الفبای مشکلات، پای تخته سیاه
گزارش «شهروند» از زندگی و تحصیل دانشآموزان استثنایی در شهرستانی که بیشترین آمار معلولیت را دارد
سال تحصیلی، آخرین روزهایش را پشت سر میگذارد. جدال دانشآموزان در مدارس استثنایی شهرستان ریگان در استان کرمان، نه برای درس خواندن و قبولی در امتحانات، بلکه رقابت با غول بیشاخ و دم «محرومیت» است. امسال با قطع سرویس مدارس از سوی آموزشوپرورش، نیمی از دانشآموزان مدارس استثنایی شهرستان ریگان به خط پایان سال تحصیلی نرسیدند. بالا بودن هزینههای ایابوذهاب از روستاها و مناطق مختلف شهرستان به سمت دو مدرسه استثنایی این شهر، نگرانی مسئولان این مدرسه را برای محرومیت تعداد بیشتری از دانشآموزان در سال آینده به همراه داشته. ریگان تا سال 1388رتبه اول معلولیت نسبت به جمعیت را بهخود اختصاص داده بود. مسئولان شبکه بهداشت و بهزیستی این شهرستان ازدواجهای فامیلی و همچنین عدمدریافت حمایتهای بهداشتی و درمانی قبل و حین بارداری را مهمترین عامل چنین اتفافات تلخی در شهرسات ریگان میدانند، اما همه آنها در میان صحبتهایشان به نکات کلیدیتری هم اشاره میکنند؛ فقر، محرومیت، عدمتوسعه اقتصادی، اجتماعی و عمرانی در ریگان، کلاف درهم پیچیدهای در این شهرستان شکل داده است.
با شروع سال تحصیلی رو به پایان، 68دانشآموز استثنایی در مدرسه «حدیث» ثبتنام کرده بودند؛ مدرسهای که در این شهرستان بیش از دو دهه قدمت دارد و بسیاری از کودکان اهل ریگان و روستاهای اطرافش در آن تحصیل کردهاند؛ کودکانی که بهدلیل ازدواجهای فامیلی، مشکلات و بیماریهای بدو تولد، تصادفات و حوادث و البته تب و تشنج، سطح یادگیری متفاوتی با همسنوسالهای خود دارند. اصلا همین شیوع و گسترش
معلولیت در ریگان بود که باعث شد این شهرستان نهچندان بزرگ با 6هزار نفر جمعیت، دو مدرسه قدیمی برای کودکان استثنایی داشته باشد.
مرضیه موسوی |رضا واعظیزاده-شهروند آنلاین؛ سال تحصیلی تمامشده و آخرین مقطع این مدرسه، یعنی متوسطه اول دختران هم رو به اتمام است. با اینحال، از ابتدای سال تحصیلی تاکنون نیمی از دانشآموزان بهدلیل حذف سرویس مدارس از طرف آموزشوپرورش، از ادامه تحصیل باز ماندهاند.
«مجتبی امیرمحمدی»، مدیر این مدرسه، میگوید: «بچههایی که در این مدرسه درس میخوانند، یا دچار معلولیتهای جسمی هستند، یا معلولیتها و ناتوانیهای ذهنی دارند. برخی از این بچهها از روستاها و مناطق اطراف به مدرسه حدیث میآیند. تا پیش از این سال تحصیلی، آموزشوپرورش سرویسی برای ایابوذهاب بچهها در اختیار ما میگذاشت اما امسال با حذف سرویس مدارس از سوی آموزشوپرورش، عملا نیمی از بچهها از مدرسه باز ماندند.»
با یک حساب سرانگشتی و دودوتا چهارتای ساده، میگوید که نبود سرویس مدرسه رایگان، چگونه مانع از ادامه تحصیل این کودکان شده است: «بچهها به تنهایی قادر به رفتوآمد نیستند. اگر قرار باشد سرویس نداشته باشند باید یک نفر از والدین یا خواهر و برادر، آنها را به مدرسه بیاورند. خیلیها در ریگان و روستاهای اطرافش موتور و ماشین ندارند. در نتیجه باید کرایه رفتوبرگشت، آن هم هر روز برای دو نفر پرداخت کنند. مهر 1401این هزینه بهطور متوسط برای هر نفر روزانه بین 40تا 60هزار تومان بود؛ تازه اگر ماشین یا موتوری در منطقه خود گیر میآوردند که بتوانند بچهها را به مدرسه برسانند. همچنین برخی از خانوادهها بیش از یک فرزند معلول دارند و این هزینهها برایشان چند برابر میشود. در منطقه محرومی که شغل و درآمد پایداری وجود ندارد، خانوادهها امکان پرداخت این هزینهها را ندارند.»
