توبهنامه یک اعدامی پس از 10 سال بلاتکلیفی
مرد جوان 13سال قبل، وقتی شاهد یک جنایت بود، خودش هم دست به قتل زد و دوستش را کشت
10 سال است که بلاتکلیف مانده؛ نه قصاص میشود و نه کابوس مرگ رهایش میکند. 13سال قبل بود که دست به جنایتی پنهان زد. کسی از این جنایت خبر نداشت. یک قتل وحشتناک، بدون هیچ رد و نشانی از قاتل و انگیزهاش؛ همهچیز با پیدا شدن جمجمه در حیاط خانهای آغاز شد. یک قتل معمایی که پلیس را در مقابل ماجرایی پیچیده قرار داد. سه سال از این جنایت مبهم گذشت. درست زمانیکه قاتل، همسر اولش را طلاق داد و با زن دیگری ازدواج کرد، همهچیز لو رفت. همسر سابق قاتل نزد پلیس رفت و راز یک جنایت سه ساله را فاش کرد. امید سه سال بعد از کشتن دوستش، گیر افتاد و به قتل اعتراف کرد. او 10 سالی میشود که در زندان بلاتکلیف مانده و حالا با نوشتن توبهنامهای، درخواست روشن شدن تکلیف پروندهاش را دارد. مردی که دیگر از کابوس اعدام خسته شده و از اولیایدم طلب بخشش دارد. قرار است بهزودی جلسه صلح و سازش در دادسرای جنایی پایتخت برگزار شود.
سیما فراهانی _ شهروندآنلاین| همهچیز به خرداد سال 89 برمیگردد. روزی که مرد جوان وقتی متوجه شد، لولههای فاضلاب خانهاش در نصیرآباد شهریار ترکیده است. او که به تازگی به این خانه اسبابکشی و آنجا را اجاره کرده بود، با صاحبخانهاش تماس گرفت. با هم یک لولهکش خبر کردند و قرار شد که بخشی از زمین حیاط خانه کنده شود تا لولهها تعمیر شوند، اما هنگام کندن حیاط، ناگهان صحنه ترسناکی را مقابل خود دیدند. یک جمجمه و بقایای جسد انسانی را مشاهده کردند. آنها درحالیکه شوکه شده بودند، با پلیس تماس گرفتند و تحقیقات روی این پرونده کلید خورد.
راز قتل مرد مسافرکش
ماموران پلیس آگاهی بلافاصله به محل رفتند و تجسسها را در این رابطه آغاز کردند. بقایای جسد خیلی زود به پزشکی قانونی منتقل شد. پس از معاینات و بررسیها مشخص شد که جسد متعلق به مردی است که خانوادهاش مدتی قبل ناپدید شدن او را به پلیس گزارش کرده بودند. بلافاصله خانواده این مرد به پلیس دعوت شدند. آنها در تحقیقات به ماموران گفتند: «مسعود مدتها بود که در رباطکریم و شهریار مسافرکشی میکرد. اصلا نمیدانیم چه شد که ناگهان دیگر از او خبری نداشتیم. خودرواش چند روز پس از ناپدید شدنش در خیابان پیدا شد. ولی هیچ اثری از خود مسعود نبود. او هیچ اختلافی هم با کسی نداشت که بخواهند او را اینچنین دلخراش به قتل برسانند. برای همین به کسی مظنون نیستیم.»
قاتل مسعود، هیچ ردی از خودش به جا نگذاشته بود. تحقیقات نیز برای شناسایی او و مشخص شدن راز این پرونده به جایی نرسید. هیچکس نمیدانست که چه بلایی سر مسعود آمده است. این در حالی است که ماموران پلیس به سراغ مستاجرهای قبلی همان خانه رفتند. درنهایت مشخص شد که زن و شوهری، مستاجر این خانه بودند که چند ماه قبل از آنجا رفته و دیگر هیچ خبری از آنها نبود. تحقیقات در این خصوص ادامه داشت تااینکه سه سال بعد از این ماجرا، زن جوانی به اداره پلیس رفت و راز یک جنایت را فاش کرد.
لو رفتن راز جنایت
در حالیکه تحقیقات روی این پرونده معمایی همچنان ادامه داشت، سه سال بعد از کشته شدن مسعود، زن جوانی به اداره پلیس رفت و راز یک جنایت را فاش کرد. این زن به ماموران پلیس گفت: «سه سال قبل شوهرم به نام امید، دست به یک قتل زد. اوایل سال 89بود که یک روز از بیرون به خانه برگشتم. متوجه لکه خون روی فرش شدم. امید هم خیلی دستپاچه و ناراحت بود. از او علت را پرسیدم و شوهرم گفت که مرتکب جنایتی شده است.
او حرفهایی زد که بهشدت شوکه شدم. امید و مسعود، دوست صمیمی بودند. امید گفت که مسعود را کشته و جسدش را در حیاط خانهمان دفن کرده است. امید از من خواست که حرفی به کسی نزنم. او آن شب التماسم کرد و گفت که مجبور شده دست به این قتل بزند، اما من عذاب وجدان داشتم و میخواستم این ماجرا را به پلیس بگویم. ولی امید از من خواست سکوت کنم. او گفت بهخاطر اینکه رازی هولناک از مسعود متوجه شده، مسعود هم میخواسته او را بکشد. برای همین امید پیشدستی کرده و مسعود را به قتل رسانده است.»
