آخرین جلسه صلح و سازش در پرونده قتل وحید مرادی در دادسرای جنایی تهران تشکیل شد، اما اولیایدم حاضر به گذشت نشدند و درخواست قصاص کردند.
تنها معجزه نجات، میتواند قاتل وحید مرادی را از طناب دار رهایی دهد. معجزهای که در آخرین جلسه صلح و سازش دو خانواده به دست نیامد. صبح چهارشنبه دو خانواده قاتل و مقتول در دادسرای جنایی گرد هم آمدند تا قاتل وحید پای چوبه دار نرود.
هر دو خانواده رنجورند. پدر وحید مرادی آنسوی میز و مادر و خواهر سعید، قاتل وحید، در سوی دیگر نشستهاند.
روزها و ماههای وحشتناک
عذاب و داغ چند ساله روی شانههایشان سنگین است.
در این روزهای آخر، سرنوشت سعید در گرو تصمیم خانواده وحید مرادی است. وحید مرادی همان گندهلات تهران بود.
معروفترین گندهلات تهران که سرگذشت عجیبش تا مدتها سرتیتر خبرها بود. شروری که ١٧ سال سلاح به دست با قلدری در محلههای مختلف تهران و کرج قدرتنمایی میکرد. او به خاطر فیلم قلدریهایش به شاخ اینستا تبدیل شده بود. همه او را به اسم عقاب ایران میشناختند. وحید در مهمانی آزادیاش، دست به جنایت زد.
وحید مرادی حین فرار در مرز ترکیه بازداشت شد. او در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: «دو ماهی بود که از زندان آزاد شده بودم. حسین وقتی فهمید آزاد شدهام، تماس گرفت و گفت به خانهاش بروم. در منزلش چند تا از دوستانمان نیز حضور داشتند. حسین در آن مهمانی از من فیلمبرداری کرد و گفت فیلم را در لایو اینستاگرام قرار میدهد و خواست مقابل دوربین صحبت کنم.»
او ادامه داد: «من به حسین گفتم به خاطر تعهدم نمیخواهم فیلم بگیرد، اما ناگهان فحش ناموسی داد. من هم که روی این مسائل حساس هستم، با حسین درگیر شدم و او و دو نفر دیگر را با چاقو زدم.»
وحید مرادی زندانی شد و منتظر محاکمه بود، اما پشت میلهها زندگیاش تمام شد.
این شرور معروف بعد از سالها کریخوانی، قدرتنمایی و قلدری و حتی قتل درنهایت پیش از صدور حکم پروندهاش در زندان کشته شد.
وحید 34ساله چندین سابقه کیفری داشت. او ١٦ بار به زندان رفته بود.
درگیری مرگبار در زندان
آخرین بار به زندان رجاییشهر رفت تا دوره حبسش را بگذراند. او به قتل در مستی اعتراف کرد. یازدهم تیرماه سال۹۷ بود که درگیری خونین در محوطه هواخوری زندان رجاییشهر به جنایت ختم شد. قربانی کسی نبود جز وحید مرادی. تلاش زندانبانان برای پایاندادن به درگیری خونین میان زندانیان بینتیجه ماند. وحید با پنج ضربه چاقو از پا درآمد. تصاویر این درگیری نیز با دوربینهای مداربسته زندان ضبط شد.
با تکمیل تحقیقات پلیسی ١٧ نفر از زندانیان که در درگیری منتهی به جنایت شرکت کرده بودند، بازداشت شدند. ١٧ متهم پشت درهای بسته و غیرعلنی محاکمه شدند. در پایان جلسه، قضات دادگاه سعید را به قصاص محکوم کردند. عباس و سایر متهمان نیز به زندان محکوم شدند.
جلسه صلح و سازش
با گذشت پنج سال حالا دو خانواده قاتل و مقتول در داسرای جنایی حاضر شدهاند تا در جلسه صلح و سازش شرکت کنند.
