ویتنامِ اسرائیل
مجله آمریکایی نِیشن: هرچه اسرائیل بر سر مردم غزه میآورد –بهویژه کشتن غیرنظامیان با بمباران هوایی شدید- در طول جنگ زمینی آمریکا در ویتنام نشان داده شد
«آنچه آمریکا بر سر مردم ویتنام آورد، اسرائیل هم بر سر مردم غزه آورد» مجله آمریکایی «نِیشن» گزارشی نوشته درباره مقایسه جنایات آمریکا در ویتنام و فجایعی که رژیم صهیونیستی در غزه به بار آورده است و گفته هیچکس نباید این مقایسه تاریخی را عادیسازی جنایتهایی بخواند که نتانیاهو و ژنرالهایش دستور میدهند. آنها به صورت هدفمند، بدترین درسهای جنگ را که از سال 1939 عملی شده، در یک منطقه کشتار وحشیانه فشرده کردهاند.
شهروندآنلاین: مجله آمریکایی نِیشن (The Nation) گزارش خود را اینگونه آغاز میکند: تشابهات بین نابودی غزه به دست اسرائیل و جنگ آمریکا در ویتنام آشکار و آشکارتر میشود؛ چنانکه «نیویورکتایمز» هم در مطلبی با عنوان «اعتراضات دانشگاهها بر سر غزه، پژواک فریاد ویتنام؛ جنگ ویتنام جنبشی اعتراضی را شعلهور کرد که به تعریف یک نسل انجامید. آیا جنگ اسرائیل و حماس نیز همین کار را میکند؟» گفته است: «برای بسیاری از کسانی که دوره ویتنام را مطالعه یا در آن زندگی کردهاند، ویتنام و غزه تشابهاتی دارند: تخریب هوایی شدید نظامی در سرزمینی کوچک، توسعهنیافته و غیرسفید، شکاف نسلی بر سر اخلاقیات جنگ و اعتمادی تزلزلناپذیر در میان جوانان دانشجو در مورد اینکه هدفشان درست است. هر دو جنبش منعکسکننده نوعی همبستگی غریزی و اولیه با قشر ضعیف هستند و احساس همبستگی با مردمی که برای داشتن کشور خود و رهایی از نوعی استعمار میجنگند. دانشگاههای آمریکایی از زمان ویتنام به دلایل بیشماری اعتراض کردهاند، بهویژه برای مخالفت با آپارتاید در آفریقای جنوبی و بیعدالتی نژادی پس از قتل مردان و زنان سیاهپوست به دست پلیس در سالهای 2014 و 2020. اما اعتراض ضدجنگ مستمری مانند آنچه درباره تهاجم به غزه رخ میدهد دهههاست دیده نشده است. هر دو دوره (جنگ ویتنام و غزه) منعکسکننده تسلط مقامات سیاسی عمیقا قطبیشده، بهویژه رؤسایجمهوری لیندون بی جانسون و ریچارد ام. نیکسون در دوران ویتنام، و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در این دوره هستند که تندرویی او اکسیژن لازم را به حمایت دانشگاه از فلسطینیها رسانده است. لری پی گروس، کارشناس رسانه و فرهنگ در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، میگوید که اسرائیلیها و بازوهای حمایتی آنها اساساً میزان از دست دادن جوانان را درک نکردهاند. او گفت که حمایت از فلسطینیان در میان جوانان ادامه خواهد داشت: من فکر میکنم این یکی از آن تغییرات نسلی است.»
«نِیشن» ادامه میدهد: در آن زمان نیز مانند اکنون، شاهد شکاف روزافزون بین بخشی از شهروندان شرمسار از کشتار بیگناهان با نهادی سیاسی بودیم که رژیم کشتار خود را بدون توجه به وحشت روزافزون در میان مردم جهان حفظ میکرد. البته تفاوتهایی وجود دارد. دولت گردنکش در این مورد اسرائیل و در درجه دوم حامی مضطرب آن یعنی دولت بایدن است. این جنبش اعتراضی علیه اسرائیل اینجا در آمریکا به راه میافتد، در حالی که نیروهای ضد جنگ در خود اسرائیل منزوی و سرکوب شدهاند. مهمتر از همه، در اواخر دهه 1960، بالاترین سطح جنبش علیه جنگ ویتنام درون ارتش آمریکا، در شورشها و حملات سیستماتیک به افسران بود.
این شکافها در ارتش اسرائیل کم است و بهجز همبستگی قابل توجه با فلسطینیها که توسط گروههایی مانند « Ta‘ayush» و « B’Tselem» نشان داده شده، بیشتر صهیونیست ها هویت خود را به عنوان یک جامعه جنگجو میپذیرند، گویی برای زنده ماندن راهی جز سلطه کامل وجود ندارد.
با این حال، در مورد این دو جنگ، تشابه عمیقتری وجود دارد که آمریکاییها باید آن را به خاطر داشته باشند. هر مصیبتی که اسرائیل بر سر مردم غزه آوار میکند -بهویژه کشتار دهها هزار غیرنظامی با بمباران هوایی شدید- در طول هشت سال «جنگ زمینی» آمریکا در ویتنام (1965–73) به تصویر کشیده شد.