برای همین است که اغلب بچهها هفتهای یک یا نهایتا دو روز در کلاسهای درس حاضر میشوند یا برای همیشه قید درس و مدرسه را میزنند. مدیر مدرسه حدیث میگوید: «نیمههای سال تحصیلی بود که آموزشوپرورش یکی از سه سرویس مدرسه ما را دوباره راه انداخت و تقریبا نیمی از بچهها توانستند به مدرسه بیایند، اما بقیه بچهها، همچنان از مدرسه جا ماندهاند.»
مصایب تحصیل
مدرسه حدیث، یکی از دو مدرسه کودکان استثنایی در ریگان است؛ با کلاسهایی در مقطع پیشدبستانی و ابتدایی برای دختران و پسران و همچنین متوسطه اول برای دختران. پسران برای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه باید از دیگر مدرسه شهرستان استفاده کنند.
«حمیده کردستانی»، معاون آموزشی مدرسه حدیث، میگوید: «سطح یادگیری بچههای استثنایی با دیگر همسالان خود متفاوت است. برای همین دو سال آمادگی و سه سال پایه اول دبستان را میخوانند تا وارد کلاسهای بالاتر شوند، اما اگر در این بین وقفههای طولانی بیفتد و سن بچهها خیلی بالاتر برود، دیگر تمایلی به ادامه حضور در مدرسه نخواهند داشت. از طرفی در دو سال کرونا، تعداد دانشآموزان ما بسیار کمتر از قبل شد و این روند تا بعد از کرونا ادامه پیدا کرد. دلیلش هم مجازی شدن کلاسها بود؛ بچهها یا گوشی هوشمند، یا دسترسی به اینترنت نداشتند. خلاصه به هر زحمتی که بود امسال 68دانشآموز استثنایی در این مدرسه ثبتنام کردند اما نیمی از آنها بهدلیل نبود سرویس رایگان، نتوانستند این سال تحصیلی را به پایان برسانند.»
بهگفته او، هزینه ماهانه هر سرویس برای این مدرسه حدود 20میلیون تومان بود که با وجود نیاز به سه سرویس، تنها 60میلیون تومان باید برای سرویس دانشآموزان هزینه میشد. از طرفی آموزشوپرورش استثنایی به ازای هر دانشآموز ماهی 120هزار تومان کمکهزینه پرداخت میکرد که کفاف تامین حتی یکی از سرویسها را هم نمیداد.
کردستانی میگوید: «تحصیل این کودکان برای ما بسیار اهمیت دارد. ما در این مدرسه به آنها مهارتهای مختلفی آموزش میدهیم. این دانشآموزان بهخودیخود با مشکلات زیادی روبهرو هستند، وقتی که سواد نداشته باشند یا مهارتی آموزش نبینند، طبیعتا با مشکلات پیچیدهتری نسبت به سایر افراد در جامعه روبهرو میشوند.»
دانشآموزان در حیاط مدرسه کنار هم بازی میکنند. یکی از مربیان، مراقبشان است تا به همدیگر آسیبی نرسانند. بسیاری از آنها در ظاهر، سالم هستند و در نگاه اول، معلولیت آنها به چشم نمیآید. کردستانی میگوید: «بچههایی در اینجا هستند که بهدلیل تب بالا و تشنج در کودکی، دچار آسیبهای مغزی شدهاند و یادگیری پایینی دارند. یا کودکانی داریم که به اوتیسم مبتلا هستند. ناشنوایی و کمشنوایی، معلولیتهای جسمی حرکتی و برخی هم درگیر معلولیتهای ترکیبی هستند. برای همین ممکن است برخی از بچهها ظاهرا سالم بهنظر برسند، اما بهدلیل مشکلات در یادگیری، به این مدرسه فرستاده شدهاند تا نوع خاصی از آموزش را فرا بگیرند.»
