امدادگری، مسئولیتی که همیشه با توست
گفتوگوی «شهروند» با امدادگری که قهرمانی مسابقات کشوری «پدل برد» شد
حدود سال 1397که هنوز شهربازی کرمانشاه تعطیل نشده و دریاچهاش خشک نبود، «محمد گلی» به همراه جمع دیگری از جوانان کرمانشاه این فرصت را پیدا کرده بودند که ورزشهای ساحلی-دریایی را امتحان کنند. «پدل برد» رشته موردعلاقه محمد گلی بود که خیلی زود آن را فرا گرفت و بعد از تعطیلی دریاچه، آن را در سدهای اطراف شهر، انجام میداد. این نجاتگر یکم جمعیت هلالاحمر کرمانشاه با همین تخته موجسواری، بارها جان افراد زیادی را در رودخانهها و سدهای استان از مرگ حتمی نجات داده و حالا مقام اول کشوری موجسواری در مسابقات سرعتی را هم از آن خود کرده است. محمد گلی بعد از حضور در تیم امداد جاده، تیم واکنش سریع و مرکز کنترل و هماهنگی استان، حالا بهعنوان کارشناس ارتباطات در عملیاتهای هلالاحمر حضور پیدا میکند و به امدادگر بودن خود میبالد.
با کسب این افتخارها، راه این ورزشکار هلالاحمری برای کسب سهمیه حضور در مسابقات آسیایی هموار شد. امسال مسابقات کشوری این ورزش توسط فدراسیون ورزشهای دریایی و ساحلی به میزبانی کرمانشاه و در سد جامیشان شهرستان سنقر با شرکت ۶۰ ورزشکار و در قالب ۱۲ تیم برگزار شد.
پدل برد، ورزشی است که بیش از چندسال از ورود آن به ایران نمیگذرد. در این ورزش یک برد بادی شبیه تخته به آب میافتد و ورزشکار با پارو به جلو حرکت میکند.
فاطمه عسگرینیا- شهروند آنلاین؛ میگوید: «رقیب اصلیام 5سال است که پرچمدار رشته موجسواری در بازیهای جهانی است.» همین دیروز بود که روی سکوی قهرمانی ایستاد و نفر اول رقابتهای کشوری در ماده سرعت و همچنین نفر دوم رقابتها در ماده استقامت 5کیلومتر شد. محمد گلی، حتی وقتی برای تمرین به یکی از سدهای اطراف کرمانشاه میرود، بیش از اینکه خود را یک موجسوار بداند، به این فکر میکند که یک امدادگر است. او میگوید: «سال 94در اتحادیه انجمنهای اسلامی بودیم که پیشنهاد شد تا در دورههای کمکهای اولیه شرکت کنیم. حضور در این دورهها باعث شد تا به علاقه خودم به امدادگری جدیتر فکر کنم. طی یکی دو سال بعد، بهصورت فشرده بقیه دورهها را شرکت کردم و خیلی زود به جمع امدادگران پایگاه جادهای پیوستم.»
گرچه کرمانشاه استانی ساحلی نیست، اما بهگفته گلی، علاقهمندان به رشتههای ساحلی-دریایی زیادی در این استان حضور دارند: «سالها پیش داخل شهر، شهربازیای بود و دریاچه کوچکی داشت که در آن تمرین ورزشهای آبی را انجام میدادیم، اما با خشک شدن این دریاچه و تعطیلی شهربازی، مجبور شدیم به سدهای اطراف شهر برویم. علاوه بر موجسواری ورزشکاران دیگری در رشتههای کانوپولو و قایقرانی هم در این دریاچههای پشت سد تمرین میکنند و ورزشهای آبی-ساحلی برایشان جدی است.»
مسئولیت همیشگی
«امدادگر بودن» را مقدم بر سرپرستی کمیته امدادونجات استان کرمانشاه در رشته تربیتبدنی، کوهنورد حرفهای، موجسواری و… میداند. او مثل بسیاری از دوستان امدادگرش در استان، داوطلبانه در عملیاتها حضور پیدا میکند. محمد گلی میگوید: «وقتی امدادگر باشی، در هر موقعیت و مکانی این مسئولیت را روی دوش خودت حس میکنی؛ بارها پیش آمده هنگام تمرین ورزشی، حین سفر، در کوهنوردی و… با فردی حادثهدیده روبهرو شده باشم و بدون معطلی خودم را به فرد یا افراد حادثهدیده رساندهام. چراکه ممکن است تعلل من به قیمت جان این فرد تمام شود.»
روزهای تمرین در دریاچه سد «شیان» را بهخاطر میآورد که بارها به افراد در معرض خفگی و غرقشدگی کمکرسانی کرده است: «روی همین تخته موج، بارها پیش آمده که به افراد در حال غرق شدن کمک کردهام. بهخصوص افرادی که مسافت زیادی را شنا کرده بودند و پاهایشان آنقدر خسته شده بود که در معرض گرفتگی عضله قرار داشتند؛ یعنی به جایی رسیدند که دیگر نمیتوانستند شنا کنند و ممکن بود وسط آب بمیرند.»
