قصه فداکاری‌های دانشجوی داوطلب، در دل مناطق محروم

گفتگوی «شهروند» با عضو هلال‌احمر که زندگی‌اش را وقف خدمت به کودکان محروم کرده است

سیما فراهانی| سه سال پیش عضو داوطلب هلال‌احمر شد و از آن زمان به بعد، خدمت بشردوستانه را اولویت زندگی‌اش قرار داد. آنقدر جذب فعالیت‌های داوطلبانه و خدمت‌های خالصه اعضای این جمعیت شد، که تصمیم گرفت همین راه را در پیش بگیرد. حالا بدون هیچ چشمداشتی و بی‌آنکه به زندگی و جان خودش فکر کند، از هیچ خدمتی در هلال‌احمر دریغ نمی‌کند. از فداکاری در میان سیلاب گرفته تا نجات زن باردار عقرب‌گزیده در ارتفاعات صعب‌العبور؛ حالا نیز در هفته، سه روز به مناطق محروم جنوب کشور می‌رود و یاری‌رسان کودکان و محصلان می‌شود. از نوسازی و زیباسازی مدارس این مناطق گرفته، تا روحیه‌دهی و بازی با کودکان و دانش‌آموزان، همه نوع خدمتی را انجام می‌دهد.

شرکت در پست‌های امدادی مستقر در مرز چذابه برای خدمت‌رسانی به زوار امام حسین(ع)، برگزاری اردو سفیران سلامت حمایت روانی در مناطق و حاشیه‌ای شهر، برپایی اسکان اضطراری در مصلای امام علی (ع)شهرستان دزفول برای مسافران نوروزی، مشارکت در توزیع بسته معیشتی ولوازم‌التحریر در مناطق کوهستانی، صعب‌العبور و محروم، سرویس کولر خوابگاه و کلاس‌های عشایر، زیباسازی و پویاسازی رنگ بیش از40 کلاس درس همراه سالن و محیط مدارس، فعالیت داوطلبانه به مدت 90 روز در واکسیناسیون و برگزاری دوره‌های امدادوکمکهای اولیه، اهدای خون و کاشت نهال، از دیگر اقدامات این داوطلب فداکار است.

آشنایی با هلال‌احمر

سید مرتضی وسمه‌گر عضو 21 ساله داوطلب هلال‌احمر شهرستان دزفول است که در رشته حسابداری تحصیل می‌کند. او که زندگی‌اش را وقف خدمات داوطلبانه کرده است، در گفتگو با خبرنگار «شهروند» می‌گوید: «سه سال پیش وارد هلال‌احمر شدم. آن زمان، دوره شیوع کرونا بود. من در مرکز واکیسناسیون کار می‌کردم که فهمیدم، هلال‌احمر، برای کادر اجرایی اعلام نیاز کرده است. از آنجا بود که برای کمک به این جمعیت رفتم و دیگر نتوانستم از آنها جدا شوم. جذب هلال‌احمر و کارهای داوطلبانه شدم. همیشه در زندگی‌ام دوست داشتم به مردم کمک کنم و هرکاری از دستم برآید، انجام دهم.

بعد از آشنایی با هلال‌احمر، فهمیدم که این جمعیت، یک سازمان تشکیلاتی قوی است که در زمینه‌های مختلف به مردم جامعه خدمت می‌کند. قبلا تصور می‌کردم که هلال‌احمر فقط در زمان حادثه به کمک مردم می‌آید، ولی وقتی از نزدیک با این جمعیت آشنا شدم، فهمیدم که می‌شود در زمینه‌های مختلف به مردم خدمت کرد و اقدامات آنها فقط در زمان حوادث خلاصه نمی‌شود. از فعالیت‌های امدادی گرفته تا اقدامات فرهنگی و اجتماعی در هلال‌احمر صورت می‌گرفت. برای همین تصمیم گرفتم من هم عضو شوم و خدماتم را شروع کنم.»

چندین ساعت پیمایش سخت برای نجات زن باردار

این داوطلب جمعیت هلال‌احمر، به برخی از ماموریت‌هایش اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «فروردین امسال بود. تراز دریاچه شهیون دزفول به علت بارندگی‌های زیاد، افزایش پیدا کرده بود. بلافاصله به آن منطقه برای امدادرسانی اعزام شدیم. مردم کنار دریاچه اتراق کرده بودند. بلافاصله به آنها فراخوان دادیم و گفتیم خطر سیلاب وجود دارد. برخی‌ها اما خودروی خود را در کنار دریاچه پارک کرده و به دل کوهستان زده بودند.