حمایت از دانشآموزان
مدرسه برای کودکان استثنایی شهرستان ریگان، تنها محلی برای تحصیل نیست؛ مدیر و معلمان حواسشان به زندگی روزمره این بچهها هم هست. مجتبی امیرمحمدی، مدیر مدرسه حدیث، میگوید: «ما دانشآموزانی داریم که چند خواهر و برادر معلول در خانه دارند. برخی از آنها برای تامین دارو و درمان، نیازمند کمک هستند. وقتی از یک دانشآموز یکی دو روزی خبری نمیشود، به سراغ خانوادهاش میرویم و از احوالش جویا میشویم.»
«هاجر نارویی» و خواهرش از کودکی با تالاسمی ماژور دستوپنجه نرم میکنند. هاجر یکی از این دانشآموزان است که آقای مدیر برای پرسوجوی احوالش، به خانهشان سری میزند. پدر هاجر بعد از به دنیا آمدن خواهرش، آنها را ترک کرده و در روستایی در همان نزدیکی، مجددا ازدواج کرده است. مادر هاجر، به تنهایی جور فرزندان بیمارش را میکشد؛ درست مثل بسیاری از زنان ریگان که فرزندی معلول در خانه دارند.
هاجر میگوید که حالش خوب نبوده. دکتر گفته باید طحالش را عمل کند. چهره پفکردهاش به کبودی میزند و میگوید: «چندوقت است داروهایمان را راحت پیدا نمیکنیم. این ماه کمتر از ماههای پیش دارو داشتم.»
کیسه بزرگی را با خود میآورد و دستگاهی را نشان میدهد که شب تا صبح، به آرامی داروی تالاسمی را به او تزریق میکند. باطریاش تمامشده و چند روزی است که باطری مخصوص دستگاه را پیدا نکردهاند. تجویز پزشک، ماهانه 120دوز دارو است درحالیکه طبق سهمیه، تنها 60دوز از آن را خریدهاند. هاجر و خواهرش یکشبدرمیان داروهایی را که برایشان حیاتی است، تزریق میکنند؛ چون هم یکی از دستگاههای تزریقشان خراب است و هم دارو به اندازه کافی ندارند.
رتبه اول کشور در معلولیت
صحبت از معلولیت در خانواده «ننه هاجر»، داغ دل پیرزن را تازه میکند. از سختیهای بزرگ کردن فرزندانش با چنگودندان میگوید. او میگوید اصرار شوهرش باعث شد تا بعد از اینکه فهمیدند فرزند دومشان بیماری وراثتی دارد، دوباره بچهدار شوند. سومین فرزندشان که به دنیا آمد و فهمیدند بیمار است، شوهرش هم خانه را برای همیشه ترک کرد و رفت.
با لهجهای که شبیه به لهجه بلوچیها میگوید که پسر جوانش چند ماه پیش در همین جاده، تصادف کرد و مرد. حالا عروس و نوه خردسالش هم به جمع آنها اضافه شدهاند؛ بیدرآمد و پشتوانه. ریگان، شهرستانی با 8هزار کیلومتر وسعت، در دو – سه دهه گذشته از توسعه اجتماعی، اقتصادی و عمرانی جا مانده است. خشکسالیهای پیدرپی، تنها منبع درآمد مردم منطقه یعنی کشاورزی و نخلستانها را از آنها گرفته. شغلهای سیاهی ازجمله قاچاق سوخت، جای خالی بسیاری از چیزها را در این شهرستان پر کرده است. فرهنگ قومیتی حاکم بر این شهرستان، باعث شده تا ریگان در دهه گذشته بیشترین تعداد معلولیت نسبت به جمعیت را بهخود اختصاص دهد.
«عصمت جلالی»، کارشناس واحد توانبخشی اداره بهزیستی شهرستان ریگان، میگوید: «ازدواجهای فامیلی، مهمترین دلیل شیوع معلولیت در ریگان بود. بهطوری که تا سال 1389این شهرستان بیشترین تعداد معلولان در کشور، نسبت به جمعیت را داشت، اما با غربالگریها و برنامهریزیهای فرهنگی و حمایتی که انجام شده، امروز رتبه شهرستان به هشتمین در کشور رسیده است.» بهگفته این مسئول بهزیستی شهرستان ریگان، بیش از 2هزار پرونده معلولیت در ریگان به ثبت رسیده است: «البته این تنها آماری است که ما داریم و افرادی هستند که برای ثبت و تشکیل پرونده مراجعه کردهاند. ممکن است معلولیتهایی هم وجود داشته باشند که ما شناسایی نکرده باشیم یا برای تشکیل پرونده مراجعه نکردهاند.»