ازدواج دردسرساز قاتل
این زن جوان ادامه داد: «هنوز هم از این اتفاق شوکهام. ولی بهخاطر امید و آبرویمان مجبور شدم سکوت کنم. مدتی گذشت. امید هم خیلی عذاب وجدان داشت. آنقدر که به موادمخدر اعتیاد پیدا کرد و معتاد شد. حالش روزبهروز بدتر میشد. تا جاییکه چندوقت پیش به من گفت برو دنبال زندگیات و پاسوز من نشو. او دیگر مرد زندگی من نبود. اصلا آن امیدی که میشناختم انگار مرده بود. برای همین مرا طلاق داد. من هم بهدنبال زندگیام رفتم. ولی بازهم دلم برایش میسوخت. تصور میکردم که خیلی تنها شده است. حتی از اینکه در این شرایط روحی او را تنها گذاشتهام، ناراحت بودم.
تااینکه چند روز پیش شنیدم دوباره ازدواج کرده است. خیلی شوکه شدم. او میگفت دیگر نمیخواهد زندگی متاهلی داشته باشد و میخواهد در تنهایی خودش بماند، حالا رفته و با زن دیگری ازدواج کرده است. او مرا فریب داد. من سه سال بهخاطر او عذاب وجدان را تحمل کردم. شبها مرتب کابوس میدیدم. ولی او اصلا به من اهمیت نداد. برای همین من هم تصمیم گرفتم که به پلیس مراجعه و راز این جنایت را فاش کنم.»
اعتراف به یک قتل کهنه
با این اظهارات، ماموران پلیس به سراغ امید رفتند و خیلی زود او را دستگیر کردند. امید که از دستگیر شدنش خیلی شوکه شده بود، در تحقیقات، چارهای جز اعتراف به قتل نداشت. او راز این جنایت را پس از سه سال فاش کرد و گفت: «مسعود دوست صمیمیام بود. ما همیشه با هم بودیم و از همهچیز هم خبر داشتیم. مدتی بود که مسعود با یکی از آشناهایش دچار اختلاف شده بود. آنها با هم درگیر بودند تااینکه روزی مسعود به من زنگ زد و گفت که با هم سر قرار برویم. وقتی رفتم، متوجه شدم که با همان آشنایش قرار ملاقات دارد تا در رابطه با اختلافشان با هم صحبت کنند.
آن روز با هم سر قرار با آن مرد رفتیم. وقتی آن مرد سوار خودرو شد، مسعود به باغی متروکه در خارج از شهر رفت. آنها با هم درگیر شدند. همانجا مسعود آن مرد را کشت و جسدش را در آن باغ دفن کرد. من خیلی شوکه شده بودم. لباسهای مسعود خونین بود. او آن روز از من خواست که سکوت کنم. ولی مگر میتوانستم. عذاب وجدان رهایم نمیکرد. میخواستم موضوع را به پلیس لو بدهم، ولی مسعود تهدیدم کرد که اگر به کسی حرفی بزنم، مرا هم به قتل میرساند. حالا دیگر علاوه بر عذاب وجدان، ترس هم، همراهم بود.»
قتل در حیاط خانه
این مرد در ادامه اعترافهایش گفت: «خیلی ترسیده بودم و نمیدانستم باید چکار کنم. برای همین فکرهایم را کردم. روزی مسعود را به خانهام دعوت کردم. بعد هم با جسمی سخت به سرش ضربه زدم و او را کشتم. آن زمان خانهای که در آن زندگی میکردم در حال ساخت بود و دو چاه آنجا کنده شده بودند. من جسد را داخل یکی از چاهها انداختم و روی آن را پوشاندم. بعد هم آن خانه را ترک کردم. در این مدت خیلی پشیمان بودم و عذاب وجدان داشتم، اما مجبور بودم که این کار را انجام دهم.»
با اعترافهای این مرد، او در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شد، چراکه در آن جلسه اولیایدم درخواست قصاص کردند. این حکم به تایید قضات دیوان عالی کشور رسید و در مرحله اجرا قرار گرفت. این مجرم یکبار پای چوبه دار رفت و در آن زمان توانست از اولیایدم مهلت بگیرد، اما بعد از آن دیگر خبری از آنها نشد. اولیایدم نبخشیدند و خواستار قصاص شدند. حالا 10 سال از این ماجرا گذشته است و متهم به قتل، همچنان در بلاتکلیفی بهسر میبرد. تااینکه در نهایت، امید چند روز قبل در زندان توبهنامهای نوشت. او در این نامه نوشت که چقدر از کارش پشیمان است و عذاب وجدان دارد. او از خانواده مقتول هم خواست که او را ببخشند و از قوه قضاییه خواست که بعد از گذشت 10 سال از زندانی بودنش، تکلیف او را مشخص کنند.
پس از این ماجرا بود که واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران به این پرونده ورود کرد و تلاش برای جلب رضایت اولیایدم آغاز شد. هماکنون واحد صلح و سازش دادسرای جنایی پایتخت، تلاشهای خود را برای جلب رضایت از اولیایدم آغاز کرده است تا اگر این مرد شامل عفو و بخشش خانواده مقتول شود، بتواند پس از گذشت 10 سال از زندان آزاد شود.