فراهانی _ شهروندآنلاین| یکی، دخترش را در آغوش گرفته و دیگری دستان مادرش را میبوسد. یکی هم در آغوش همسرش اشک میریزد. اینها همه مردانی هستند که برای آخرین بار لباس زندانی را پوشیده و برای آزادیشان اشک شوق میریزند. امروز، روز آزادی است. افراد زیادی برای گرفتن رضایت و نجات این اعدامیها تلاش کرده بودند. اعضای واحد صلحوسازش دادسرای جنایی پایتخت در نهایت تلاشهایشان نتیجه داد و هدیه زندگی به این 9مرد قاتل بخشیده شد. آنها یکبهیک دستبندهایشان باز میشود و هرکدام خانوادههای خود را در آغوش میگیرند.
87بخشش در یک سال
قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران در این جلسه میگوید: «مدت زیادی است که تلاش برای گرفتن رضایت از اولیایدم و فراهم کردن هزینه دیه مقتولان توسط کادر صلحوسازش دادسرای امور جنایی تهران صورت میگیرد. در نهایت نیز تلاشها نتیجه داد. 9نفر از اعدامیها با رضایت اولیایدم و به حرمت امام زمان (عج) بخشیده شدند. این در حالی است که در یک سال گذشته 42محکوم که پرونده آنها در دادسرای جنایی رسیدگی شده است، منجر به رضایت شد. 41پرونده دیگر نیز در دادسراهای استانها و اطراف تهران رسیدگی شد. این پروندهها نیز، با تلاش واحد صلحوسازش دادسرای امور جنایی تهران به رضایت ختم شد. اعضای تیم صلحوسازش، توانستند از اولیایدم رضایت بگیرند. این در حالی است که 4محکوم به قصاص چشم نیز با تلاش این واحد، در آخرین لحظات از شاکیان خود رضایت گرفتند.»
به خاطر مادرم خوشحالم
یکی از مجرمانی که به زندگی برگشته، مردی است که دو بار تا پای چوبه دار رفت. مرد خوششانسی که هر بار نفر یازدهم لیست اعدامیها بود و در آن فرصت باقیمانده، تا زمانیکه 10 نفر اول اعدام شوند، توانسته بود از اولیایدم مهلت بگیرد. در نهایت هم اولیای دمرضایت دادند و این مرد 34ساله، پس از 14سال توانست از زندان آزاد شود. او که اشک شوق میریزد، به «شهروند» میگوید: «هنوز هم باورم نمیشود که میتوانم پیش مادرم برگردم. باورم نمیشود که زنده ماندهام.
دو بار تا پای چوبه دار رفتم و هر بار مرگ را جلوی چشمانم دیدم. ولی به من میگویند خوششانس، چراکه هر بار نفر یازدهم لیست اعدامیها بودم. ابتدا 10 نفر اول اعدام میشدند. بعد که من را برای اعدام میبردند، خانواده مقتول مهلت میدادند. هنوز باورم نمیشود که دیگر قرار نیست در آن صبح وحشتناک از سلول انفرادی، پای چوبه دار بروم. دیگر تحمل این تجربه ترسناک را نداشتم. من زندگیام را مدیون خانواده مقتول هستم. آنها بزرگواری کردند و به من رضایت دادم. اگر من میمردم مادرم هم جان میداد. حالا دیگر میخواهم بروم و دستان مادرم را ببوسم و تا آخر عمر برای او خدمت کنم. خیلی پشیمانم.»
جنایت پس از سرقت
او ماجرای قتلی را که 14سال پیش رخ داد، با شرمندگی تعریف میکند و میگوید: «20سالم بود که دست به جنایت زدم. من از بچگی در خانوادهای فقیر به دنیا آمدم. همیشه مشکلات مالی داشتیم. برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کنم، وارد دنیای خلاف شدم. البته دوستانم هم بیتاثیر نبودند. آنها مرا وسوسه کردند و من تبدیل به یک سارق شدم. با دوستانم سد راه رانندگان وانت میشدیم و محمولههایشان را سرقت میکردیم. یکی از رانندهها مقاومت کرد. من هم یک ضربه چاقو به پایش زدم. میخواستم خودرواش را سرقت کنم. قصد کشتن او را نداشتم. ضربه را به پایش زده بودم. ولی او جان باخت و من تبدیل به قاتل شدم. خانواده مقتول لطف بزرگی به من کردند. حالا بعد از 14سال میتوانم در کنار مادرم سال را تحویل کنم.»
او با اشک، خواهرش را در آغوش میکشد و هردو با هم گریه میکنند.
مطالعه 300کتاب در زندان
مجرم دیگر، هفت سال قبل فقط بهخاطر تفاله چای دست به جنایت زده بود. او وقتی همسایهاش تفاله چایی را روی موتورش ریخت، عصبانی شد. با هم درگیر شدند و در نهایت با ضربه چوب بیسبال او را به قتل رساند. 14دی سال 94بود که این جنایت رخ داد و حالا او میرود تا سال را در آن سوی میلهها تحویل کند. او نیز به «شهروند» میگوید: «از لحظهای که قتل را مرتکب شدم، عذاب وجدان دارم. درست است که آزاد شدهام، اما میدانم این عذاب وجدان تا لحظه مرگ با من است.