حادثه در سراب نیلوفر
یاد گرفتار شدن یک کودک در «سراب نیلوفر» میافتد و ماجرای نجات این کودک را تعریف میکند: «معمولا هر ساله خبر فوت چند نفر را در سراب نیلوفر میشنویم. این منطقه گردشگری محبوب در کرمانشاه، دریاچهای به عمق حدودا 6یا 7متر دارد و آبی سرد در آن جاری است. سال گذشته چند بچه را در فاصله 150متری از ساحل دریاچه دیدم که مشغول بازی بودند و روی تختههای فیبر دراز کشیده بودند، چون شنا بلد نبودند. من در حال تمرین بودم که صدای دادوفریاد را شنیدم. یکی از بچهها از تخته فیبر خود جدا شده بود و داشت دستوپا میزد و هرچه تلاش میکرد دستش به تکه فیبر نمیرسید. حدود 80متر با او فاصله داشتم. تمام این مسیر را به سختی و بهسرعت خودم را به بچه رساندم. از تخته موجسواری پایین افتادم و بچه را از گردن روی دستهایم نگه داشتم و روی تخته نشاندم. صورتش سیاه شده بود، مدام سرفه میکرد و حال خوبی نداشت. شاید اگر یک دقیقه دیرتر میرسیدم دیگر غرق شده بود. به ساحل رسیدیم و من بالای سرش ماندم تا اورژانس از راه برسد. آن روز موبایل و ساعتم در سراب نیلوفر خیس شدند و سوختند، اما من بسیار خوشحال بودم چراکه جان این بچه را نجات داده بودم.»
دریا، جاده، کوهستان
از شروع ماموریتهای جادهای تا حضور در تیم واکنشسریع، سختیها و تلخیهای زیادی را تجربه کرده است؛ رهاسازی افرادی که در تصادفات جادهای کشته شدهاند، امداد در زلزله کرمانشاه، امداد در سدها و دریاچههای استان و همچنین عملیاتهای کوهستان. او معتقد است ماموریتهای جاده و کوهستان، از سختترین ماموریتهایی است که یک امدادگر در زندگی خود تجربه میکند چراکه اغلب با ریسک بالایی همراه است.
محمد گلی میگوید: «امداد در آب، کار سادهای نیست و نیاز به چند تخصص بهصورت همزمان دارد؛ از خودامدادی و شنا گرفته تا نحوه نجات دیگری، اما شرایط کمکرسانی در جاده و کوهستان بسیار متفاوتتر است؛ اتفاقهایی که باعث بالا رفتن ریسک این ماموریتها میشوند، زیاد است و کنار آمدن با هر یک از این دردسرها، نیازمند یک مهارت است. ماموریتهای جادهای علاوه بر تصاویر دلخراش از آسیبدیدگیهای شدید، خطر نشت گازوئیل یا بنزین و سیانجی، تیمهای عملیاتی را تهدید میکند و در یک لحظه ممکن است انفجار بزرگی رخ دهد. معمولا ایمن نگهداشتن صحنه، کاری دشوار و حتی ممکن است خودروهای عبوری با امدادگران تصادف کنند. در کنار همه اینها معمولا با خانوادههایی آسیبدیده روبهرو هستیم که عصبی و مضطرب هستند و حتی ممکن است بهدلیل آشنا نبودن با روند کار امدادونجات، امدادگران را بزنند و برخورد فیزیکی پیش بیاید.»
وقتی از او میخواهیم که یکی از خاطرات ماموریتهای جادهای خود را تعریف کند، میگوید که همه این ماموریتها شبیه بههم بودند و همگی به یک اندازه سخت. او درباره امداد کوهستان میگوید: «در کوهستان، در شرایطی تیمهای امدادی به کمک مصدومان میروند که افراد عادی، خودشان را هم به زور به آن نقطه میرسانند. بسکت کردن و حمل فرد مصدوم در کوهستان هم جای خود دارد. البته همه اینها به معنی ساده بودن عملیات نجاتغریق نیست و همه به یک اندازه مهم هستند.»
راهی که هموار میشود
محمد گلی تجربه صعود به قلههای سبلان، علمکوه و سامبوران را در کارنامه خود دارد و بیش از 5سال است که کوهنوردی را بهصورت جدی دنبال میکند. او بهعنوان یکی از ورزشدوستان و ورزشکاران حرفهای در یک استان مرزی، فاصله زیادی بین خود و تیمهای ورزشی ملی حس میکند.
گلی میگوید: «مربیان در برخی از رشتهها ترجیح میدهند که اعضای تیم خود را از تهران و اطراف این شهر انتخاب کنند. هرچه از مرکزیت دور میشویم، شانس افراد برای حضور در تیمهای ورزشی هم کمتر میشود، اما حداقل میتوان فرصتی برای ورزشکاران و ورزشدوستان در هر استانی فراهم کرد که فضای کافی برای ورزش موردعلاقه خود داشته باشند.»
او از انتظاراتش از هلالاحمر، بهعنوان یک امدادگر داوطلب میگوید: «بارها شده که خانواده افراد حادثهدیده از امدادگران جاده شکایت کردهاند که حین رهاسازی مصدومان، به ماشین هم آسیبی وارد شده است. این حرف درست است اما پروتکلها به ما میگویند که اولویت، نجات جان انسان از موقعیت خطر و درنظر گرفتن زمان طلایی نجات است. مطمئنا دیگر نهادهای امدادی و عملیاتی هم با چنین موضوعی روبهرو هستند. امدادگران و تیمهای عملیاتی در برابر چنین اتفاقهایی نیاز به حمایت بیشتر از طرف مدیران خود دارند.»
// انتهای پیام
ماجرای امدادگر داوطلبی که حامی محیطزیست است