برای همین دسترسی به آنها نداشتیم و فرصت نبود، آنها را با خبر کنیم. دریاچه از سیلاب پر شد و ناگهان خودروها را با خود برد. خیلی‌ها را همانجا نجات دادیم. ولی خودروی افرادی که داخل کوهستان بودند را آب برد. صاحبان خودرو، حتی نمی‌دانستند که سیلاب خودرویشان را با خود برده است. بلافاصله سوار قایق شدم و به سمت خودروها رفتم. آنها را با طناب بکسل کردم و کشان کشان به خشکی آوردم. با خودم گفتم وظیفه ما حفظ جان و مال مردم است. آنها اگر بیایند و ببینند خودرویشان را آب با خود برده، شوکه می‌شوند. برای همین با وجود سختی بسیار زیاد، خودم را به ماشین‌ها رساندم و آنها را خارج کردم. در  ماموریتی دیگر نیز به ما اطلاع دادند که یک زن باردار در روستایی دورافتاده، دچار عقرب‌گزدیگی شده است.

بلافاصله به محل اعزام شدیم. چندین ساعت پیاده‌روی کردیم تا به خانم باردار رسیدیم. این خانم از عشایر بود. وقتی رسیدیم، اقدامات اولیه روی او انجام شد و چند ساعت تمام، روی دست، او را حمل کردیم، تا به پایین ارتفاعات رساندیم. آن زن باردار بود و بسیار سنگین‌وزن. حالش خوب نبود و درد داشت. ولی با هر سختی بود او را به پایین رساندیم، به طوریکه نه به خودش و نه فرزندش آسیبی نرسید. این ماموریت‌ها همیشه حالم را بهتر می‌کند. چون می‌توانم جان یک نفر را از مرگ نجات دهم.»

آخر هفته‌ها با کودکان مناطق محروم

خدمت‌های فرهنگی و اجتماعی این داوطلب هلال‌احمر، متنوع‌تر و بیشتر است. به طوریکه وسمه‌گر تمام آخر هفته‌هایش را با دانش‌آموزان و کودکان محروم مناطق دورافتاده می‌گذراند. او در روایت این ماموریت‌هایش می‌گوید: «همیشه هر آخر هفته به یک روستا یا منطقه محروم می‌روم. کار ما شاداب‌سازی و زیباسازی مدارس است. مثلا مدرسه‌ها را رنگ می‌کنیم. نقاشی‌های مختلف روی دیوارها می‌کشیم تا برای دانش‌آموزان ایجاد انگیزه کند.

با کودکان و بچه‌ها حرف می‌زنیم. روحیه می‌دهیم. بازی می‌کنیم. خودم به شخصه چند روز با آنها زندگی می‌کنم. من به این بچه‌ها عاشقانه خدمت می‌کنم. گاهی اوقات فقط آخر هفته‌ها نیست. بیشتر روزهای هفته آنجا می‌مانم و کار می‌کنم. کلاس‌های درس را تعمیر می‌کنم. برای دانش‌آموزان اردوهای جهادی برگزار می‌کنم. خلاصه هرکاری از دستم برآید انجام می‌دهم. هرچه جلوتر می‌روم انگیزه‌ام برای این کار بیشتر می‌شود. هیچوقت خسته نشدم و همیشه مشتاقانه انجام داده‌ام. به نظرم بچه‌ها قشر آسیب‌پذیرتر جامعه هستند و باید در آنها انگیزه برای ادامه تحصیل وجود داشته باشد.

برای همین هرکاری از دستم برآید انجام می‌دهم. از پخت آش و غذاهای مختلف گرفته، تا روحیه‌دهی، بازی، نقاشی و تعمیرات و خرید لوازم‌التحریر. هدفم این است که شادی را برای این بچه‌ها به ارمغان آورم تا احساس محروم بودن نکنند. همه ما در هلال‌احمر هدفمان همین است. برای همین تا جایی که انرژی و توانش را داشته باشم این فعالیت‌ها را ادامه می‌دهم.»

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.