من در یک لحظه عصبانیت، زندگی یک انسان را گرفتم. ولی حالا اولیایدم نهتنها به من رضایت دادند، بلکه حتی خواهر مقتول برای آزادیام سند گذاشته است. یکبار پای چوبه دار رفتم و آنها مهلت دادند. کاش بتوانم لطفشان را جبران کنم. میخواهم سال تحویل را به بهشت زهرا بروم و سر خاک مقتول باشم. نذر کردهام که پس از آزادی ماهی یکبار برای مقتول خیرات پخش کنم. سالی یکبار هم بهمدت یک هفته به کهریزک میروم. چون خودم در زندان، نخاعم مشکل پیدا کرد و زندانیان دیگر کمکم میکردند. برای همین تصمیم گرفتم به کهریزک بروم و کمک کنم. من در زندان مرتب مطالعه میکردم. به کلاسهای قرآن میرفتم. کلی جایزه و لوح تقدیر دارم. 300کتاب را در زندان خواندم. برای مقتول هم نمازهای یومیه عقبافتادهاش را میخواندم و خیلی از روزها را برایش روزه میگرفتم.»
سند برای آزادی قاتل برادر
زن میانسال، خواهر مقتول است. همان مقتولی که بهخاطر تفاله چای، با ضربه چوب بیسبال کشته شد. خواهر مقتول که از طرف مادرش هم وکالت داشت و تنها اولیایدم این پرونده بود نیز درخصوص این بخشش روایتی تلخ دارد. او میگوید: «وقتی برای نخستین بار برای اجرای حکم قاتل برادرم رفتم، در آنجا متوجه اعدام چند نفر دیگر شدم. از نزدیک شاهد مرگ چند نفر بودم. برای همین آنقدر حالم بد شد که بیهوش شدم. آنجا بود که نتوانستم صحنه مرگ یک نفر دیگر را هم ببینم.
حتی اگر آن فرد، قاتل برادرم باشد. البته برادرم هم به خوابم آمد و متوجه شدم که از اعدام قاتلش راضی نیست. همه اینها دستبهدست هم داد تا رضایت بدهم. وقتی برادرم ضربه خورد، دچار مرگ مغزی شد. ما اعضای بدنش را اهدا کردیم. برادرم بعد از مرگش هم به دیگران زندگی بخشید. چطور میتوانستم بهخاطر او یک زندگی را تمام کنم. برای همین رضایت دادم. حتی برای او سند گذاشتم تا آزاد شود. میخواهم پس از آزادی برایش کار پیدا کنم.»
ماجرای فوتبالیست قاتل
یکی دیگر از قاتلان بخشیده شده، مردی که حال و روز خوبی ندارد. او حتی نمیتواند به سؤالات پاسخ بدهد. برادرش است که جواب میدهد. او میگوید: «سال 98بود که برادرم دوستش را در پارک کشت. او مدتی بود که به موادمخدر اعتیاد پیدا کرده بود. برادرم فوتبالیست و عاشق ورزش بود. من هم ورزشکار هستم. نمیدانم چه شد که اعتیاد پیدا کرد. یک روز در پارک با دوستش درگیر شد و او را کشت، اما با رضایت اولیایدم به زندگی برگشت. در این مدت دچار مشکلات روحی شده است. بعد از آزادی قطعا از او حمایت میکنیم تا دوباره به دنیای ورزش برگردد.»
آزادی 6محکوم دیگر
دو قاتل دیگر که نامشان در لیست آزادیها بود، چند سال پیش در درگیری دست به جنایت زده بودند. یکی دیگر از مردان آزادشده، بوکسوری است که سال 96در درگیری، دختری جوان را به قتل رسانده بود. یکی دیگر از محکومان نیز مرد میانسالی است که سال 96در دفترخانهای در شمال تهران دست به جنایت زد. فرد دیگری هم بیستم مرداد 99دست به یک قتل اشتباهی زد. او آن شب میخواست برادرش را بکشد. وقتی سراغ برادرش روی نیمکت پارک میرفت، هرگز تصورش را هم نمیکرد که ضربههای چاقو را به یک غریبه میزند.
چهرهای را که زیر ملحفه بود، نمیدید، اما مطمئن بود برادرش روی آن نیمکت خوابیده است، برای همین ضربهها را وارد کرد و متواری شد، اما چهار روز بعد، درحالیکه تصور میکرد قاتل برادرش شده است، او را زنده دید و تازه آنجا بود که فهمید اشتباهی آدم کشته است. او بهخاطر این اشتباه مرگبارش، هر شب کابوس میدید و درحالیکه به چوبه دار نزدیک میشد، از سوی اولیایدم بخشیده شد. آخرین محکوم نیز مردی است که زن صاحبخانه را کشته بود. او که بهخاطر کرونا بیکار شده بود، نتوانست اجاره خانهاش را پرداخت کند. برای همین با زن صاحبخانه درگیر شد و در نهایت او را کشت. این مرد نیز حالا برای آزادیاش اشک شوق میریزد و از زندگی جدیدش بدون هیچ ریسک و خلافی وعده میدهد.