دردت را در آغوش ما فراموش کن
خانوادههای فرزندپذیر، با پذیرش کودکان نیازمند درمان بیسرپرست برای آنها پدری و مادری میکنند
با خودشان عهد و قرار بسته بودند که با پذیرش سرپرستی کودکی بیسرپرست یک قدم خود را به خدایشان نزدیکتر کنند. آنقدر به این قولوقرارشان پایبند و در مسیری که قدم برداشته بودند، استوار بودند که خدا وقتی این جسارت و مهربانی را در وجودشان دید، راه دیگری برای محک انسانیت آنها باز کرد. زوجهایی که داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشتی فقط صدای دلشان را شنیدند و برای پذیرش کودکان نیاز به درمان بهزیستی، دل به دریا زدند. حالا هر کدامشان پدر و مادر کودکی هستند که دیگر لازم نیست دردهایش را تنهایی به دوش بکشد. آنها آغوش مهربان خود را پیشکش این کودکان کردهاند و حتی با تامین هزینههای درمان میکوشند تا این بچهها سلامتیشان را بهدست آوردند و زندگی عادیشان را در کنار پدر و مادر جدیدشان تجربه کنند. دیدار اخیر رئیسجمهوری با این خانوادهها و فرزندانشان بهانهای بود که با چند نفر از آنها گپوگفت سادهای داشته باشیم تا هم از تصمیم بزرگشان برایمان بگویند، هم از شیرینیهای زندگی با این بچهها.
فاطمه عسگرینیا-شهروند آنلاین:قولوقرارشان برای فرزندپذیری از مراکز بهزیستی را روز عقدشان در کنار بارگاه علی ابن موسیالرضا با هم گذاشتند، اما موکولش کردند به بعد از تولد نخستین فرزندشان. صحبت از زهرا بهروانفر و همسرش است که حالا سرپرستی یک کودک نیاز به درمان سه ساله را عهدهدار هستند: «روزی که کودک سه ماههام سپهر فوت کرد، سنوسال زیادی نداشتم، خیلی بیقرار بودم، هر چند بلافاصله صاحب پسر دیگری شدم به نام سروش. سروش بعد از مدتی به دنیا آمد، اما همیشه قولوقرارمان با همسرم جلوی چشمانم بود. اقدام به فرزندپذیری کردیم، اما متوجه شدیم بهخاطر داشتن فرزند، اولویت سوم بهزیستی در واگذاری فرزند هستیم.»
از این موانع اداری کلافه میشوند، اما از تصمیمشان کوتاه نمیآیند و مصممتر میشوند: «از طریق یکی از برنامههای تلویزیونی با موضوع فرزندپذیری کودکان نیازمند بیمار آشنا شدم و تصمیم گرفتم مادر یک کودک بیمار نیازمند به درمان باشم.»
تصمیمش بزرگ بود آنقدر که پدرش بر خودش واجب دید هشدارهای لازم را بدهد و حجت را بر او تمام کند، چراکه معتقد بود بعد از آمدن کودک جای هیچ پشیمانی نیست: «پدرم نگران بود، اما من با همه آنچه میگفت کنار آمده بودم، چون تصمیم خودم را گرفته بودم و حالا بعد از گذشت حدود دو سال از این تصمیم خوشحالم و به خودم میبالم.»
او حالا سه سال است که در کنار موسسه بهرویش، با دیگر خانوادههای فرزندپذیر میکوشد تا صدای این بچهها در جامعه باشند: «کودکان بیمار بیسرپرست، مظلومترین کودکان جامعه هستند و اگر هر خانواده بتواند با توجه به شرایط زندگی، سرپرستی یکی از این بچهها را بر عهده بگیرد، این بچههای بیگناه هم میتوانند روی خوش زندگی را ببینند.»
زهرا نگاهی به قد و بالای آرش میکند، کودک سه سالهای که در کنار زندگی با خانواده جدیدش بیماریاش هم بهتر شده است: «آرش در حال درمان است و هر بار که میبینم وضعیتش بهتر شده، انرژی میگیرم و حال مرا هم خوب میکند و ترغیب میشوم به پذیرش فرزند دیگری فکر کنم. تصمیمی که البته همسرم هم با آن موافق است و به جرات میتوانم بگویم که در این مسیر همراهم است.»
دل بزرگ خانوادهها
در میان خانوادههایی که دل به دریا میزنند و داوطلبانه کودکان بیمار نیازمند درمان را به سرپرستی قبول میکنند، خانوادههایی هم هستند که پا را فراتر نهاده و در زمان پذیرش فرزند خود قید میکنند فرزندی را به سرپرستی بگیرند که هیچ خانوادهای حاضر به پذیرش او نیست. فاطمه طاعتی و محمدرضا کرمی زوج دهه هفتادی که امروز والدین تیارا هستند، یکی از این خانوادهها هستند. «تیارا کوتاهقامت است و ما سرپرستی او را بر عهده گرفتیم تا ضمن انجام قولی که بهخودمان داده بودیم، با حضور تیارا صدای کوتاهقامتان در ایران باشیم.»