تسهیل در غربالگریهای حین بارداری و ارجاع به مراکز پزشکی، از اقداماتی است که بهزیستی در این سالها برای کاهش معلولیتهای بدو تولد انجام داده است؛ اتفاقی که گرچه به کاهش معلولیتها کمک کرده اما همچنان چالشهایی پیش رو دارد. جلالی میگوید: «برخی از خانوادهها از طرحهای غربالگری استقبال کرده بودند. خانوادههایی که سابقه بیماریهای وراثتی در فرزندانشان وجود داشت، با معرفی از بهزیستی و شبکه بهداشت، بهصورت رایگان خدمات غربالگری را دریافت میکنند.»با وجود همه اینها، تعداد انگشتشماری از خانوادهها هستند که با داشتن چندین فرزند معلول، همچنان برای بچهدار شدن اقدام میکنند.
خانوادهای با 5معلول
«رمضان» را در ریگان همه میشناسند؛ مردی با پنج فرزند معلول ذهنی و حرکتی که چند وقتی است خانهاش در ریگان را ترک کرده و به کرمان رفته است. او یکی از افرادی است که بهگفته بهزیستی و مسئولان بهداشت ریگان، بعد از به دنیا آمدن دومین فرزند معلولش، همچنان به فرزندآوری اصرار داشت و حالا پنجمین فرزند معلولش را به دوش میکشد. وقتی برای مصاحبه به او زنگ میزنیم، خودش را به همراه بچهها از کرمان به ریگان میرساند. میگوید: «اولین بچهمان که به دنیا آمد، دیدیم تنهاست و همبازی میخواهد. برای همین دومین بچه را به دنیا آوردیم.» میخندد: «سومی آمد که دومی تنها نباشد. همینجور تا پنجمی.»
از پنج فرزند، تنها یکی از پسران مشکل جسمی حرکتی ندارد. رمضان میگوید که هر روز درگیر رفتوآمد به مراکز توانبخشی و کاردرمانی است تا وضعیت بچهها از این بدتر نشود: «بچه بزرگترمان، اوایل که تازه به دنیا آمده بود شرایط بهتری داشت. کمکم که بزرگ شد شدت معلولیتش هم بیشتر شد. اگر کاردرمانی را مرتب میرفت الان وضعیت بهتری داشت.»
«آقا رمضان، شغلت چیست؟» حرفی ندارد بگوید. یارانه و کمکهایی که از بهزیستی و کمیته امداد به دستش میرسد، گاهی حمایت خیران و دیگر هیچ.
معلولیت بعد از تصادف
شبکه بهداشت شهرستان ریگان، خدماتی مثل غربالگری و برخی خدمات توانبخشی را به اهالی این شهر ارائه میکند. مشاورههای پیش از ازدواج و… هم از دیگر تلاشهای کارکنان این بخش است. «علی بلوچی»، معاون شبکه بهداشت شهرستان ریگان، میگوید: «ما به خانوادههایی که احتمال تولد فرزندان معلول در آنها بیشتر است، خدمات رایگان برای پیشگیری از بارداری ارائه میکنیم. حتی اگر زوجی در دوره بارداری متوجه معلولیت و نقصعضو جنین باشند، خدمات رایگان برای پایان بارداری را ارائه میکنیم و مجوزهای لازم برای این کار را داریم، اما متاسفانه برخی از خانوادهها حاضر به استفاده از این خدمات نمیشوند.»
نبود شغل و درآمد پایدار در این منطقه، باعث شده تا داشتن فرزند معلول برای تعدادی از افراد، مزیتی نسبی بهشمار برود که با خود درآمدی به همراه دارد. علی بلوچی میگوید: «فرهنگسازیها و اقدامات گستردهای که در این سالها انجام شده، آمار معلولان وراثتی در ریگان را پایینتر آورده است، اما اتفاق دیگری در این شهرستان در حال وقوع است که همچنان باعث شده جمعیت معلولان در این استان بالا باشد. افزایش تصادفات جادهای در محور ریگان- چابهار این روزها جان بسیاری از اهالی ریگان را تهدید میکند و معلولیتهای جسمی زیادی به جا گذاشته است.»
