هلالاحمر، اعتماد به نفس ما را بالا برده است
گفتوگوی «شهروند» با زن امدادگری که 14 سال داوطلبانه در جمعیت خدمت کرد
سیما فراهانی| زهره جوزری، 34 ساله است. او از سال 91 زمانی که دانشجوی رشته مدیریت بازرگانی در بندرعباس بود، با جمعیت هلال احمر آشنا شد. او سالها فعالیت داوطلبانه در جمعیت داشت تا اینکه سال گذشته به عنوان پرسنل هلال احمر، جذب شد.
این بانوی امدادگر، در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» میگوید: «آن زمان، هلال احمر در دانشگاه ما، کانون دانشجویی داشت و من بعد از کمی رفتوآمد با این جمعیت آشنا شدم. اوایل برنامههای مختلف میگذاشت و دورههای آموزشی برگزار میکرد. من هم مرتب در دورهها شرکت میکردم. همینطور کم کم وارد جمعیت شدم و اکثر دورهها را شرکت کردم. 14 سال داوطلب بودم. در این 14 سال بیشترین فعالیتم در سازمان جوانان بود. برای دانشآموزان دورههای آموزشی برگزار میکردیم.
در مدارس و روستاها آموزش میدادیم. طرح مهربانی داشتیم. در ماه رمضان بستههای مواد غذایی توزیع میکردیم. سالها در ایستگاهمان در طرح نوروزی شرکت داشتم. ایستگاه ما در ورودی شهرمان بود و من هر سال پست نوروزی میدادم. در طرح نوروزی اگر برای کسی اتفاقی میافتاد، ما سر صحنه بودیم و من به عنوان امدادگر، اقدامات لازم را انجام میدادم. مثلا یادم میآید که یک خانمی مسن بود به خاطر گرما و بیماری آسمی که داشت، حالش بد شده بود.
بچهها او را آوردند به ایستگاه. سطح هوشیاریاش پایین بود. بلافاصله کمکهای اولیه را انجام دادیم و تا رسیدن اورژانس برای بهبود حال او اقدامات لازم را انجام دادم. یک بار هم در طرح نوروزی جلوی چادرمان یک پیک نیک آتش گرفت و ما بلافاصله نسبت به خاموش کردن این آتش اقدام کردیم. من سالها در هلال احمر خدمت کردم و از این کار لذت میبرم. هلال احمر محیط خوبی دارد و اعتماد به نفس خاصی به ما میدهد. ما میتوانستیم در تمام اقدامات مشارکت داشته باشیم و حتی نظر بدهیم.
آموزش میدیدیم و مهارتهایمان افزایش مییافت. همین افزایش مهارت باعث افزایش اعتمادبه نفس هم میشد. در حال حاضر نیز از وقتی به عنوان پرسنل جمعیت، جذب شدهام، در بخش امور امدادگران فعالیت میکنم. در آن 14 سالی که داوطلب بودم، شغل اصلیام حسابداری بود، ولی دوست داشتم در جمعیت بمانم و در نهایت در جمعیت ماندم و ادامه دادم. دلم نمیخواست شغل دیگری داشته باشم. دوست داشتم در جمعیت بمانم و به مردم خدمت کنم. که در نهایت به آرزویم هم رسیدم.»