حمله قلبی پسر 12ساله پس از زورگیری از او و پدرش

وقتی دزد خشن، نامزدش را ربود، به او حمله کرد و او را مورد تجاوز قرار داد، خودش هم قدم در دنیای مجرمان گذاشت. او زمانی‌که دید نامزدش دچار بیماری روحی و روانی شد، تصمیم عجیبی گرفت. یونس این بار خودش تبدیل به یک زورگیر خشن شد و باندی تشکیل داد. باندی که در پارک‌ها و بوستان‌های بالای شهر، دختران و پسران را هدف قرار داده و دست به سرقت‌های وحشتناک می‌زدند. یونس و دوستانش طعمه‌هایشان را از میان به‌قول خودشان بچه پولدارها انتخاب می‌کردند. با چاقو و قمه دست به حمله می‌زدند، اگر با مقاومت مالباخته مواجه می‌شدند، آنها را زخمی می‌کردند یا زنان را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند.

سیما فراهانی _ شهروندآنلاین|  اعضای این باند حتی کفش‌های مالباختگان را سرقت می‌کردند تا آنها نتوانند به‌راحتی دزدان را تعقیب کنند. در میان مالباختگان، پسربچه 12ساله‌ای به‌دلیل بیماری قلبی که داشت پس از این سرقت راهی بیمارستان شد. یونس حالا در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای سرقت‌هایشان را روایت می‌کند:

چه شد که تصمیم گرفتی تبدیل به یک سارق شوی؟

مدت‌ها قبل، نامزدم هدف حمله یک زورگیر خشن قرار گرفت. آن زورگیر علاوه بر سرقت، نامزدم را مورد تجاوز قرار داد. نامزدم هم دچار مشکلات روحی شدیدی شد. تا جایی‌که از من جدا شد و دیگر او را ندیدم. خیلی حالم بد بود. برای همین تصمیم گرفتم من هم با سرقت و دزدی، از روزگار انتقام بگیرم.

با چه شگردی سرقت می‌کردی؟

ما به پارک‌های مختلف تهران می‌رفتیم و به محض شناسایی دختر یا پسرهایی که برای تفریح به پارک رفته بودند، به سمت‌شان حمله می‌کردیم. با تهدید چاقو و قمه، اموال قیمتی آنها را سرقت می‌کردیم.

اگر مقاومت می‌کردند؟

اگر طعمه‌هایمان مقاومت می‌کردند با چاقو زخمی‌شان می‌کردیم.

ولی مالباختگان می‌گویند مقاومت نکردند اما باز هم کتک خوردند.

آنهایی را که مقاومت نمی‌کردند، با ضربه‌های مشت و لگد و دسته چاقو به آنها حمله می‌کردیم. آن هم فقط برای اینکه بترسند.

زنان را هم مورد آزار و اذیت قرار می‌دادید؟

گاهی اوقات ناچار می‌شدیم آنها را مورد آزار و اذیت قرار دهیم تا تسلیم شوند و هرچه دارند، بدهند.

معمولا چه چیزهایی را سرقت می‌کردید؟

ماشین، ‌طلا و گوشی موبایل را بیشتر سرقت می‌کردیم. ولی گاهی‌اوقات کیف و کفش‌هایشان را هم می‌بردیم. آن‌هم اگر مارک‌دار و گران‌قیمت بودند. البته این کار باعث می‌شد که نتوانند بدون کفش به‌دنبال ما بدوند.

ماجرای پسربچه‌ای که ناراحتی قلبی داشت، چه بود؟

او حدودا 12ساله بود. با پدرش در پارک بودند. به سمت آنها رفتیم. این پسربچه به‌شدت وحشت کرد و از حال رفت. ما نمی‌دانستیم او مشکل قلبی دارد. در این حد هم بی‌رحم نیستیم، اگر می‌دانستیم اصلا جلو نمی‌رفتیم. الان دستگیر شدیم. شنیدیم مشکل قلبی داشته و بعد از آن حمله در بیمارستان بستری شده است. گویا قلبش نیاز به عمل جراحی هم پیدا کرده بود.

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.