معلولیتها در این شهرستان محروم، گاهی تدریجی رخ میدهند؛ یعنی افرادی که بر اثر تصادف یا بیماریهای وراثتی و بدو تولد با عوارض خاصی روبهرو هستند، بهدلیل عدمدسترسی به خدمات توانبخشی و درمان بهموقع، کمکم دچار معلولیتهای جدی میشوند.
قربانیان جاده ای
محور ریگان- چابهار جاده خطرناکی است؛ جادهای که در سالیان گذشته به محلی برای تردد سوختبرها و قاچاقچیان بنزین و گازوئیل تبدیل شده است. این جاده بهطور متوسط هفتهای 4تا 5تصادف سنگین بهخود میبیند. بهگفته معاون شبکه بهداشت شهرستان ریگان، سال گذشته 13معلول ضایعه نخاعی به این شهرستان اضافه شدند که تنها دو نفر از آنها معلولیت موروثی داشتند و 11نفر، در سال گذشته بهدلیل شدت جراحت در تصادفات جادهای دچار ضایعه نخاعی شدهاند؛ به این افراد، سایر معلولان جسمی حرکتی را هم اضافه کنید.
ماجرای مرگ در جادههای ریگان، به چند سال پیش برمیگردد که قاچاق سوخت در این شهرستان و دیگر شهرستانهای مرزی کشور شدت گرفت. «مجتبی امیرمحمدی»، مدیر مدرسه استثنایی حدیث، ما را به سمت پمپبنزین ریگان هدایت کرد؛ جایی که بیش از 100مینیبوس در انتظار دریافت سهمیه روزانه گازوئیل، در صف بودند. ساعت هنوز به 12ظهر نرسیده، همه سوخت مخزن جایگاه، تخلیه و فروخته شده بود. مینیبوسها در صفی طولانی، منتظر بودند تا خودروی حمل سوخت از راه برسد. امیرمحمدی میگوید: «مگر شهرستان ریگان چقدر جمعیت دارد که این همه مینیبوس نیاز داشته باشد؟ اهالی این منطقه، مینیبوسهای فرسوده و قدیمی را با قیمتهای پایین میخرند و سهمیه سوخت آن را میفروشند. هرکسی هم که پول خرید مینیبوس ندارد، برای ماشیندارها کارگری میکند و در ازای دریافت حقالزحمه، در نوبت دریافت سوخت میماند.»
امیرمحمدی میگوید: «اگر هر یک از این مینیبوسها، ماهی یک روز حاضر به جابهجایی دانشآموزان شوند، هیچ مدرسهای در ریگان مشکل سرویس نخواهد داشت. درحالیکه مینیبوسدارها به جای اینکه زحمت مسافرکشی و جادهنوردی را بهخود دهند، با فروش سهمیه سوخت خود، درآمدی بالا بهدست میآورند.»
ماجرای آنچه این روزها در ریگان میگذرد، کلاف درهمپیچیدهای است که اصلیترین سرنخش، به عدمتوسعه اقتصادی و عمرانی برمیگردد؛ حفرههایی که این روزها جای خالیاش را قاچاق سوخت و مشاغل سیاه دیگر پر کرده است. امیرمحمدی میگوید: «ریگان شهری در مسیر جاده ابریشم بوده و آثار تاریخی مهمی از دوران پیش از اسلام در این شهرستان وجود دارد؛ مثل «ارگ خورشید» که به حال خود رها شده. رملهای شنی این شهر فرصت خوبی برای توسعه گردشگری پایدار در منطقه است، باید از این فرصتها به نفع بهبود زندگی مردم منطقه استفاده کرد. محرومیت، فقر، نبود اشتغال و… منشأ بسیاری از مشکلات در این شهرستان است که مهمترین آن، آمار بالای معلولیت و فقر فرهنگی است. آمار رسمی از حضور بیش از 2هزار معلول در این شهرستان و روستاهایش خبر میدهند. درحالیکه امسال در مجموع دو مدرسه استثنایی ریگان، کمتر از 90دانشآموز ثبتنام کردهاند و بازهم بهدلیل فقر و محرومیت و مشکلات معیشتی، تنها نیمی از این دانشآموزان تا پایان سال تحصیلی دوام آوردهاند.»
// انتهای پیام
زلزله بم؛ «دردی» که بر زمین جا ماند! / مطالبه امروز معلولان توانمندسازی و اشتغال است