شگردش را از شریکش یاد گرفت. وقتی شریکش او را بیهوش کرد و تمام اموالش را بالا کشید، تصمیم گرفت با همین شگرد از زنان سرقت کند. سجاد مانده بود و کلی بدهی. او در فضای مجازی از 10 پزشک درباره داروی بیهوشی تحقیق کرد. سجاد که مدعی است چندین مقام قهرمانی در شطرنج دارد، تبدیل به دزدی حرفهای شد؛ دزدی که زنان را بیهوش و اموالشان را سرقت میکرد. بعد هم آنها را کنار خیابان و اتوبانهای سطح شهر رها میکرد و سراغ طعمه بعدی میرفت. او در حالت نیمهبیهوشی از طعمههایش رمز کارتهایشان را میگرفت و با پولشان طلا یا دلار میخرید.
سیما فراهانی _ شهروندآنلاین| طعمههای سجاد تا مدتها دچار اختلالات روحی شدیدی شدند. زنان و دخترانی که در حیاط پلیس آگاهی پایتخت جمع شدهاند و با دیدن سجاد دوباره حالشان بد میشود. یکی از آنها به خبرنگار «شهروند» میگوید: «من به عنوان مسافر سوار ماشین این مرد شدم. سمت افسریه بود که سوار شدم. در راه به من گفت که آبمیوه برای خودش خریده و به من هم تعارف کرد. گفت برای گرمی هوا این آبمیوهها را خریده است. من هم در رودربایستی قرار گرفتم و خوردم، ولی بعدش بلافاصله بیهوش شدم. بعد وسط اتوبان آزادگان به هوش آمدم. بلند شدم و ایستادم. هیچکس سوارم نکرد. دوباره بیهوش شدم و ساعت 11 شب چشمانم را باز کردم و دیدم که در بیمارستان هستم.
این مرد 65 میلیون تومان از کارتم برداشت کرده بود. در بیهوشی رمز را از من گرفته بود. گوشیهایم را سرقت کرده بود. یک النگو، یک جفت گوشواره و یک انگشتر نقره از من دزدید. مرا کنار اتوبان رها کرد. الان نزدیک یک ماه است که خواب و خوراک ندارم. استرس دارم. مرتب میترسم. کابوس میبینم. اصلا نمیدانم چطور زندهام. فقط نفس میکشم. از ترسم حتی از خانه بیرون نمیآیم. دچار مشکلات روحی زیادی شدهام و نمیدانم چطور باید با این قضیه کنار بیایم.»
تصمیم به دزدی بعد از ورشکستگی
سجاد که خودش را خیلی پشیمان و ناراحت نشان میدهد، ادعا میکند که قهرمان شطرنج و رزمیکار است. او در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای سرقتهایش را روایت میکند:
چه شد که دست به این سرقتها زدی؟
ورشکسته شدم.
بیشتر توضیح بده؟
در شرکتمان بودم که شریکم مرا با آبمیوه مسموم و بیهوش کرد. کلی امضا از من گرفت و تمام اموالم را بالا کشید. همه پولهایم را خورد و رفت. من بعد از آن ورشکسته شدم و تا الان دارم تاوانش را میدهم. زندگیام نابود شد. برای خودم برو و بیایی داشتم. مسافرتهای خارجی میرفتم. زندگی لاکچری داشتم، ولی شریکم با همین شیوه زندگیام را برداشت و رفت. من هم تصمیم گرفتم با همین شگرد کمی از پولهای طلبکارانم را جور کنم، وگرنه من اصلا اهل خلاف نبودم. ورزشکارم و کیکبوکسینگ کار میکنم. قهرمان شطرنج هم هستم و در سطح کشور چندباری مقام آوردهام؛ ولی بازی سرنوشت با من کاری کرد که حالا به عنوان سارقی خطرناک باید به پلیس جواب پس بدهم.
فکر نمیکردی طعمههایت با خوردن دارو جان خود را از دست بدهند؟
از بیش از 10 دکتر به صورت آنلاین پرسیدم و تحقیق کردم تا این قرصها برای طعمههایم خطر جانی نداشته باشد. همه دکترها گفتند که نه خطر جانی دارد، نه تداخل دارویی؛ یعنی هر کسی میتواند آن را مصرف کند. حتی گفتند به محض خوردن مایعات زیاد، دفع میشود و هیچ آسیبی به فرد نمیرساند. بعد از کلی تحقیقات بود که تصمیم گرفتم این قرصها را به طعمههایم بدهم تا چند ساعت بیهوش باشند. میدانستم که خطر جانی آنها را تهدید نمیکند.
وقتی آنها را بیهوش در خیابان رها میکردی، فکر نمیکردی بلایی سرشان بیاید؟
معمولا تا زمانی که صددرصد به هوش نمیآمدند، آنها را رها نمیکردم. مطمئن میشدم که به هوش آمدهاند، بعد کنار خیابان رهایشان میکردم، چون نمیخواستم بلایی سرشان بیاید.
چند وقت بود که این سرقتها را شروع کرده بودی؟
بیش از سه ماه بود که این کار را شروع کرده بودم. با خودروی «پژو آردی» به عنوان مسافرکش میرفتم و خانمها را برای سرقت انتخاب میکردم. آن هم به خاطر اینکه خانمها معمولا طلا دارند و میتوانستم به راحتی از آنها سرقت کنم.
آسیبی هم به آنها میرساندی؟
هیچ آسیبی به طعمههایم نمیزدم. فقط سرقت میکردم. هیچ سلاحی همراهم نبود. فقط وقتی نیمهبیهوش بودند از آنها رمز کارتهایشان را میگرفتم و به صرافی یا طلافروشی میرفتم و طلا یا دلار میخریدم. اکثر پولها را هم به طلبکارانم میدادم.
شغلت چه بود که ورشکست شدی؟
در کار خرید و فروش خودرو بودم. پنج سال پیش شریکم مرا بیهوش کرد و با همین شگرد پولهایم را برد. در حالت نیمهبیهوشی از من امضا گرفت و زندگیام را نابود کرد. به نرخ الان، بالای 50 میلیارد تومان از پولهایم را خورد. من ماندم و کلی بدهی. وقتی نتوانستم بدهیهایم را پرداخت کنم، تصمیم گرفتم از خانمها که معمولا طلای بسیاری همراهشان دارند، سرقت کنم.