فاطمه خانهدار است، اما این وضعیت باعث نشده که او از مسائل اجتماعی و فعالیتهای داوطلبانهاش در دفاع از حقوق کوتاهقامتان کوتاه بیاید: «بعد از اینکه تیارا به خانه ما آمد، بهصورت داوطلبانه گروهی را در فضای مجازی راهاندازی و از گوشه و کنار کشور مادران دارای کودکان کوتاهقامت را دور هم جمع کردم.»
تیارا حالا 6ساله است و محمدمهدی فرزند زیستی این زوج جوان هم سهساله است: «روابط این دو مانند خواهر و برادر واقعی است و خوشحالم که توانستهام مادر تیارا باشم. مادر دختری که به بهانه کوتاهقامتی از خیلی حقوق عامه خود در جامعه محروم است و نه بهزیستی امثال او را بهعنوان معلول تحت پوشش قرار میدهد و نه رهایشان میکند. این بچهها در زمان مدرسه هم با چالشهای بسیاری روبهرو هستند، از ثبتنام در مدرسه گرفته تا بهرهمندی از خدمات شهری و اجتماعی.»
مادران بچههای کوتاهقامت متعجب شدند
وقتی گروه خانوادههای کوتاهقامتان را تشکیل میدهد و خود را معرفی میکند، با حیرت مادران این بچهها روبهرو میشود: «همه میگفتند شما فرزند سالم داشتید، چرا تن به این کار دادید؟ اغلب خانوادهها به محض اطلاع از کوتاهقامتی فرزندانشان یا آنها را سقط میکنند یا بعد از تولد به بهزیستی میسپارند؟ و جواب من فقط یک کلام به همه این سوالات بود، دلم میخواست صدای این بچههای مظلوم باشم.»
تیارا حالا شاد و سرزنده در این خانواده زندگی میکند و مادرش امیدوار است در سایه تلاشها و پیگیریهایش مشکلات فراروی کودکان کوتاهقامت رفع شود و روزی را ببیند که داروی مورد نیاز درمان این کودکان مانند سایر داروها وارد کشور میشود.
او داوطلبانه و عاشقانه برای تیارای کوتاهقامت اما شیرینش مادری میکند، داوطلبانه برای بهبود کیفیت زندگی او و دوستانش میجنگد و داوطلبانه از حقوق این بچهها حمایت میکند.
درس بزرگ زندگی
همانند زهرا حیدری، آموزگار 35سالهای که بزرگترین درسی که به همنوعانش داده، همین مهربانی و جسارتش در پذیرش سرپرستی کودکی بیمار بوده و هست. زهرا هم آرزوی فرزندخواندگی کودکی از مراکز نگهداری بهزیستی را از نوجوانی در سر داشت و با این آرزو قد کشید و مادر شد. بعد از تولد دومین فرزندش دیگر وقتش رسیده بود که آرزویش را عملی کند: «هدف من نجات یک انسان بود و در طرح پذیرش کودک نیازمند درمان میتوانستم به این هدف برسم.»
ریحانه بهتر شده است
اسم دخترش را ریحانه گذاشته، او یک سال و هشت ماهه است و چند ماهی است که مهمان خانه آنها شده: «مشکل ریحانه تاخیر در رشد و تکامل بود، موضوعی که بلافاصله پس از اینکه به خانه آمد، بعد از مدتی درمان شد و الان روند عادی زندگی خود را طی میکند.» این بار اولی نیست که کودکان بیمار به محض قرار گرفتن در آغوش گرم خانوادههای حامی، درد و بیماریشان یکباره کاهش مییابد: «ریحانه به محض اینکه به خانه ما آمد، هر روز حالش بهتر شد و این حال خوب او باعث شد ما هم هر روز حالمان بهتر شود.»
همسر زهرا ابتدا با کمی تردید با تصمیم همسرش در پذیرش کودک نیازمند درمان موافقت میکند، اما امروز که به شیرینکاریهای ریحانه نگاه میکند، معتقد است درستترین تصمیم زندگیاش است: «هدف ما از انجام مصاحبه و شرکت در گردهماییها و برنامهها این است که اگر از این طریق بتوانیم حتی یک کودک بیمار نیازمند درمان را صاحب خانواده کنیم.» زهرا میگوید: «اگر شرایط کاری و زندگیام اجازه دهد، حتما به فرزندپذیری مجدد فکر کنم. اگر قرار باشد فرزند چهارمی داشته باشم، حتما از این طریق اقدام میکنم.»