تیم صلح و سازش تلاش خود را برای جلب رضایت اولیایدم شروع کردند، اما نتیجهای حاصل نشد.
خانواده سعید مدام اشک میریزند و التماس میکنند.
نمیدانند چطور غم و عذاب این چند ساله را توصیف کنند. هر دو خانواده غصه پسرشان را در دل دارند.
یکی نفر از آنها پنج سال پیش با پنج ضربه چاقو سرنوشتش با مرگ گره خورد و دیگری از پنج سال پیش در انتظار مرگ شب و روز را به هم گره میزند.
روزهای تلخ و غمانگیز از پس هم گذشته، نه داغ وحید برای خانوادهاش تمام شده، نه لحظههای وحشتآور چوبه دار برای خانواده سعید.
پدر و مادرش حالا باید شاهد مرگ دردآور پسرشان با طناب دار باشند.
جلسه صلح و سازش صبح دیروز با حضور قاضی محمد شهریاری برگزار شد. خانواده سعید درخواست بخشش کردند، ولی پدر وحید همچنان بر اجرای حکم قصاص اصرار داشت.
داغ 2 فرزند
در ابتدا پدر وحید از سالهای پر از رنج و عذابشان گفت: «مادرش هنوز انتظار وحید را میکشد و باور ندارد کشته شده است.»
با آوردن نام پسرش اشک در چشمانش حلقه میزند. دخترش را از دست داده، پسرش را هم؛ داغ عزیزانشان پدر و مادر را نابود کرده است: «دخترم ١٩ سال داشت که تصادف کردیم و از دستش دادیم. بعد از آن روز زندگی ما زیرورو شد. با مرگ وحید همه چی بدتر شد و دیگر نتوانستیم مثل سابق زندگی کنیم.»
مادر وحید هم پیشتر به «شهروند» گفته بود: «وحید ذات بدی نداشت و بیگناه بود. رفیقبازی زندگیاش را تباه کرد تا اینکه به آن مهمانی دعوت شد و زندگیاش برای همیشه از بین رفت. وحید قربانی شد. او را قربانی کردند. چون خیلی محبوب شده بود، میخواستند زندگیاش را نابود کنند که موفق هم شدند. حالا من ماندهام و داغ فرزندانم که هنوز هم تازه است.»
پدر وحید میگوید: «پنج سال است که در عذابیم. چه کسی جوابگوی پسر وحید است. ۱۰ سال دارد و پنج سال بیپدر بزرگ شد.» او با شکایت از سعید درخواست قصاص داد و گفت: «این تنها نظر خودم نیست. همسرم و همسرش و بچهاش طوفان هیچ کدام رضایت نمیدهیم. بعد از این همه سال هنوز هم حتی یک ذره از داغمان کم نشده است. زخم دلمان درمان نشده است و تا ابد هم با ما خواهد بود. قصاص میخواهیم. این حق وحید نبود.»
التماسهای خانواده سعید
نوبت به خانواده سعید که رسید، خواهر و مادرش مدام التماس میکردند. اشک میریختند و طلب بخشش داشتند.
رنجورند و ناتوان. نمیداند باید برای نجات زندگی سعید چه کار کنند.
مادر سعید میگوید: «به جوانی پسرم رحم کنید. به شما التماس میکنم پسرم را ببخشید. خطای او بخشیدنی نیست، ولی از شما میخواهم رحم کنید. سعید کار وحشتناکی کرده، گناهش بخشیدنی نیست، اما به دل من مادر رحم کنید. حاضرم به جای سعید اعدام شوم، اما پسرم نه. زندگی همه ما نابود میشود. همه ما در این رنج میسوزیم.»
خواهر سعید هم اشک میریزد و بلندبلند التماس میکند. در آخرین جلسه برای نجات برادرش تمام تلاشش را کرد.
پس از پایان جلسه صلح و سازش، متهم به زندان منتقل شد تا بهزودی پای چوبه دار قصاص شود.