در جنگ ویتنام هم مثل جنگ غزه، استراتژی «زمین سوخته» حاکم بود، برای نابودی جنگجویان نامریی دشمن با از بین بردن همه چیز اطرافشان، مانند آتشزدن انبار کاه برای یافتن سوزن (چیزی که یافتن آن غیرممکن یا بسیار دشوار است). استراتژی دیگر بر کاهش تلفات آمریکاییها متمرکز بود، صرف نظر از اینکه چه تعداد غیرنظامی در این فرآیند کشته میشوند. فرماندهان آمریکایی در ویتنام، همانند همتایان اسرائیلی خود در این جنگ، مایل به دستور دادن به سربازان برای درگیری رودر رو با دشمن نبودند، زیرا هزینهاش بسیار بیشتر از آن چیزی بود که مردمشان بپذیرند. سربازان آمریکایی به مأموریتهای «جستجو و نابودی» میپرداختند، عمدتا بهعنوان طعمه، بهطوری که سپس حملات هوایی و توپخانهای ترکیبی میتوانست محدوده مورد نظر را پودر کند. این روشی بزدلانه در جنگ است و همچنین اساسا جنایتکارانه، اگر قانون جنگ که در کنوانسیون ژنو مدون شده است، معنایی داشته باشد. («ماموریت جستوجو و نابود کردن» عملیاتی بود که برای سربازان آمریکایی در ویتنام طراحی شد. نیروها در منطقه تعیینشده حرکت میکردند و سربازانی که آنها را مییافتند، نابود میکردند.)
این به هیچوجه جدید نبود، چراکه میدانهای کشتار ویتنام یک دکترین نظامی را که چندین دهه قبل ایجاد شده بود، گسترش داد. همانطور که بنیامین نتانیاهو با شماتتی که دارد اشاره کرده، کشتار بیرویه غیرنظامیان دشمن دقیقا همان چیزی است که آمریکاییها و انگلیسیها در جنگ جهانی دوم انجام دادند. خیلی قبل از هیروشیما و ناگازاکی، ژنرال «کورتیس لیمی» بر بمباران 63 شهر ژاپن نظارت داشت که فقط در توکیو 100 هزار غیرنظامی را کشت.
از فوریه 1942 به بعد، نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا (RAF) تظاهر به هدف قرار دادن اهداف نظامی نکرد و به سادگی تا آنجا که میتوانست برای تخریب روحیه غیرنظامیان با «سکونتزدایی» شهرهای آلمان، بمب ریخت. این، جنگ، انتقام بود؛ دهها هزار نفر در شهر درسدن (Dresden) که فوریه 1945 جان باختند، آخرین قربانیان کمپین «بمباران منطقهای» نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا بودند که باعث کشتهشدن 600 هزار غیرنظامی شد. (اگرچه نازیها برای شروع این کار، بهویژه با کمپین بمباران «بلیتس» (1940–41) که شهرهای بریتانیا را هدف قرار داد و 40 هزار کشته برجای گذاشت، سرزنش شدند، در واقع این بریتانیا بود که برای اولینبار از نیروی هوایی علیه غیرنظامیان برای سرکوب عراقیها در دهه 1920 استفاده کرد.)
این شیوه جنگ به کره منتقل شد، جایی که هر شهر در شمال بهطور سیستماتیک بمباران شد، قبل از رسیدن به اوج خود در ویتنام، جایی که آمریکا 4 میلیون تن بمب روی روستاهای ویتنام جنوبی پرتاب کرد. بیدلیل نبوده که نیک تورس، مورخ، کتاب خود را که مستند این قتل عام است، «هر چیزی را که حرکت میکند، بکشید» نامید.
تخمین زده میشود که 3 میلیون ویتنامی در آن جنگ کشته شدند که از این تعداد یک میلیون یا بیشتر نظامیان ارتش خلق ویتنام [شمال] یا جبهه آزادیبخش ملی ویتنام جنوبی بودند. بیشتر غیرنظامیانی بودند که نیروهای آمریکایی آنان را مورد هدف بمباران، انفجار، بمبهای ناپالم و گلولهباران قرار دادند؛ و این واقعا مشابه آن چیزی است که امروز در غزه اتفاق میافتد. اگر مورخان از واژه «نسلکشی» برای توصیف ویرانی غزه استفاده میکنند، این کلمه مطمئنا در مورد جنگ آمریکا علیه مردم ویتنام صدق میکند.
در ادامه گزارش «نِیشن» میخوانیم: هیچکس نباید این مقایسه تاریخی را عادیسازی جنایتهایی بخواند که نتانیاهو و ژنرالهایش دستور میدهند. آنها به صورت هدفمند، بدترین درسهای جنگ را که از سال 1939 عملی شده، در یک منطقه کشتار وحشیانهی هشداردهنده فشرده کردهاند.
جنگ آمریکا در ویتنام بزرگترین جنبش تودهای را در تاریخ ایالات متحده ایجاد کرد، موجی جزر و مدی که میلیونها نفر از هر سن و قشری را بسیج کرد تا بگویند: «به نام من نیست!» آمریکا مجبور شد تا حد زیادی از ویتنام عقبنشینی کند، زیرا شهروندانش دیگر از این جنگ حمایت نمیکردند و سربازانش دیگر تمایلی به جنگیدن نداشتند. امیدواریم که بیداری مشابهی تحت تاثیر سازمانهایی مثل صدای یهودی برای صلح، IfNotNow، (جنبشی از یهودیان آمریکایی که تلاش میکند به حمایت ایالات متحده از سیستم آپارتاید اسرائیل پایان دهد) و گروههایی شبیه آن برای یهودیان اسرائیلی به وجود بیاید.
//انتهای پیام